2027nia's Reading List
41 stories
Love Doctors {Harley Quinn x Poison Ivy} by DeeseTheGayGrandma
DeeseTheGayGrandma
  • WpView
    Reads 202,094
  • WpVote
    Votes 5,008
  • WpPart
    Parts 39
!!COMPLETED!! Warning: a tiny bit of smut Dr.Harleen Quinzel, a new psychiatrist at Arkham Asylum, is assigned to Dr.Pamela Isley, a former biochemist. Harleen thought she was helping Pamela, but really she was falling in love. Idk dude it's just some gay romance what do you want from me??
Revival (Tony X Stephen) by MarvelFF_ir
MarvelFF_ir
  • WpView
    Reads 4,279
  • WpVote
    Votes 803
  • WpPart
    Parts 20
(Ironstrange) -خلاصه: مدت زیادی از مرگ تونی استارک گذشته... و ماجراهای زیادی پیش اومده... بعد از گذشت این اتفاقات 'استیفن استرنج' می‌بینه که واقعا نمی‌تونه بدون 'تونی استارک' به زندگی ادامه بده! پس تصمیم میگیره اونو به زندگی برگردونه... نویسنده: ماهور💜 وضعیت: تکمیل شده✅️ -مقدمه: من او را تنها با لمس تشخیص خواهم داد، با بو، من او را در نابینایی خواهم شناخت. با شکلی که نفس‌هایش خارج می‌شوند و پاهایش زمین را لمس می‌کنند. من او را در مرگ خواهم شناخت، در پایان دنیا. "نغمه‌ی آشیل | مدلین میلر" ژانر: #انگست #عاشقانه شیپ: #آیرون‌استرنج نکته: برای خوندن این فن‌فیک باید فاز چهارم mcu رو دیده باشید. 🥀❤️⚰
Maniac by lmerakil
lmerakil
  • WpView
    Reads 5,038
  • WpVote
    Votes 835
  • WpPart
    Parts 41
شیپ: تونی و استیو/ باکی و ناتاشا وضعیت: تموم شده توضیحات: قلبم با شدت توی سینه ام میکوبد دست های خونیم از ترس میلرزیدند من چیکار کرده بودم چرا به خاطر نداشتم؟! خونه توی تاریکی محض فرو رفته بود. صدای پای سربازهارو میشنیدم. صدای تکون خوردن اسلحه هاشون رو، وقتی همه همزمان به روم نشونه رفتن. ومن... انگار تقدیرم رو پذیرفته بودم! -دست هاتو بزار روی سرت و آروم بشین دست هامو بالا بردم و تسلیم شدم... سربازی سرتاپا مشکی پوش به پشت سرم رسید و دستبند به دست هام زد -کپتن راجرز..... تو به جرم قتل تونی استارک بازداشتی...... حرفش مثل پتک توی سرم کوبید...
Enchanted to meet you by Ananyahoney
Ananyahoney
  • WpView
    Reads 21,674
  • WpVote
    Votes 1,204
  • WpPart
    Parts 41
After the close up of untamed and farewell at fanmeet . Yibo experienced heartbreak for the first time in his life . The all time winner lost his heart in a single second when the words rolled over zhan that he didn't want to meet yibo again in any programs and it will also benefit them both and also their career. For xiao zhan it's easy to remove him from his life but for Wang yibo xiao zhan is his first love. Because of heartbreak yibo gets drunk and the next day his whole life changes and he doubts whether he is living in a reality or is a marvellous dream . Read this fanfiction and find out about the change which totally changes his life.
𝙂𝙖𝙢𝙚 by Theaurrora
Theaurrora
  • WpView
    Reads 97,659
  • WpVote
    Votes 14,554
  • WpPart
    Parts 50
<<کامل شده>> قطعا کار کردن توی یک آسایشگاه روانی اون هم به عنوان بهترین روانشناس، سختی های خودشو داره! اما چی میشه اگه لی مینهو، مرد متاهل سی ساله ایی که بالاخره تونسته توی این آسایشگاه به عنوان روانشناس کار کنه، پرونده بیمار مرموزی به اسم هان جیسونگ رو به دست بگیره و با کشف حقایق پشت پرده تمام زندگیش تغییر کنه؟! _"عشق تو برای من یه باخت حتمی بود جیسونگ، یه بازی بود. یه بازی با اینکه میدونستم آخرش میبازم. آره میدونستم ولی من با تمام وجودم پرستیدمت، نفست کشیدم و با تمام وجودم ذره ذره ی خودم رو آب کردم توی این عشق. ازت هیچ انتظاری ندارم که متاسف باشی. چون این منم که باید متاسف باشم. نه برای تو جیسونگ، بلکه برای خودم متاسفم که عاشقت شدم" Fic Name : Game Couples : MinSung , HyunSung Genre : Romance , Smut , Psychology , crime , dark, Happy end Writer : Aurora
𝐆𝐫𝐞𝐰 𝐔𝐩 𝐓𝐨 𝐁𝐞 𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐇𝐮𝐬𝐛𝐚𝐧𝐝 by ukiyostory
ukiyostory
  • WpView
    Reads 13,026
  • WpVote
    Votes 3,210
  • WpPart
    Parts 15
─نام فیکشن: ࿐࿔💍Grew Up To Be Your Husband 💍࿐࿔ ─کاپل: ییـــژان ─ژانر: کمدی، رومنس، فلاف ─نویسنده : Endless_infinity ─مترجم: Avy🍓🌿 ─وضعیت: Full ─حتی نمیتونید تصور کنید وقتی به یه بچه قول میدین چقدر میتونه مصمم باشه. ➥All rights reserved to the original author and we are just translator of this work and permission to translating has already got.
DESTINY / سرنوشت by suzilv
suzilv
  • WpView
    Reads 2,342
  • WpVote
    Votes 377
  • WpPart
    Parts 23
Genre: Romance, Smut, Action، Harsh Couple: Yizhan Writer: darkblue Cover: Artemism Reverting: Suzilv Status: Publishing Wattpad ID: @_darkbluefic_ فرمانده وانگ ییبو، فرمانده ای سختکوش، جدی و کارکشته است که از پانزده سالگی زادگاه خود (هاوایی) را ترک کرده و مانند پدر و پدربزرگش نظامی می شود اما مجبور می شود پس از سالها به هاوایی برگردد. در آنجا با کارگاه شیائو جان آشنا می شود. او برای حل مساله ای از دوستان قدیمی خود کمک میگیرد اما...
Return to the world of magic[Drarry] by masih1234567
masih1234567
  • WpView
    Reads 43,492
  • WpVote
    Votes 4,913
  • WpPart
    Parts 74
سلام گایز ! خیلی با خودم فکر کردم که خب کاپل دراری بزارم یا نه و خب بلاخره به این نتيجه رسیدم که بزارم🤌 .... داستان از اونجایی شروع میشه که ، دراکو مالفوی از دنیای جادو اخراج میشه و به دنیای ماگل ها تبعید میشه و یک کتابخانه سیار و البته جادویی رو می‌سازه. حالا چی میشه اگر بعد از دوسال زندگی توی دنیای ماگل ها یک نوزاد به زندگی اون راه پیدا کنه ! ... حالا پانزده سال از زمان که از دنیای جادو اخراج شده گذشته . چی میشه که پسرش به او اسرار می‌کند که به دنیای جادو بره ! دیدار دوباره با گذشته ... کاپل : دراری
دوران سرکشی  by user20576447
user20576447
  • WpView
    Reads 6,931
  • WpVote
    Votes 917
  • WpPart
    Parts 40
کاپل : چانگجین ، مینسونگ ، سونگمین ژانر : امگاورس کامل شده هیونجین به اطراف نگاه کن ، امگاها ترسیده با مردمک های لرزون به کسایی نگاه میکردن که مثل گرگ های گرسنه برای دریدن شون چشم دوخته بودن به اونا : زود باش امگا گرگت رو نشون بده . نیشخندی روی لب هیونجین نشست : چرا باید این کار رو بکنم . ابروهای مرد بالا رفت : چون باید مشخص بشه که میتونی به آلفات خدمت کنی یا باید بفرستنت توی کلوپ برای خدمت به بقیه . خشم توی قلب هیونجین شعله کشید : چرا این مراسم برای آلفاها انجام نمیشه ... چرا فکر میکنین فقط امگاها هستن که امکان داره گرگ وجودشون بیرون نزنه . همه ی نگاه ها به سمت هیونجین بود هانی از خشم داشت منفجر میشد ، کم توی نگرانی بود که این امگا داشت اوضاع رو بدتر میکرد ، آقای لی پر صدا خندید : تو خیلی جسارت داری امگا ... اما باید بدونی هیچ آلفایی نیست که نقص داشته باشه ، آلفاها قدرتمندن و به راحتی میتونین گرگ شون رو نشون بدن . اینبار این هیونجین بود که خندید ، خنده ای که مثل گلوله توی صورت تموم اون آلفاها کوبیده شد : اما من میشناسم آلفاهایی که گرگی ندارن . آقای لی عصبانی شد ، این امگا چطور جرات میکرد به نوع قدرتمند جامعه توهین کنه : گرگت رو نشون بده . دست پسر مشت شد : من چیزی برای نشون دادن ندارم . فک هانی منقبض شد که آقای لی رو
✨️𝕷𝖎𝖌𝖍𝖙𝖊𝖗✨️ | by mahrbi
mahrbi
  • WpView
    Reads 17,099
  • WpVote
    Votes 2,944
  • WpPart
    Parts 51
|در حال آپ| اگر بتونی یک صفحه از گذشته ات رو تغییر بدی... اون کدوم قسمت از زندگیته؟✨️ رادمهر، روانشناس افسرده یه مدرسه پسرونه، درگیر توهمات خودشه و تلاش می‌کنه تا دانش‌آموز گمشده‌ای رو پیدا کنه، غافل از اینکه این امر، اون رو به واقعیت‌های پیچیده‌تری میکشونه. لایتر، مجموعه‌ای از تلاش‌های بی‌پایان برای جبران اشتباهی که باعث تغییر مسیر سرنوشت شخصیت‌های داستان میشه... ✨️✨️✨️ _میدونی خدا چجوریه؟ دور و دست نیافتنی... مردم کارای خوب انجام میدن تا یه روز ملاقاتش کنن. ولی خدای من فرق داشت. اگر گناهه، پس بذار بگن من کافرم! چون هر باری که ریه ام از عطر تنش پر شد، آرزو کردم نفس آخرم باشه که هواش رو پس ندم... ✨️✨️✨️ از حمایتتون خیلی خوشحال میشم عسلا❤️🥹 لطفا، مقدمه رو مطالعه کنید و به روند داستان فرصت بدید❤️ (پارت اول یکم طولانیه) tlg channel: novellighter #عاشقانه ، #روانشناسی ، #رازالود ، #اسمات ، #علمی تخیلی #یائویی ، #گی #فیک ، #فانتزی #bts #bdsm #mystery #smut #gay #yaoei #boyxboy #teenager #fantasy #love #bl #romantic #gaystory #teenagerlove #fantastic #scifi