Taennie bear🎻🐻
97 stories
وارثـ‌‌ــان by Marinefika
Marinefika
  • WpView
    Reads 731
  • WpVote
    Votes 89
  • WpPart
    Parts 7
دو خاندان قدرتمندِ زیرزمینی : نِپِنته و روبی. تهیونگ، وارث بزرگ نپنته، از کودکی بنا به پیمان پنهانی بین دو خاندان، نامزدِ جنی-دختر ارشد خاندان روبی-شده است؛ اما سال‌ها بعد که میان دو خانواده اختلاف درمی‌گیرد، پیمان در سکوت دفن می‌شود. تهیونگ و شش دوست و شریک صمیمی‌اش-جین، جونگ‌کوک، نامجون، جیهوپ، یونگی و جیمین-از ماجرا خبر دارند اما جنی بی‌اطلاع است. بازگشت جنی از سفر تحصیلی و ورودش به امپراتوری تبهکاری روبی، جرقهٔ ماجراهایی پرکشش، پرخطر و سرشار از احساس را می‌زند؛ جایی که عشقِ ازپیش‌نوشته‌شده‌ٔ تهیونگ و جنی آرام‌آرام از پس دودِ اسلحه و سایهٔ خیانت آشکار می‌شود
𝗧𝗵𝗲 𝗳𝗶𝗻𝗮𝗹𝗹𝘆 𝗱𝗲𝗮𝘁𝗵 𝗼𝗳 𝗮 𝗱𝗿𝗲𝗮𝗺 by moonriver85
moonriver85
  • WpView
    Reads 167
  • WpVote
    Votes 22
  • WpPart
    Parts 3
زندگی همیشه درحال سوپرایز کردن ماست.. مثل وقتی که تو اوج تاریکی و سیاهی،بهت یه هاله ی نور برای دوباره امیدوار شدن نشون میده.. و کمکت میکنه که باز خودتو پیدا کنی و باز به زندگی دلخوش بشی‌.. برای لحظه ای هم که شده،تموم مشکلاتتو فراموش میکنی‌.. میون اون همه تاریکی و سیاهی،من برآورده شدن رویامو دیدم.. و نزدیک شدن بهش..در اوج ناباوری! هنوز هم فکر میکردم یه خوابه..خوابی که هیچوقت دلم نمیخواد ازش بیدار شم.. ولی من دلم میخواست حالا حالاها خواب بمونم و غرق این رویای خوش بشم و بهش دل ببندم.. گاهی یه رویا میتونه تموم زندگیت بشه و تو رو از سیاهی محض نجات بده.. گاهی هم میتونه خود اون رویا تبدیل به یه کابوس بشه و بیشتر تو سیاهی غرقت کنه.. من اسمشو گذاشتم "مرگ تدریجی یک رویا"..!
T̶h̶e̶ l̶o̶s̶t̶ b̶r̶i̶d̶e̶ by farnia_780
farnia_780
  • WpView
    Reads 298
  • WpVote
    Votes 29
  • WpPart
    Parts 5
هیچ وقت فکرش هم نمیکردم شب عروسیمون تبدیل به شب مرگ تو بشه... ولی من هنوز باور ندارم که مردی...تو فقط گمشدی، یک عروس گمشده... --- دختری که شب عروسیش ناگهان ناپدید میشه و تمام خانواده میگن اون مرده، اما...نامزدش هنوز هم باور داره اون زندس، آیا اون زن برمیگرده یا واقعا همه چی تموم شده؟ زمان تعیین میکنه
𝐎𝐮𝐫 𝐢𝐦𝐩𝐨𝐬𝐬𝐢𝐛𝐥𝐞 𝐥𝐨𝐯𝐞 by moonriver85
moonriver85
  • WpView
    Reads 55
  • WpVote
    Votes 6
  • WpPart
    Parts 1
گاهی اوقات اونقدری غرق عشق میشی.. اونقدر غرق حال ‌و هواش و حال خوبش میشی.. که فراموش میکنی به عاقبت اون عشق فکر کنی.. و شاید حتی درست و غلط بودنش.. فقط حال و هوای اون عشق برات مهمه‌.. چیزی که برای الآنه.. برای حال..یه عشق دو طرفه و شیرین.. بدون در نظر گرفتن عاقبت تلخ یا شیرینش.. و ابدی و یا فعلی بودن اون عشق.. بعضی مواقع اونقدر بلاتکلیفی که نمیدونی تو بهشتی یا توی جهنم.. وسط کدوم قرار داری.. اگر که وسط بهشت باشی،برات حال خوب و وضعیت شیرینی در نظر گرفته میشه.. و خوشبختیت تا ابد تضمینه.. و اگرهم که توی جهنم باشی،حال بد و وضعیت تلخی برات در نظر گرفته میشه.. ولی به نظر من،قرار گرفتن بین بهشت و جهنم..بین خوشبختی و یا بدبختی..این جهنم واقعیه! وقتی بلاتکلیفی و خودتم نمیدونی وسط کدوم قرار داری..
𝗮𝗿𝗶𝘀𝘁𝗼𝗰𝗿𝗮𝘁𝗶𝗰 𝗹𝗼𝘃𝗲 by moonriver85
moonriver85
  • WpView
    Reads 129
  • WpVote
    Votes 8
  • WpPart
    Parts 1
عروس من باید از یه خانواده ی اشراف زاده و با اصل و نسب باشه... نه یه دختر پاپتی دهاتی که معلوم نیست ریشه و اصالتش مال کجاست!! مادر‌..این زندگی منه و مسئولیت انتخاب همسر آینده ی من رو خودم به عهده میگیرم نه شما.. لطفاً اجازه بدید زندگی خودم رو خودم بسازم.. نه شخص دیگه ای.. من..کیم تهیونگ شاهزاده ی اول امپراطوری این مرز و‌ بوم..میخوام به خواست خودم با همین دختر به قول شما دهاتی و پاپتی ازدواج کنم.. چون اون باب میل خودمه و با قلب خودم اون رو انتخاب کردم.. ترجیح میدم با همین دختر ساده و روستایی ازدواج کنم و زندگیم رو بسازم.. تا با دختران اشراف زاده ی پر فیس و افاده که تنها هنرشون ازدواج با پسران وزرا و مقام داران کشور هست..
♠️{𝔻𝕖𝕧𝕚𝕝'𝕤 𝕣𝕚𝕟𝕘}♦️ by rozalin_writer
rozalin_writer
  • WpView
    Reads 10,116
  • WpVote
    Votes 1,105
  • WpPart
    Parts 26
گاهی برای زنده ماندن مهراها را طوری میچینی که خودت برنده ی بازی شوی.... آنها هم همانطور بودند.... مهره های در بازی ای که سرنوشت برنده اش را از قبل تعیین کرده بود.... نویسنده : fairy نام فیک : انگشتر شیطان ژانر : درام، هیجانی، عاشقانه، اسمات، معمایی، پلیسی کاپل ها : تهنی، جیرز، جینسو، لیزکوک وضعیت : پایان یافته
𝐈𝐦 𝐍𝐨𝐭 𝐀 𝐁𝐨𝐭𝐭𝐨𝐦᎒𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞 by kaktosfic
kaktosfic
  • WpView
    Reads 8,047
  • WpVote
    Votes 783
  • WpPart
    Parts 11
¦من باتم نیستم¦ همه چی بعد از تصادفم شروع شد وقتی بهوش اومدم، زن سالاری به طور وحشتناکی حکومت میکرد.. منظورم اینه که از وقتی چشمامو باز کردم بابام غر میزنه که اینقدر بی عرضه ولگردم که تهشم میترشم و هیچ دختری نمیاد خواستگاریم.؟! و از مزاحمتای دخترا نگم ک حتی موقع رد شدن از خیابونم از بوتم نمیگذرن. رسما همه چی کلیشه ای شده نکنه من توی ی درامای کوفتی ام؟ - خدایی جونگ کوک؟ دختر رییس دانشگاه بی عفتت کرد و تو کاری نکردی چون اون دختره و تو پسری؟ _ Couple : Kim Taehyung & kim Jennie, Jeon Jungkook & Manoban Lisa Genre : school life, romance, bromance, comedy, power girl,Transmogrification Writer : KIMIA #bts & #blackpink
The Kim Clan by Nvhcigihko
Nvhcigihko
  • WpView
    Reads 6,695
  • WpVote
    Votes 421
  • WpPart
    Parts 22
توضیحات فیکشن : ژانر : مدرسه ای ، درام ، عاشقانه کاپل اصلی : Taennie ( جنی و تهیونگ ) کاپل های فرعی : Jirose ( رزی و جیمین ) ، Jinsoo ( جیسو و جین) ، Liskook ( جونگ کوک و لیسا ) مقدمه : در مورد خاندان کیم ، خاندانی که ثروت بی کرانی دارن و جزو با نفوذ ترین ثروت ها هستن و یک مدرسه شخصی دارن به نام " مدرسه کیم " که این مدرسه فقط شامل دبیرستان میشه و یک رسم مهم و ضروری تو این خاندان هست اینکه تمام افراد این خاندان باید دوره دبیرستان رو در این مدرسه بگذرونن شاید براتون سوال باشه که مدرسه کیم کجاست ؟ اون در قلب سئول واقع شده و بهترین مدرسه جهان از همه لحاظ معرفی شده و اینجا ما جنی و تهیونگ رو داریم که با زور خانواده هاشون به این مدرسه میان و یک داستانی رو شروع می کنن اگه دوست دارید ادامه اش رو بدونید ، میتونید این فیک رو بخونید ‌.
𝗚𝗹𝗼𝗿𝗶𝗮 𝗮𝗻𝗱 𝗵𝗲𝗿 𝘀𝘁𝗼𝗿𝗶𝗲𝘀 by moonriver85
moonriver85
  • WpView
    Reads 126
  • WpVote
    Votes 10
  • WpPart
    Parts 3
گلوریا،اسم یه تئاتر داخل مرکز شهره.. این تئاتر،جزو بزرگترین تئاترهای شهر به حساب میره.. که یه تیم از بچه های بازیگر داره.. البته اکثرا از بچه های تازه کار و شکست خورده! تیم تئاتر مورد نظر ما داخل این فیک،شامل پنج نفر هست.. جنی‌کیم،جونگکوک،مومو،بکهیون و جونگیون.. که هرکدوم داستان های مختلف برای خودشون دارند.. اگر میخوای با تئاتر گلوریا و اعضای اون آشنا بشی،خوشحال میشم همراهمون باشی^^
𝘞𝘢𝘳 𝘪𝘯 𝘫𝘶𝘴𝘵𝘪𝘤𝘦 by moonriver85
moonriver85
  • WpView
    Reads 63
  • WpVote
    Votes 12
  • WpPart
    Parts 2
عدالت،کلمه ای ساده اما سخت! عدالت چیزیه که کل دنیا بر سرش جنگ دارند.. و بیشترین چیزی که در حقش عدالت رعایت نمیشه،عدالت برای زنان هست.. تمام ظلم ها ‌و بی‌عدالتی ها در حق زن هاهست.. اما اگر یکی از همین زن ها که به حقوق برابر و حقوق زن ها باور داره،پا به دنیای عدالت بزاره و تموم تلاششو برای برقراری عدالت برای زن ها بکنه..اینجاست که تازه جنگ واقعی بر سر عدالت آغاز میشه! من،جنی کیم هستم.. وکیل قاطع و شجاع دنیای عدالت.. و یه دختری که با تموم سختی ها و دشواری ها میجنگه تا عدالت رو برای زن ها برگردونه..