sorensoso
تیکه ای از داستان:
اروم در دستشویی رو باز کردم و سرکی به بیرون کشیدم با ندیدن ییبو پریدم بیرون و درو بستم همینکه درو بستم نگاهی به سمت راستم کردم که ییبو دست به سینه با نیشخندی پشت در بود جیغی کشیدم هل کرده پریدم عقب که پشت پا خوردم نزدیک بود کف زمین پهن شم که ییبو سریع گرفتم به خودش چسبوندم شوکه و خجالت زده خشکم زده بود
-بوو بوگا
ییبو نفس عمیقی کشید کنار گوشم لب زد
ییبو:اگه میدونستی با بوگا گفتنت چه اتیشی توی قلبم بلند میکنی ...
هپی اند
ییبوتاپ