Larry/Ziam 2
78 stories
Fireproof (L.S) by AidaStylinson
AidaStylinson
  • WpView
    Reads 34,123
  • WpVote
    Votes 5,824
  • WpPart
    Parts 18
*ویرایش نشده* [ C o m p l e t e d ] این یه شب آروم توی ایستگاه آتش نشانی بود، ساعت 1:30 نیمه شب بود، همه بعد از یه روز طولانی خوابیده بودند تا اینکه یه تماس ناگهانی داشتند. 'کد سفید، یه خونه داره آتش میگیره، کل خانواده توی خونه گیر افتادن' هری، لیام و اُلی از جا پریدند و لباس های مشکی براقشون رو برداشتن، سوار ماشین آتش نشانی شدند و با آژیر روشن ایستگاه رو ترک کردند. ~ لویی نیمه شب از خواب بیدار شد، گرمش بود و اتاقش هم خیلی گرم بود. پتو رو از روی خودش کنار زد و بوی دود به مشامش رسید. یکم سرفه کرد و چشم هاش رو باز کرد و نفسش بند اومد وقتی دید درِ اتاقش آتش گرفته. اون تلاش کرد تا مادر و پدر و خواهرهاش رو صدا بزنه اما جوابی نگرفت. چطور قراره از خونه بیرون بزنه وقتی درِ اتاقش آتش گرفته، اتاقش طبقه دومه و اون یه قوزک پای شکسته داره؟ • Persian Translation • Original Story By: @whatsuphello1 • Translated By: @AidaStylinson / @mobimsr
Falling Again ~|| LarryStylinson Persian Translate  [ ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ ]  by _bunisa
_bunisa
  • WpView
    Reads 25,785
  • WpVote
    Votes 5,960
  • WpPart
    Parts 34
وقتی هری توی بیمارستان به هوش میاد، همراه با چهار پسریه که هرگز توی زندگیش ندیده‌ اشون. دکتر بهش میگه فراموشی گرفته، و یکی از پسر ها، لویی، به نظر میرسه نسبت به بقیه بیشتر تحت تاثیر این اتفاق قرار گرفته. و حالا اون ها باهم توی یک گروه ان؟ به آهستگی، هری چیز های کوچیکی رو به یاد میاره ولی نه در مورد لویی. گرچه حس می‌کنه واقعا توی این پسر که "دوست صمیمی"ـش هست غرق شده، ولی قطعا لویی چیزی رو مخفی کرده. چی میتونست باشه؟ ----❦ 𝘤𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 𖦹 ɴᴀᴍᴇ: دوباره عاشق شدن 𖦹 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: لری استایلینسون 𖦹 ᴇɴᴅɪɴɢ: هپی 𖦹 ɢᴇɴʀᴇ: ایدل لایف، اسمات، عاشقانه
𝐓𝐡𝐞 𝐒𝐞𝐜𝐫𝐞𝐭 𝐨𝐟 𝐋𝐨𝐧𝐝𝐨𝐧|𝐋.𝐒 by KimiKimiii5
KimiKimiii5
  • WpView
    Reads 11,976
  • WpVote
    Votes 2,708
  • WpPart
    Parts 33
_مرد پلیس، قدم هاش رو تند کرد تا به اتاق 128 برسه باید می فهمید چه بلایی سر پسری که بیهوش روی تخت بیمارستان افتاده، اومده.. لویی تاملینسون جوان توی اولین روز انتقالش به لندن درگیر پرونده ای شده بود که نمی دونست قراره زندگیش رو زیر و رو کنه.. و هری بی خبر از همه جا، توی تن خودش عزا دار بود.. ژانر: عاشقانه | معمایی | جنایی کاپل‌ها: لری ✨، اندکی زیام وضعیت: در حال آپلود شروع: ۱۵/۳/۱۴۰۳ نویسنده: کیمیا 🖤
Vampire's Kiss [L.S] [Z.M] Completed by Haniye_styles
Haniye_styles
  • WpView
    Reads 113,306
  • WpVote
    Votes 21,036
  • WpPart
    Parts 96
تمام شده~ «برای صدها سال فکر میکردم پرقدرت ترین موجود این دنیام... ولی من چیزی بجز یه هیولای نفرین شده نیستم! من مجبورم ازت دور باشم تا بهت آسیب نزنم... من... من مجبورم. مجبورم برم که تو آسیب نبینی مخلوق شیرینم...» . . . . . . . «نرو! اشکالی نداره اگه بهم آسیب بزنی! دردای جسمم خوب میشن ولی اگه نباشی من دردای قلبمو چیکار کنم؟میخوای منو بکشی؟» . . . . . . . پروانه شو لویی من پیله ات میشم ! . . . . . . . هری ادوارد استایلز آخرین خوناشام باقی مونده توی دنیاست اما اون درگیر طلسم نهصد ساله ی خودشه! عشق و دوست داشتن رو فراموش کرده و تمام چیزی که براش باقی مونده عطشش برای خونه...برای مایع سرخرنگ تو قلب های تپنده آدم ها... اما هری هیچوقت به عمیق ترین نقطه های ذهنش هم خطور نمیکرد که قلب تپنده یکی از این آدم ها قلب مرده خودش رو هم به تپش بندازه! و هفت برابر! هر حس یک خوناشام هفت برابر هر آدمیزاد قوی تره . بینایی ، شنوایی ، لامسه ، بویایی ، عشق ، عشق ، عشق ، عشق و عشق! اون هیولا این عشق رو هفت برابر بیشتر حس میکنه... آخرین خوناشام تاریخی که نمیدونه با حس اغراق شده عشق هفت برابریش باید چکار کنه!؟
𝐂𝐨𝐥𝐝 𝐋𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐇𝐞𝐚𝐫𝐭 [𝐋.𝐒] by StylinsonVersion
StylinsonVersion
  • WpView
    Reads 8,665
  • WpVote
    Votes 1,690
  • WpPart
    Parts 31
لویی امگای خوش قلبی که رد گذشته‌ی سختش روی روحش مونده، تنها با پسر کوچولوش که آلفاست زندگی می‌کنه. چند ماه بعد از طلاق از همسر سابقش، لویی با هری آشنا میشه، آلفایی با سابقه‌ی نظامی که یه پیشنهاد عجیب به لویی میده. در عوض یاد دادن آشپزی به هری، اون حاضر میشه از پسر لویی، آبراهام، نگهداری کنه. لویی واقعا نمی‌تونست به همچین پیشنهادی نه بگه. 𝑳𝒂𝒓𝒓𝒚 𝑺𝒕𝒚𝒍𝒊𝒏𝒔𝒐𝒏 𝑨𝑩𝑶 𝑭𝒂𝒏𝒇𝒊𝒄𝒕𝒊𝒐𝒏 𝑴𝑷𝑹𝑬𝑮
Drowning In Your Breath by louismaboy
louismaboy
  • WpView
    Reads 174,404
  • WpVote
    Votes 30,180
  • WpPart
    Parts 52
راستش را بخواهی عشق، من هنوز هم امیدوارم حتی شاید امیدوارتر از امید هستم که هنوز هم لبخند می‌زنم که هنوز در آغوش می‌گیرم که هنوز وقتی یادت می‌افتم ناخودآگاه دستم می‌رود سمت شماره‌ات می‌نویسم «دلم برایت تنگ شده» گرچه شاید هیچ‌وقت جوابی نرسد شاید امیدوار هستم که هنوز لباس‌هایم نقش گل‌های داوودی دارند که هنوز نزدیک بهار مغازه‌ها را در پی نرگس‌ها می‌گردم تا خانه عطر تو را دهد که هنوز هم پای تو در میان باشد خود را پاک از یاد می‌برم شاید امیدوار هستم که هنوز هم عاشقم. که هنوز به عشق ایمان دارم. که هنوز به یادت می‌افتم.
Broken Demon #1 by larryshadinn
larryshadinn
  • WpView
    Reads 354,880
  • WpVote
    Votes 43,309
  • WpPart
    Parts 157
لوییس تاملینسون.نمره الف رشته ی باستان شناسی ،پسرکوچولو و ریزه ای که تو سری خور بودنش بین المللی شده! پروژه ی بزرگی که قرار بود کل دپارتمان تاریخ باستان شناسی رو تکون بده و لویی تمام انرژیشو روش گذاشته بود ولی با یه کل کل ساده با استاد کلاس تمام زحمتش رو به باد میده و مجبور میشه تو یه پروژه ی جدید باورشو ثابت کنه... "موجودات ماورالطبیعه وجود خارجی ندارن!" یعنی...بیخیال!گرگینه؟خون آشام؟پری دندون؟هنوزم کسی به اینجور چرندیات باور داشت؟ ************************ هری استایلز.قد بلند ،قوی و مقتدر و تو یه کلمه "کامل!" گرگینه ای که همه ازش حساب میبردن و حتی جرات نداشتن مستقیم به چشمهاش نگاه کنن و مشکل اصلی کجا بود؟ اون یه بتای لعنتی بود و برای پیروزی تو جنگی که زیاد باهاش فاصله نداشتن نیاز به یه آلفا داشت،یه آلفای قوی و برای پیدا کردن اون آلفا مجبور بود به حرف یه پیشگوی کثیف اعتماد کنه و بعد چند سال فقط دوتا گزینه براش باقی مونده بود! زین مالیک،از لحاظ بدنی قوی،مقتدر،با یه هاله ی بزرگ و قوی که تمام اطرافیانش رو مجبور میکرد تا ازش حساب ببرن و تو یه جمله "اون میتونه یه آلفای خفن باشه!" و دومین گزینه...لوییس تاملینسون؟ فکر نکنم!
The Alpha's Omega (Persian Translation) by Larry_iran
Larry_iran
  • WpView
    Reads 100,954
  • WpVote
    Votes 16,287
  • WpPart
    Parts 33
کتاب اول - عاشق هیولایی مثل اون بودن باعث میشه تا به سلامت عقل خودت شک کنی. [Persian Translation] Original story by @shtyles
TWINS by loulouTomlinson91
loulouTomlinson91
  • WpView
    Reads 147,199
  • WpVote
    Votes 21,279
  • WpPart
    Parts 64
❌Complete❌ ژانر : اجتماعی _رومنس #1 stylinson #2 larry #3 louisandharry #20 onedirection &...💙💚 وقتی بین دوست داشتن و عشق فاصله ای نیست اما تفاوت زیادی بین این دو کلمه اس مثلث عشقی دو قلوهای استایلز 💚💙💚و لویی این یه داستانه برای لرری (لدوارد) شیپر ها لذت ببرید. #larrystylinson #larry #stylinson
Let Your Damage, Damage Me [L.S] by AidaStylinson
AidaStylinson
  • WpView
    Reads 18,765
  • WpVote
    Votes 4,239
  • WpPart
    Parts 21
[ C o m p l e t e d ] "فکر کردی چه خری هستی؟" آلفا فریاد کشید، نگاهش تیره و پره‌های بینیش گشاد شده بودند. نگاه خیره و عصبانی مرد باعث شد نفس‌هاش بریده بشن. اون مرد قرار بود جفتش باشه. 'فردا قراره من زیر تنش باشم. با اون عضله‌ها و اون حجم از خشم، قراره داخل من باشه.' بهترین نیشخندش رو روی لبش نشوند، از همون نوعی که آلفاها از دیدنش‌ متنفر بودند. "فکر می‌کردم منتظرمی شوهر عزیزم. من جفت آینده‌اتم!" •امگاورس✓ •Persian Translation •Translated by: @Aidastylinson •Original Story by: @Outropeace #1 in Larry #1 in PersianTranslation #1 in Styles #1 in Tomlinson #1 in LouisAndHarry