🎀 My fakes 💫
3 stories
Little Bunny  by Zabi1212
Zabi1212
  • WpView
    Reads 10,246
  • WpVote
    Votes 837
  • WpPart
    Parts 28
فصل دوم little Bunny خلاصه : همه فکر میکردن اون زوج جدا نشدنی ان البته درست ام فکر میکردن ، اینکه اون هایبرید خرگوش جوری به ته می‌چسبید که انگار تیکه از وجودشه و این روند سال ها ادامه داشت و اما چطور میشه که همون هایبرید با خواست خودش از پسر بزرگتر جدا بشه ؟ (تیکه ای از داستان ) (جین : کیم تهیونگ اینجوری میمیری میفهمی ؟ میفهمی روانی ؟؟ ته : بزار بمیرم اوکی بزار بمیرم می‌خوام بمیرم بدون اون نمیتونم بدون پسرم نمیتونم دلم برا لحن قشنگش که بهم میگفت بابایی تنگ شده می‌خوام فقط قبل مرگم یبار دیگه بهم بگه بابایی میفهمی ‍؟ اون پسرمه جین نمیتونم بدون خرگوشم اون فرشتمه ) ( دوستان جونگکوک لیتل نیست ولی بخاطر هایبرید بودنش احساساتش خیلی لطیفه برای همین ممکنه یکم از آدم ها شکننده تر باشه )
 Tenth Winter  by Zabi1212
Zabi1212
  • WpView
    Reads 2,115
  • WpVote
    Votes 265
  • WpPart
    Parts 22
NAURA : کیم تهیونگ آلفایی که بشدت توی دنیا مافیا معروف بود ، کسی جرعت حرف زدن بهش نداشت و همچنین کسی ام نمیتونست دستورش رو رد کنه به هر حال کسی حاضر نبود جواب نفر اول رو بده درسته ؟ همه چیز از بیرون خوب بنظر میاد تا جایی که به مرد برسی و ببینی که این مرد چطور به این آدم سردی که هستش تبدیل شده ، شاید اگه دلیلیش رو بفهمی ترجیح بدی دیگه گوش ندی هوم ؟ ..... و اینور داستان ام امگایی رو داریم که بخاطر اتفاق ناخوشایند ده سال پیش قدرت حرف زدنش رو از دست داده و به کل امیدی به زندگی نداره روز ها توی اتاق و شب ها ام توی همون اتاق به خواب می‌ره و دوباره این چرخه ادامه پیدا می‌کنه ........
Little Bunny  by Zabi1212
Zabi1212
  • WpView
    Reads 61,296
  • WpVote
    Votes 3,509
  • WpPart
    Parts 40
( کامل شده ) درد و ترس ، چیزی که جونگکوک هایبرید هیفده ساله از سن خیلی خیلی کم بهش عادت کرده . شاید درد کشیدن دیگه براش ساده شده باشه ؟ البته درد کشیدن برای هیچکس ساده نیست ، وقتی اون صدایی که توی مغزت حرف میزنه ام حالش ازت بهم میخوره دیگه چیزی نمی‌مونه میمونه؟ و اینور هم کیم تهیونگ پسر پولداری که همه فکر میکنند بهترین زندگی رو داره البته معلومه که از شخص دیگه زندگی خیلی بهتری داره ولی خب اونم دلایلی داره که از موقعیتش متنفر باشه . چی میشه اگه تهیونگ اون کسی که میخواد ازش مراقب کنه رو پیدا کنه و کوک ام مکان امنی که لازم داره ؟ __________ ته : هیششش نفس هیونگ برا چی معذرت خواهی می‌کنی فرشته ؟ ببینمت پسر قشنگم کوچولوی من برای چی گریه می‌کنی اخه؟ میدونی چقد دلم برات تنگ شده ؟ همه کس هیونگ زندگیه هیونگ اشک نریز پسر نازم میبینی حالم خوبه ؟ نگاه کن منو کوک سرش رو بالا آورد و با چشمای اشکیش به ته خیره شد که دوباره گریش گرفت و شروع کرد به اشک ریختن و گریه کردن با صدای بلند و ته که انگار دست پاچه شده بود لبخندی زد و دوباره کوک رو بغل کرد ته : هیشش عیب نداره عزیزم گریه کن دل کوچولوت گرفته قربون صدات بشم هیسس عیب نداره ....