﹝جفت مقدر شده﹞
+خدایان اشتباه میکردند... خوبی و بدی همو کامل نمیکنن بلکه همو ذره به ذره از بین میبرن من باید نابود شم تا تو کامل شی تهیونگ
کاپل اصلی:ویمین
ژانر: تاریخی(اروپایی نه چوسان) سلطنتی اسمات تخیلی رمنس
وضعیت:فصل اول اتمام یافته، فصل دوم درحال اپ
نویسنده:پارک کارینا
࿐ 𝑀𝑦 𝑀𝑜𝑜𝑛 ♡
𝑽𝒎𝒊𝒏♡
𝑓𝑎𝑛𝑡𝑎𝑠𝑖 , 𝑙𝑜𝑣𝑙𝑒 , 𝑠𝑚𝑎𝑡𝑒 , 𝑟𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒
-"از ماه متنفرم.."
-"اما تو ماه منی...به همون اندازه عاشقتم =)"
پ.ن:این فن فکیشن بر اساس سریال هتلدللونا نوشته شده است🤍
(اتمام یافته )
.
.
"... پارک جیمین اومگای، زیبایی که با یکی دیگه از تصمیمات پدرش با پسر دوم خانواده کیم، کیم تهیونگ ازدواج میکنه.
و به طرز عجیبی بی اون دو و گرگ هاشون پیوندی قوی شکل میگیره.....
و هیچ کسی نمیدونه وعده این عشق و دلبستگی یک حکم تاریخی و اسمونیه....
تا زمانی که....
زندگی آزمون خودش رو برگزار میکنه..."
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
جیمین: چطور ..چطور تونستی همچین کاری بکنیییی؟
فریادِ پسر همه رو متعجب کرد...تهیونگ به همسرش که حالا با نفس های تند روبه روش ایستاده بود نگاه کرد و کوتاه گفت : کاری که لازم باشه انجام میدم.
جیمین ناباور سرشو به چپو راست تکون داد و پوزخندِ عصبی زد: لازم ! دیوونه شدی تهیونگ...ممکن بود بمیرییییی.
•°•°•°•°•°•°
ژانرها: رمنس_اومگاورس( امپرگ)_اسمات_ آمیخته با تخیلات
کاپل اصلی: ویمین
کاپل فرعی: نامجین _ چانبک
( فول پارته pdf فیک توی تلگرام و دیلیه خودم قرار گرفته 💞)
بعد از قسمت آخر گذاشتم 🫂
امگای لوس
تهیونگ به امگای رو به روش خیره بود. بوی قهوه ی توی کافه بینیش رو پر کرده بود ولی بازم میتونست عطر شیرین وانیل و توت فرنگی جیمین رو حس کنه. چند بار پلک زد.
- پس داری میگی که میخوای من نقش نامزد قلابیت رو بازی کنم؟
- آره
- و حاضری بابتش بهم پول بدی؟
- البته ... وگرنه که قرارداد کاری نیست...
- چقدر؟
- خب....ده برابر حقوقت تو شرکت
تهیونگ باور نمیکرد داره چی میشنوه. قرار بود هم کار پیدا کنه هم یه پول هنگفت؟
- خب اگه مثلا....قبول کنم قرار دادمون شامل چی میشه؟
جیمین یکم فکر کرد.
- اول از همه...امشب ... باید باهم بریم مهمونی خانوادگی من....و خب من تقریبا سه ماه پیش به بابام گفتم که چند وقته با یکی قرارمیزارم و به همین زودی قراره نامزد کنیم.....
تهیونگ با دقت قرارداد رو خوند. چیزی که باب میلش نباشه وجود نداشت. بعد از اینکه تهیونگ قرار داد رو امضا کرد به همراه جیمین از شرکت خارج شد. امیدوار بود پشیمون نشه. با خودش فکر کرد نامزد قلابی یه امگای لوس بودن اصلا کار سختی نیست. اصلا مگه پارک جیمین کی بود؟ تهیونگ که تا حالا اصلا اسمش رو هم نشنیده بود.
کیم تهیونگ الفایی که هنوز نتونسته عشق گذشته خودشو فراموش کنه و هر روزِ خودشو، با دلتنگی برای امگاش میگذرونه....با تمام حسرت ها و درد های نبودنش......
جوری که تمام محبت عشق رو از قلبش بیرون کرده....
یعنی روزی میرسه که دوباره احساساتش بیدار بِشن؟
میتونه اون عکس ها و خاطراتو کنار بزاره؟
دوباره عاشق میشه؟
■□ قسمتی از داستان□■
نامجون: هواستون کجاست ؟
پسر که بخاطر درد بیش از حد پاهاش خم شده بود دستشو بالا اورد و ضعیف زمزمه کرد: ب...بخشید.
اما وقتی نگاه پسر بالا اومد.
زمان بین دونگاه متوقف شد.
تهیونگ مستقیم به اون چهره نگاه میکرد.
نفسش حبس شده بود...... این غیر ممکن بود...تپش قلبش!.....اون لرزش.....
حسش میکرد.....
□■□
کاپل: vmin#
ژانر : رمنس _ قسمتی از زندگی _ امگاورس _ اسمات
■□امیدوارم از این داستان لذت ببرین□■
" اتمام یافته"
پایان و شروعی که هم زمان اتفاق میوفته.
میتونه جالب باشه.
میتونه چیزی مثل یک معجزه باشه .
اما
میتونه تبدیل به یک کابوس واقعی هم بشه.
تداخل
تصادف
پایان
یک وصیت
شروع داستانی تازه........
"" تو یه مهره ای اما من دارم بازی میکنم کیم ""
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ژانر: اومگاورس _ ازدواج اجباری_ رمنس_ اسمات ..............
برای وفاداری رها کردن....
به علت نجات شخصی با ارزش تر برای عام ....
صحنه سازی دردناک، که قلب های زیادی را شکست و نور امید را از بین برد ....
دریچه های عشق و محبتی که با آخرین دیدار بسته شدند......
رنگ هایی که به یک ب اره تیرگی بر آنها قلبه کرد....
چه اتفاقی افتاد..!
آیا ریسمان های تکه تکه شده سرنوشت دوباره بهم گره میخورند.......؟
قلم سرنوشت اینبار...چند صفحه را پر میکند؟! 📜