VM🐣🐻
16 stories
Lost Angel | Vmin|Full by Jimin_philia
Lost Angel | Vmin|Full
Jimin_philia
  • Reads 6,848
  • Votes 1,269
  • Parts 49
پارک جیمین که جز دوتا هیونگ کسی رو تو زندگیش نداره؛ بعد از آشنایی با یه شاهزاده عجیب زندگیش از این رو به اون رو میشه!!! کاپل اصلی:ویمین اسمات:نداره❌ ژانر:فانتزی|معمایی|عاشقانه| پارت:47 وضعیت:کامل شده این کار توی چنل @Vminhome اپ شده!!
Before Our Spring - [Completed] by theteara
Before Our Spring - [Completed]
theteara
  • Reads 77,633
  • Votes 15,007
  • Parts 48
تهیونگ به جیمین قول می‌ده. شب‌ها می‌گذرن، روز‌ها از راه می‌رسن. باد می‌وزه، قول‌ها شکسته‌ می‌شن و فصل‌ها عوض می‌شن؛ تابستون، پاییز، زمستون، زمستون، زمستون. و برف همیشه موندگاره. تهیونگِ من، تو می‌تونی قولی بدی که شکسته نشه، آفتابی که خاموش نشه، شبی که از راه نرسه؟ می‌تونی برف‌ها رو آب کنی؟ می‌تونی بهار رو صدا کنی؟ برای من، برای ما؟ |ویمین - یونمین - یونسئوک| |فلاف - انگست| BTS VMIN FANFICTION copyright © 2019 teara , Yeg 9.12.19 Trigger warning! Major character death.
𝑷𝑨𝑺𝑺𝑰𝑵𝑮 𝑻𝑯𝑹𝑶𝑼𝑮𝑯 𝑻𝑯𝑬 𝑪𝑳𝑶𝑼𝑫𝑺 by panikamm
𝑷𝑨𝑺𝑺𝑰𝑵𝑮 𝑻𝑯𝑹𝑶𝑼𝑮𝑯 𝑻𝑯𝑬 𝑪𝑳𝑶𝑼𝑫𝑺
panikamm
  • Reads 9,883
  • Votes 1,982
  • Parts 41
"گذر از ابر ها" نویسنده: "پانیکا" ژانر: "فلاف، رمنس، انگست" کاپل: "لیونگ(ویمین)، کوکمین، نامجین، سپ" ~~~~~~~~~~~~~ «توجه داشته باشید که گذر از ابر ها فصل دوم فیک "مولن روژ" هست که توی پروفایلم میتونید پیداش کنید؛ لازم به ذکره که خواندن فصل دو بدون خواندن فصل یک هم کاملا امکان پذیره چرا که خط داستانی بهم ارتباط آنچنانی نداره و تنها شخصیت ها یکی هستند» در پارت مقدمه این ارتباط توضیح داده شده. ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~ پسر بزرگتر آروم گفت: _چشمامو بخون! بگو توی چشمام چی میبینی؟ پسر کوچکتر با حلقه کردن دست هاشو به دور کمرش و نزدیک تر کشیدن اون با شیفتگی آمیخته با نارضایتی زمزمه کرد: _اقیانوس چشماتو کویر پوشونده، من بلد نیستم کویرو بخونم! من فقط زبون اقیانوسو بلدم. تهیونگ لنز عسلی رنگش رو به کویر تشبیه کرده بود و نامحسوس از وجودش گلایه کرده بود! حرف های دوست داشتنیش لب پسر بزرگتر رو به لبخند بزرگ و شیرینی مزین کرد. این پسر تمام دنیاش بود، تمامش! ~~~~~~~~~~~~ وضعیت: پایان یافته
உ Solitary Cell by oohyoura
உ Solitary Cell
oohyoura
  • Reads 2,998
  • Votes 253
  • Parts 6
-سلول انفرادی⛓️🔞 "کامل شده" _اینو خوب به خاطر بسپر عشقِ افسونگرِ من...تو تا ابد توی انفرادی قلبِ من اسیری...و من هرگز بهت اجازه نمی‌دم از بند عشق من آزاد بشی!تو تا ابد توی چنگال این مجنون گیر افتادی! در حدفاصل ایالت تگزاس و مکزیک، در منطقه‌ی مرزی و شهر گرم و بیابانی ال‌پاسو، زندانی مخوف و رعب انگیز به نام عقاب سیاه وجود دارد. مردم دنیا از عقاب سیاه به عنوان یکی از وحشیانه‌‌ ترین زندان‌های دنیا یاد می‌کنن؛ زیرا ساکنین سلول‌ها، اغلب مجرمانی با لقب‌های وحشی، روانی و فاقد صفات انسانی هستند. زندانی که مجرمینش، بیمار‌های روانی جنسی دارند و یا بیشتر از دوازده قتل وحشیانه در پرونده‌ی خود ثبت کردند. -𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾: Smut, Romance, Harsh -Writer: Youra Channel: @SetMeFreeJim در سه ورژن "مینوی/ویمین" "جیکوک" "مینیون/یونمین" در همین بوک!!
True king by btslove_sk
True king
btslove_sk
  • Reads 23,135
  • Votes 3,922
  • Parts 33
پسر نسبت به بقیه پوست تیره ای داشت اما قدبلند و خوش چهره بود مثل جیمین زیبا بود ولی تفاوتشون این بود که برعکس آرامش جیمین این پسر نگاه سرکشی داشت با صدای بم و جذابش داد زد: مبارزه تموم شد دوستان ... و رو به روی پسر ایستاد: امیدوارم دَرست رو یاد گرفته باشی اینجا بی قانون نیست اینجا یک شاهزاده داره سمت جیمین رفت و دستش رو روی شونش گذاشت : و منم شوالیه ی سیاهشم ..... ______________________ فانتزی _سلطنتی_اسمات کاپلی boy x boy
💧 тнє ℓєgєи∂ σf ρєαяℓ тєαя💧 by Jimin_V_VMIN
💧 тнє ℓєgєи∂ σf ρєαяℓ тєαя💧
Jimin_V_VMIN
  • Reads 5,719
  • Votes 1,023
  • Parts 23
💙The legend of pearl tear💙 💙افسانه اشک مروارید💙 🌊🐚🌊🐚🌊🐚🌊🐚🌊🐚🌊🐚🌊🐚🌊 ...: نزدیکت میشم بوی دریا حس میکنم ، ازت دور میشم صدای باران میشنوم ، با چشم‌های مرواریدیت چیکار کنم؟! لنگر بیندازم و عاشقی کنم یا چتر بردارم و دلبری کنم!؟ ...: تنها جایی باش که بهش پناه میبرم ********************* ...: آدم کسی که دوسش داره رو یادش نمیره...فقط یاد میگیره کمتر راجبش حرف بزنه ، کمتر فکر کنه تا کمک کنه کمتر دلش تنگ بشه ، همین...گوش کردی؟یادش نمیره ...: چطور میتونم دوباره بهت اعتماد کنم؟ ********************* ...: من برای تو خود خودمم ، برای تو همون کسی‌ام که یه عمر ترسیدم به کسی نشونش بدم. ...: تا اخرش برات پوست سخت صدفی میشم که از مروارید داخلش محافظت میکنه 🌊🐚🌊🐚🌊🐚🌊🐚🌊🐚🌊🐚🌊🐚🌊 Couple: Vmin💙 Sub-Couple: namjin , sope , ? Genre: Romance , Drama , ‏fantasy , fluff , super power ,‏ Smut #fantasy #vmin #Teahyung #V #Jimin #jhope #jimin #jin #jungkook #namjoon #suga #bts #bl #gay
Allanaria || Vmin by Black__Candy
Allanaria || Vmin
Black__Candy
  • Reads 16,183
  • Votes 2,844
  • Parts 10
|کامل شده| "انگشت‌هات بنظر مزه‌ی عسل میدن جیمینی!" ____________________________________ کاپل: ویمین🫧 ژانر: تخیلی، فانتزی، برومنس🫧 شروع: 16 ژوئن 2021 پایان: 8 جولای 2021 #1- bromance
ᯕ  𝑴𝒐𝒕𝒐𝒄𝒊𝒄𝒍𝒊𝒔𝒕𝒂 ᯕ  by oohyoura
ᯕ 𝑴𝒐𝒕𝒐𝒄𝒊𝒄𝒍𝒊𝒔𝒕𝒂 ᯕ
oohyoura
  • Reads 15,162
  • Votes 1,562
  • Parts 6
ᯊGenre : Full Smut ཿ Dram -‌ اِدی ایـن تازه وارد میگـه میـخواد من رو شکسـت بـده. -هیچ کس حتـی اون حـرفه ی هاش به پـای موتـوسـیکلیسـتای ما نمـیرسه ... تو که دیـگه... پسر سری تکـون داد و با غـرور شرطـی جدیـدی رو گذاشت. -اگه بـتونی شکـستم بدی، جلوی همه این موتورسـوارها و دوسـت هام...برات بهترین بـلوجــابی که بلـدم رو مـیـرم. چندشاتی: دو ورژن "ویمین" و "ویکوک" در همین بوک. در زبان اسپانیایی Motociclista به معنای "موتورسوار" هستش. (کامل شده) 𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿: @TaehyunBTS& Youra@SetMeFreeJim
Lost Melody | Vmin by ItsHumoon
Lost Melody | Vmin
ItsHumoon
  • Reads 1,016
  • Votes 169
  • Parts 1
'ملودی گمشده' ❞جونگکوک پسر ماجراجویی که، اتفاقی سر از عمارتی قدیمی در میاره، عمارتی که در اون با روح پسر جوونی به نام جیمین آشنا میشه که سالهاست اونجا گیر افتاده.. ❝ ▸▸ ژانر : رمنس، فانتزی، تراژدیک، اروتیک ▸▸ کاپل : ویمین ▸▸ نویسنده : Humoon ▸▸ وضعیت آپ : کامل شده هشدار : این مولتی شات صد صفحه‌ای، شمارو غرق در داستان تراژدیک، غم انگیز و هنرمندانه‌ای میکنه که در آخر شمارو با غم و شوک بزرگی ترک خواهد کرد. این بوک ترکیب زیبایی از داستان، رقص و هنر و موسیقیه. شروع : 8 مرداد 1400 پایان : 9 مهر 1400
Black Swan ∥ Vmin [Completed] by Dreamer_cupcake
Black Swan ∥ Vmin [Completed]
Dreamer_cupcake
  • Reads 17,058
  • Votes 3,189
  • Parts 20
من اون شب به خودم و اون قوی سیاه قول دادم. قسم خوردم، که فرشتمو به همه ی آرزوهاش برسونم. و اون روحشو به من بخشید، بالهاشو به من هدیه کرد، که تا آخر عمر، تا جایی که مرگ مارو از هم جدا کنه، مواظبش باشم. " ∷∷∷∷∷ سر پسر کوچکتر که روی شونه هاش به خوبی جاخوش کرده بود رو آروم بوسید. ماه طلایی از این فاصله خیلی دست یافتنی به نظر میرسید، انگار اگه میپرید و دستهاشو باز میکرد، میتونست به چنگش بیاره و میدونست که بعدش با تمام وجود و عشق اونو به پسر کناریش هدیه میکنه، هرچیزی رو میده تا اون خنده بزرگ شیرینشو دوباره و دوباره ببینه. "امشب ستاره ها خیلی نزدیک مان، بی نهایت درخشان و زیبا، انگار هرکدومشون دارن باهام حرف میزنن، میخوای بدونی دارن چی میگن جیمین؟ " پسر کوچکتر پوست نرم دست بزرگتر رو لمس کرد و انگشت هاشونو بین هم قفل کرد "چی میگن تهیونگ؟ " لبهاشو به گوش پسر چسبوند و زمزمه کرد "دارن میگن باید براش آماده باشیم، دارن میگن بالاخره نوبت ماهم میرسه" .... Cover by: Infectedfantasy Vmin/short story