woosan
59 stories
هم خونه ها  by user20576447
user20576447
  • WpView
    Reads 5,064
  • WpVote
    Votes 549
  • WpPart
    Parts 31
کامل شده هم خونه ها 🏠 کاپل : سونگجونگ ، ووسان ، یونگی ، جونگسانگ ژانر : رمنس از خستگی داشت هلاک میشد، چشماش میسوختن از بس خوابش میومد، ساعت از نیمه شبم گذشته بود و هنوز دوستای سان مشغول خوردن و نوشیدن بودن. سونگهوا به سان نزدیک شد، پسر جوان حسابی مست بود، بطری که داشت به سمت دهنش می‌برد و از دستش گرفت :بسه دیگه من میخوام برم خونه... پاشو ببرمت میدونی اجوشی چند بار تماس گرفته... سان مثل بچه ها شروع کرد به اعتراض کردن :نمیخوام... میخوام بخورم بده به من اون بطری... بطری رو از دست سونگهوا گرفت و بازم شروع کرد به خوردن :سان بس کن وگرنه به پدرت زنگ میزنم. سان سرشو کمی جلو برد و با چشمایی مست که به زور بازشون نگه داشته بود گفت :آپا... خو... خونه... نیست...
Arbitrary Life Love "woosan"  by _manelli_
_manelli_
  • WpView
    Reads 1,013
  • WpVote
    Votes 177
  • WpPart
    Parts 7
«WooSan Ver.» زندگی برای همه برنامه ریزی شده بود. هر کسی به نوعی درگیر مشکلات بود تا جایی که همه چیز با بیشتر شدن مشکلات به هم ریخت. سکوت، سکوت و سکوت... بزرگترین اشتباه ممکن سکوت کردن بود! اما همه باید تاوان اشتباهات رو بپردازند... چه تلخ، چه شیرین :) ****** Couples: WooSan, SeonJoong, YunGi Genre: Drama, Romance, Tragedy, Happy ending Upload time: Every Saturday
Night Queen ᵃᵗᵉᵉᶻ by _helika_
_helika_
  • WpView
    Reads 3,765
  • WpVote
    Votes 804
  • WpPart
    Parts 21
اعتراف کردن به اشتباهات با بالاتر رفتن جایگاه اجتماعی سخت‌تر و سخت‌تر میشه. تا قبل از اینکه به جایی برسی، هرروز توی آینه نگاه میکنی و به خودت قول میدی وقتی به چیزی که خواستی رسیدی، به گناهت اعتراف کنی اما به محض اینکه توی اجتماع شناخته میشی، ترس از دست دادن اون جایگاه، هوش از سرت می‌بره. چوی سان، دادستانی بود که به اجبار و با کمک مقام دولتی پدرش، این جایگاه رو به دست آورده بود و زیاد طول نکشید که یک کلاغ، چهل کلاغ مردم پشت سرش شروع بشه. همه‌ی تهمت‌هایی که بهش زده می‌شد رو می‌شنید؛ اینکه توی آزمون ورودی تقلب کرده، فقط اینجاست تا روی جرم و جنایت‌های دولت سرپوش بذاره یا حتی در راه رسیدن به خواسته‌هاش مرتکب قتل شده! با این حال، هیچکس دقیق نمی‌دونست که کدوم یکی از این اتهامات واقعیت دارن و همه چیز خوب پیش می‌رفت تا اینکه، سان مجبور شد با دوست سابق دوران دبیرستانش برای حل کردن پرونده‌ی قتل همکاری کنه. غافل از اینکه، رازهای قدیمی قراره دونه دونه برملا بشن. Couple : WooSan, GunRae, Secret Genre : Criminal, Mystery, Smut Status : Completed
Metanorys | متانوریس by GkingM
GkingM
  • WpView
    Reads 1,122
  • WpVote
    Votes 105
  • WpPart
    Parts 3
سان شاهزاده اول شرق زمین که از هوش بی‌نظیری داراست تا به حال با هیچ‌کس هم‌خواب نمی‌شه رو دال بر ناتوانی جنسی وی می‌ذارن؛ ترس از عدم ادامه پیدا کردن نسل و خون امپراطوری خواهان برکناری وی از سِمت ولیعدی هستند؛ مدتی این خبر به قدری بین مردم شایعه سازی می‌شه که سان احساس سرخوردگی می‌کنه! اما چی‌ می‌شه سان برای تحت تاثیر قرار دادن درباریان و مردم، افسانه و داستان‌هایی که مادرش در کودکی برایش نقل می‌کرد رو به خاطر داشت تا دنبال دو قبیله کیم و جونگ بگرده؛ پسرانشون رو به تاراج ببره و ببینه طبق افسانه‌ها آیا یکی از پسرای اون قبیله‌ای که رقیب هم هستن، می‌تونن جانشین امپراطور به دنیا بیارن تا سان بتونه توانایی و قابلیتای خودش به مردمش و درباریان شایعه ساز نشون بده و از جایگاهش دفاع کنه؟! سان امپراطور آینده ای که برای قدرت و غرور جریحه دار شدنش حاضر هرکاری رو انجام بده، حتی در ازای گرفتن غرور پسرای اون کشور! ✍🏻: آدینل
FanBoy by Brillant4939
Brillant4939
  • WpView
    Reads 4,299
  • WpVote
    Votes 991
  • WpPart
    Parts 20
"سلام من وویونگم اینم تده، توله سگم^^" "وتف یونگ؟ باید بعد از خودت منو معرفی کنی چون من پارتنرتم!" "اونم پاپیمه، وقتی تنهام کنارمه!" "نشونت می‌دم کی‌..." اهم... اهم.. آروم باشید! سلام، بریلانت صحبت می‌کنه، اسم این فیکشن فن‌بوی‌ـه، و داستان از این قراره که... -"بهشون بگو ما نمی‌تونیم بدون همدیگه زندگی کنیم" "اتفاقا من می‌تونم!" "منظورت چیه؟ نمی‌تونی، نباید بتونی!" "چون تد تو رو از تنهایی درمیاره، جودی هم می‌تونه..." خب. اینا نمی‌ذارن مثل یه قصه‌گوی نرمال واستون قصه بگم. پس شما مهربون و نرمال باشید و (لطفاً با لبخند) داستان رو دنبال کنید! نویسنده: ✨بریلانت ژانر: ✨کمدی، رمنس کاپل: ✨ووسان ✨19 نوامبر 2021✨ (درحال آپ)
رابین هود 3 by user20576447
user20576447
  • WpView
    Reads 1,588
  • WpVote
    Votes 199
  • WpPart
    Parts 12
کامل شده ژانر : رمنس ، پلیسی کاپل : سونگجونگ ، ووسان ، یونگی ، جونگسانگ ، هیونشی(هیونسوک و یوشی ترژر) نگاه همه به تلویزیون بود ،اخبار داشت در مورد قتل یکی دیگه از سیاستمدارا می‌گفت :شب پیش دادستان لی به قتل رسید ،جنازه ی ایشون توسط راننده اش پیدا شده ،پلیس حاضر نیست هیچ صحبتی در این مورد با همکاران ما انجام بده . هونگ جونگ تلویزیون رو خاموش کرد :این سومین قتل به روش رابین هود...توی اداره ی پلیس اوضاع خیلی بهم ریخته ست ،رئیس پلیس سعی داره همه چی رو مخفی نگه داره اما می‌دونی که همیشه خبرنگار فضول پیدا میشه . _حالا باید چیکار کنیم ...این آدم وارد خونه ای شده که پر از دوربین و سگ و نگهبانه بدون اینکه دیده بشه ...وزیر لی رو کشته و از خونه خارج شده . سان کنار وویونگ نشست :پیداش میکنیم نگران نباش . وویونگ خنده ای عصبی کرد :چی داری میگی سان ...مگه با یک احمق طرفی که میگی پیداش میکنیم نگران نباشم ...زده 3 نفر رو کشته ما هنوز نمی‌دونیم چند نفرن بعد میگی نگران نباشم . از روی مبل بلند شد و به تلویزیون اشاره کرد :اگه همین طوری ادامه پیدا کنه همه اخبار پر میشه از رابین هودی که یک قاتل روانی و آدمای بیگناه رو می‌کشه...حالا بهم بگو چطوری آروم باشم .
ROBIN HOOD 2 by user20576447
user20576447
  • WpView
    Reads 2,082
  • WpVote
    Votes 278
  • WpPart
    Parts 12
(کامل شده) ژانر : رمنس ، پلیسی کاپل : سونگجونگ ، ووسان ، یونگی ، جونگسانگ نگاه دان هو به سمت در چرخید هونگ جونگ پلیس رو آورده بود، صدای شلیک گلوله توی فضای خالی پیچید... سونگهوا به اسلحه ی دان هو نگاه کرد :این بهترین مرگ برای توئه... باید بریم. افراد دان هو پسرا رو رها کردن و همراه دان هو از در پشتی بیرون دویدن. سونگهوا هیچ دردی رو احساس نمی‌کرد، مگه دان هو به کجاش شلیک کرده بود که دردی نداره. _وویونگ... وویونگ... تن سونگهوا لرزید... چرا برادراش داشتن این طوری وحشت زده اسم وویونگ رو صدا میزدن... مرد جوان به عقب برگشت... نگاش روی بدن وویونگ بالا و پایین میشد... چرا این همه خون روی لباس وویونگ ریخته... یقه ی برادرش رو گرفت و شروع کرد تکون دادنش :وویونگ... وویونگ... وویونگ... سر پسر جوان پایین افتاده بود :وویونگ سرتو بیار بالا... وویونگ به هئونگ نگاه کن... اومدم ببرمت خونه... وویونگ ،هئونگ میخواد ببرت خونه... عزیزم چشماتو باز کن... وویونگ چشماتو باز کن... خواهش میکنم چشماتو باز کن... سونگهوا با عجز وویونگ رو تکون میداد و ازش میخواست که چشماش رو باز کنه، هونگ جونگ و افرادی که همراهش بودن دنبال دان هو از در پشتی بیرون دویدن، سان ناباورانه به جسم وویونگ که غرق خون بود نگاه می‌کرد، پاهاش جلو میرفتن و تلو تلو می‌خورد :وویونگ... ووی...
𝘿𝙚𝙘𝙚𝙥𝙩𝙞𝙤𝙣 by ReyhanehMarvi
ReyhanehMarvi
  • WpView
    Reads 3,030
  • WpVote
    Votes 445
  • WpPart
    Parts 18
سان رئیس مافیای مواد مخدر که حتی سران پلیس از اون وحشت دارن در این میون وویونگ پسری جوون از تیم مبارزه با مواد مخدر که به دنبال تلاش های زیادش راه ورود به این باند رو پیدا میکنه تا سان و تمام دم و دستگاهش رو از بین ببره چی میشه اگر حسی ممنوعه بین این دو نفر که نقطه ی مقابل همدیگن به وجود بیاد سرنوشت چه چیزی رو رقم زده ... ووت یادتون نره💜🤍 -deception -Genre : Romence , Drum , Smut -Couple : woosan , Seongjoong -Writer : reyhaneh @woosan_deception 彡 چنل تلگرام #woosan #ateez #ووسان #ایتیز
Fool pink!  by NoraRjLove
NoraRjLove
  • WpView
    Reads 626
  • WpVote
    Votes 109
  • WpPart
    Parts 4
«صورتی احمقانه» +کانگ وونهوو!! به محض برگشتن مشتی توی فکش حس کرد.. بدون کنترلی رو خودش رو زمین افتاد و با شُک به پسر بالا سرش نگاه کرد که با خشم نگاش میکرد: چه طور تونستی بهش خیانت کنی؟!! زمانی که جانگ وویونگ فهمید پارتنر بهترین دوستش بهش خیانت کرده بدون هیچ فکری با پیژامه خواب رفت دانشگاه و جلوی همه شروع که کتک زدن شخصی کرد که فکر میکرد پاتنر دوستشه.. ولی خب اون شخص چوی سان دانشجوی بدبخت حسابداری بود.. «لطفا اینجا انتظار یه تاپ خشن که همش مشکی میپوشه و باتم کیوت که عاشق صورتیه نداشته باشین..اینجا همه چی برعکسه:))». woosan
ROBIN HOOD1 by user20576447
user20576447
  • WpView
    Reads 2,837
  • WpVote
    Votes 349
  • WpPart
    Parts 16
(کامل شده) ژانر : رمنس ، پلیسی کاپل: سونگجونگ ، ووسان ، یونگی ، جونگسانگ نگاه هونگ جونگ و معاون وزیر به سمت سان چرخید :این تیره... هونگ جونگ تیر رو از دست سان گرفت :دست سازه... سان کاغذی رو به سمتش گرفت :هئونگ اینم باهاش بود. هونگ جونگ کاغذ رو باز کرد :جناب معاون وزیر نام سو جونگ... بهتره بدونی پولهایی که ازت برداشتم سهم اونایی که ازشون دزدیدی... سهم بچه هایی که والدین شون رو به خاطر اون ساختمونی که تو درست کردی و خراب شد از دست دادن. رابین هود حق مظلوم رو از ظالم میگیره. _رابین هود... هونگ جونگ زیر لب تکرار کرد :رابین هود...