_Moonsan_
- Reads 30,876
- Votes 3,380
- Parts 12
[کاملشده]
«میگم... اگه دکتر باهاش حرف بزنه، شاید قبول کنـ...»
با صدای برخورد محکم بشقاب و تکون خوردن شدید میز، توی جاش پرید و با شنیدن فریاد مرد چشمهاشو بست.
«ساکت شو جونگکوک، گفتم نمیخوام! دهنتو ببند!»
هول محکمی به میز داد و با قدمهای بلندش سمت اتاق رفت و در رو بهم کوبید.
جونگکوک با ناباوری، شوک زده نگاهش رو به میز دوخته بود، چراکه هضم وضعیت پیش اومده خیلی کار سختی بود.
همسر همیشه ملایم و پختهاش، کسی که هیچوقت خم به ابرو نمیآورد و موقعیتهایی که خودش عصبانی بود سعی میکرد با صدای آروم و آرامبخشش آرومش کنه، حالا چه بلایی سر تهیونگِ همیشه ملایمش اومده بود؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــ༺Ferita ༻ــــــــــــــــــــــــــــــ
✤ganer: Angst, Romance, smut
✤Couple: Taekook (vers)
Telegram: @lunenoire_6
~𝓜𝓸𝓸𝓷𝓼𝓪𝓷 𝓵𝓸𝓿𝓮𝓼 𝔂𝓸𝓾♡