یروز میخونم
36 stories
Accomplisher (Z.M) by hastiasa
hastiasa
  • WpView
    Reads 80,225
  • WpVote
    Votes 13,065
  • WpPart
    Parts 48
"من میتونم کاملت کنم لیام." "نمیخوام. چون اونم همینو میخواست ولی من نتونستم ازش محافظت کنم، اگر تو روهم از دست بدم..." "من خودم کسیم ک قراره از تو محافظت کنه." [Completed]
Versa  /ziam/ by mahi_hs
mahi_hs
  • WpView
    Reads 320,239
  • WpVote
    Votes 43,340
  • WpPart
    Parts 64
تو سرتا پا رفتن بودی من در تردید آمدن تو تمام رفتی و من هیچ نیامدم بگذار خالی بماند وسعت میان ما بهم نمی‌رسد دنیایی که تو در آن می‌روی و من هیچ نمی آیم
•Fading• [L.S]  by SeTaRe4
SeTaRe4
  • WpView
    Reads 221,820
  • WpVote
    Votes 31,847
  • WpPart
    Parts 48
[Complete] لویی زیبایی رو، ترکیب رنگ‌ها و جنس‌های مختلفی که حس ظرافت رو درون آدم‌ها به‌وجود میارن، میشناسه. اون درحالی که داره توی دانشگاه فشن میخونه، هر روز این ترکیب‌ رو میبینه. برش لباس‌ها، رنگ پارچه‌ها، پیچیدگی‌ طرح‌ها، همهٔ این‌ها کنار هم قرار میگیرن تا یه‌چیز زیبا رو بسازن. ولی وقتی که یه دانشجوی علوم با پاهای بلند و لبخندی که چال‌ گونه‌هاش رو به نمایش میزاره قبول میکنه که مدل لویی بشه، لویی میفهمه که تازه زیبایی رو پیدا کرده. هری فکر میکنه لویی فقط به کسی نیاز داره که بهش ثابت کنه چقدر زیباست. °Persian Translation°
Entertainer [Z.M] (mpreg) by Partow_kh
Partow_kh
  • WpView
    Reads 195,553
  • WpVote
    Votes 26,547
  • WpPart
    Parts 55
من عاشق شغلمم. وقتی دور میله می‌چرخم، این تویی که سرگرمم می‌کنی لیام!
Not Again? (L.S) by fatestylinson
fatestylinson
  • WpView
    Reads 45,147
  • WpVote
    Votes 8,248
  • WpPart
    Parts 31
هری به سمت لویی میره و دستهاش رو روی پهلوهای لویی میذاره. آرزو داشت میتونست لویی رو با نوک انگشتهاش بسوزونه همونجور که لویی با وجودش اونو میسوزوند. "دوباره نه،" هری وقتی تیشرت لویی رو بالا میده، تکرار میکنه. دستهای لویی بالا میاد وقتی که هری تیشرت رو از سرش رد میکنه، و بی‌توجه به سمت تخت لویی میندازتش. "من دوباره با تو نمیخوابم،" هری زمزمه میکنه. "حتما،" لویی میگه، لبهاش به گردن هری میچسبه که باعث میشه سرش رو کج کنه. "اگر تاثیری داره همینجور حرفت رو تکرار کن." هری ناخن‌هاش رو روی کمر لویی میکشه. "دوباره نه،" ناله میکنه. "این- این بار آخره." .یا. وقتی هری استایلز و لویی تاملینسون هم‌اتاقی هستند. اونا از همدیگه متنفرن. حداقل این چیزیه که خودشون فکر میکنن. Persian Translation The original story belongs to @aditistylinson
LACK OF IDENTITY [Z.M] [Completed] by anaw_73788
anaw_73788
  • WpView
    Reads 41,177
  • WpVote
    Votes 7,456
  • WpPart
    Parts 25
با دست های لرزان به بازو هایت چنگ بزن و خودت را در اغوش بگیر. به صدای غم انگیز موسیقی مورد علاقت گوش بده و ارام اشک بریز. در این دنیای خاکستری تنها بنفش کبود تو ترکت کرده و حالا رنگی در بین هاله های تیره وجود ندارد. ناخن هایت را در پوستت فرو کن تا حداقل رنگ سرخ خون، دنیایت را از یکنواختی دربیاورد. نوشیدنیه سرد و تگریت را بنوش رو از درصد الکلش لذت ببر. کمی دود و بعد قرص ارامش بخش و ارامش... به همین سادگی.
Dracy's Diary by raanabrm
raanabrm
  • WpView
    Reads 10,177
  • WpVote
    Votes 2,129
  • WpPart
    Parts 55
دارسی دختر هری و لوییِ و تمام تصمیمات هری و لویی با توجه به احساسات و مراقبت از اون گرفته میشه اما با دخالت های مودست داستان از اونجایی شروع شده که هری و لویی مجبور شدن برای یه مدتی رابطشونو تموم کنن و دارسی پیش هری میمونه چون وابستگی بیشتری به هری داره اما هری و لویی مجبورن بخاطر دخترشون همچنان همدیگه رو ببینن اگه دوست دارین چیز تخیلی بخونین مثلِ خون آشام باشن یا گرگینه دم یا بال داشته باشن خب از این نوع ژانر خبری نیست قرار خودشون باشن با تک تک مشکلاتشون ،غم هاشون شادی هاشون... اگه دنبال چیزای تخیلی هستین یا انتطار دارین برای بعضی صحنه ها وارد جزئیات بشم😅 خب اگه دنبالِ این مدل چیزایی هستین، اشتباه اومدین این چیزا بهم حس امنیت نمیدن و از نظرم بی احترامی به حریمِ خصوصیِ آیدلمه اما قرار مرور خاطرات این چند سال باشه اما با پایانی خوش این اولین بارِ که دست به قلم میشم امیدوارم ازش خوششتون بیاد 💋 Follow for more video Instagram: @dracydiary
Legionnaire(L.S) [Completed] by mahsaf79
mahsaf79
  • WpView
    Reads 387,434
  • WpVote
    Votes 50,977
  • WpPart
    Parts 64
" دوتا زندگی واسم ساختی : زندگی فوتبالی ، زندگی پر از عشق"
Haunted (L.S) completed  by 00Libraaaaa
00Libraaaaa
  • WpView
    Reads 10,720
  • WpVote
    Votes 2,455
  • WpPart
    Parts 22
Completed ۱۹ژوئن سال ۱۹۲۴ در دهکده کوچکی در نزدیکی شهر لندن خانواده تاملینسون به طرز وحشیانه ای به قتل رسیدند طبق گفته یک شاهد آن شب دو مرد خانه تاملینسون را ترک کردند اما هرگز پیدا نشدند. بعد از قتل چند نفری ادعا کردند که پسر کوچک خوانواده را دیده اند خانه تا ۹۰ سال خالی بود تا اینکه زوج استایلز به همراه دو فرزند خود یعنی هری و جما به خانه نقل مکان کردند . (هپی اند ) (ژانر : تخمی تخیلی، اندکی وحشت ، عاشقانه های لو و هزا ) 《Libra》
The Wedding Date [ Persian Translation ] by themaniro
themaniro
  • WpView
    Reads 56,973
  • WpVote
    Votes 10,544
  • WpPart
    Parts 33
• زین توی فروشگاه والمارت کار میکنه. اون دوست پسر نداره و خیلی وقته که به یه قرار نرفته. مامانش همیشه دنبال یه پارتنر برای اونه و حالا هم که برادرش میخواد ازدواج کنه، فشار از طرف اون بیشتر شده. زین میخواد که یک نفر رو پیدا کنه، ولی با درنظر گرفتن اتفاقاتی که در گذشته براش افتاده یکم سخته. اون مجبور میشه با کسی که مامانش انتخاب کرده به یه قرار بره. اون شب یه اتفاقی می افته. اتفاقی که باعث میشه لیام پین رو استخدام کنه تا به عنوان قرار در عروسی برادرش حضور داشته باشه. چیزی که در نهایت، تبدیل به بهترین تصمیمی میشه که تا حالا توی عمرش گرفته. • [ ترجمه فارسی ] [کمپلتد]