HLxllii
- Reads 12,974
- Votes 5,360
- Parts 44
در سال ۱۸۶۸ میلادی، در دوران ویکتوریایی انگلستان، جولیان، دهقان جوان، برای کار به عنوان خدمتکار به اصطبلهای عمارت اشفورد راهی میشود. ارباب عمارت ، لئو چارلی هرینگتون، که قرار است به زودی دوک شود، پس از جنگ کریمه بعد سال ها بازگشته است. شایعات بیشماری، هر یک ناپسندتر از دیگری، درباره او بر سر زبانهاست.
برخی او را متهم به عیاشی و بیبندوباری میکنند، در حالی که برخی دیگر از سرشت سادیسمی او و لذتی که گویی از بدرفتاری با خدمتکاران عمارتش میبرد، سخن میگویند.
جولیان جوان، که در محیطی روستایی و سختگیر پروتستانی بزرگ شده و به اشرافیها به شدت بدبین است، تلاش میکند جای خودش را در این عمارت مرموز پیدا کند. اما ناخواسته، توجه چارلی را به خود جلب میکند...
بدین ترتیب، بازیای از وسوسه و فریب، آمیخته با سلطه و ممنوعهها، بین این دو مرد که از هر نظر با هم در تضادند آغاز میشود: یک خدمتکار جوان و ساده، و یک اشرافیزاده در آستانه به قدرت رسیدن.
*فیک ترجمه و بازنویسی شده*
*اسم ها تغییر داده شده*
⚠️دارای صحنه های شدیدا حساس
(صحنههایجنسی،قتل،خشونت،تجاوز)
جونگهان> جولیان
سونگچول> چارلی