Starry Ones
6 stories
•𝑴𝒓. 𝑵𝒐𝒃𝒐𝒅𝒚༄ by LiviaFictions
LiviaFictions
  • WpView
    Reads 9,917
  • WpVote
    Votes 2,663
  • WpPart
    Parts 7
❈ خلاصه↶ بیون بکهیون یه شِیپ شیفتره، کسی که می‌تونه ظاهرشو به شکل افراد مختلف تغییر بده. اما این قدرت بر اساس چارت استاندار‌های جهانی، توی رنگ بندی نیروهای قرمزه، یعنی قدرت‌های خطرناک و طرد شده! چی میشه اگه بکهیونی که تمام عمرش قدرتشو مخفی کرده با یه نامرئی شونده به نام چانیول مواجه شه؟ ‌ ❈ کاپل⇜ چانبک ❈ ژانر⇜فانتزی، فلاف، رمنس ❈ محدودیت سنی⇜ندارد ❈ نویسنده ها⇜ Emerald & Jisaw ❈ وضعیت⇜کامل #1 on سوپرنچرال
•𝑫𝒓𝒆𝒂𝒎 𝒂𝒃𝒐𝒖𝒕 𝒎𝒆༄ by LiviaFictions
LiviaFictions
  • WpView
    Reads 94,076
  • WpVote
    Votes 25,404
  • WpPart
    Parts 44
☪ خلاصه↶ فراموشی انتخابی، تنها بحرانی نیست که چان باید باهاش در کنار بکهیون، همسر فراموش شده ش، و سه فرزند شیرینشون دست و پنجه نرم کنه. چان حس میکنه اتفاقات اطرافش بشدت آشنان. جوری که انگار قبلا یکبار تمامشون رو زندگی کرده... ☪ عنوان⇜ رویایم را ببین | Dream about me ☪ کاپل⇜ چانبک ☪ ژانر⇜ انگست، علمی-تخیلی، عاشقانه، رازآلود ☪محدودیت سنی⇜18+ ☪ وضعیت⇜ تمام شده ☪ نویسنده⇜ اِمِرالد #1 on scifi #3 on رمنس #3 on انگست #3 on mystery #3 on angst
•𝑫𝒊𝒗𝒐𝒓𝒄𝒆𝒅 𝑹𝒐𝒎𝒆𝒐𝒔༄ by LiviaFictions
LiviaFictions
  • WpView
    Reads 217,779
  • WpVote
    Votes 52,684
  • WpPart
    Parts 25
✤ خلاصه↶ طلاق، بنظر میرسید آخرین راه نجات بکهیون و چانیول بعد از ازدواج فاجعه بار یک ساله ‌شون باشه. ولی چی میشه اگه سرنوشت بعد از دوسال زندگی سینگلی و رابطه های بی ثمر دوباره رومئوهای بد اخلاقو بهم برسونه؟! ‌ ✤ کاپل⇜ چانبک ✤ ژانر⇜ فلاف، کمدی، رمنس ✤ محدودیت سنی⇜18+ ✤ نویسنده ها⇜ Emerald & Jisaw ✤ وضعیت⇜تمام شده #1 on طنز #1 on comedy #1 on کمدی #1 on اسمات #1 on رمنس #1 on عاشقانه #1 on فلاف #1 on چانبک #1 on Chanbaek
Loud And Clear by LiviaFictions
LiviaFictions
  • WpView
    Reads 75,481
  • WpVote
    Votes 18,140
  • WpPart
    Parts 15
Mr. Kimchi & the Crazy Omega Next Door by papilio2
papilio2
  • WpView
    Reads 56,022
  • WpVote
    Votes 82
  • WpPart
    Parts 2
🕸 𝙼𝚛. 𝙺𝚒𝚖𝚌𝚑𝚒 🕸 & 🐞ᴛʜᴇ ᴄʀᴀᴢʏ ᴏᴍᴇɢᴀ ɴᴇxᴛ ᴅᴏᴏʀ🐞 کاپل: هونهو 🐾 ژانر: امگاورس/ رومنس/طنز 🌿🐺🌿 اوه سهون یه امگای نوجوونه که از آلفاها متنفره. یه شب وقتی طبق عادت همیشگیش داره از پنجره‌ی اتاقش فرار میکنه همسایه‌ی جدیدشون که تازه به واحد مقابل اونا اسباب‌کشی کرده مچشو میگیره. یه آلفا که قدش تا سینه‌ی اون بیشتر نمیرسه و اونقدر خشک و جدیه که سهون منتظره تا هر لحظه مثل بیسکوویت عصرونه اش ترک برداره. دنیا مزخرفه... کره ی زمین از اون مزخرف تر... زنده بودن از اونم مزخرف تر... و آدم بودن حتی از اونم مزخرف تره... ولی هیچی نمی تونه به اندازه ی امگا بودن مزخرف باشه... چیزی که من هستم... اوه سهون... امگای ۱۵ ساله ای که الان داره یه طنابو به پایه‌ی تختش گره میزنه و امیدواره وقتی قراره از پنجره میپره پایین، بتونه وزنشو تحمل کنه و اون وسطا یهو هوس پاره شدن به سرش نزنه چون هر چه قدرم زندگیش مزخرف باشه ولی به هرحال زندگی اونه و حداقل حداقلش اینه که یه طناب بی‌خاصیت حق اینو نداره که اونو ازش بگیره. نه تا وقتی که یه مشت تو دهن اون زندگیه سگی و آدمایی که دوره‌اش کردن نزده.