دنبال یه داستان شاهکار میگردی ؟؟. از صمیم قلبم عاشق این بوک ها هستم از خدا ممنونم که با این بوک ها و نویسنده هاشون اشنا شدم
42 stories
Agnosthesia by Senior_yuheng
Senior_yuheng
  • WpView
    Reads 18,416
  • WpVote
    Votes 2,842
  • WpPart
    Parts 51
یونگی به گیسوان سفیدش چنگ زد و درحالی که قطره اشکی از روی بیچارگی از پلکش چکیده بود فریاد زد: "به چی قسم بخورم تا باورم کنی؟ به اعتماد از بین رفتت؟ به جون خواهرم؟ به روح پسرمون؟ به خون پایمال شده ی مردمم؟ به کدوم خدا پناه بیارم تا باورم کنی؟" هوسوک چانه ی اورا محکم در دست گرفت و به چهره ی رنگ پریده و بیمارش زل زد.بوسه ای خشن را شروع کرد، بوسه ای که ترس و درد را به دل امگا مینداخت. آلفا آنقدر بوسه را ادامه داد تا طعم گس خون، دهان جفتشان را پر کند. از او فاصله گرفت و غرید: "باور داشتن به تو، آخرین چیزیه که درون وجودِ سوختم می تونی پیدا کنی لادا!" ᨏᨐᨓ ᨓᨐᨏ کاپل اصلی:سپ(هوسوک تاپ) کاپل فرعی: وانگشیان ژانر:امگاورس،تاریخی،امپرگ،رمنس،درام نویسنده:یوهنگ
ولیعهد سرکش by samirabagha
samirabagha
  • WpView
    Reads 28,550
  • WpVote
    Votes 3,005
  • WpPart
    Parts 43
بوی خون و مرگ در اطرافم پیچیده بود، دشمن از هر طرف محاصره شده بود، سربازان و ژنرال‌های قدرتمند همگی برای نجات جانشان زانو زده و تسلیم شده بودند و من به او خیره شده بودم؛ جسم زخمی و عصیان‌گری که همچنان در برابر فوج عظیم سربازانم می‌جنگید. شاید در نگاه سربازانم تنها رقص ماهرانه شمشیرش به چشم می‌آمد اما من میتوانستم ناامیدی، خستگی و حتی ترس را از چشمانش بخوانم. محبوب سرکش و عاصی من.... در بحبوحه جنگ شیلا و بکجه، یونگی ولیعهد بکجه مجبور به انتخابی سخت می‌شود؛ قربانی شدن مردم و سربازانش یا قربانی شدن سرنوشتش و البته که ولیعهد سرکش ما مقام خود را در راه نجات مردمش فدا می‌کند. امپراطور شیلا شرط سختی پیش پای یونگی میگذارد؛ قتل‌عام سربازان و مردم بکجه یا واگذاری ولیعهدی و ازدواج با برادر کوچکتر امپراطور شیلا.... داستان در دنیای امگاورس اتفاق می‌افته و البته که این اولین فیک و تجربه من هست.
OMERTÀ  by ti_VK_na
ti_VK_na
  • WpView
    Reads 3,182
  • WpVote
    Votes 614
  • WpPart
    Parts 25
couple: yoonmin, taekook, namjin genres: mystery, police drama, crime, romance, smut, mafia " اُمرتا فقط یه دستور سکوت نیست تو خانواده ی من این یه چیزی بیشتر از دستور سادست، امرتا برای ما سبک زندگیه اُمرتا یعنی حق فروختن دوستها و خانوادت رو نداری؛ امرتا یعنی هیچوقت به پلیس حرفی از اعضای خانواده نزن. امرتا یعنی اگه وفادار نباشی لایق مرگی، امرتا یعنی تو تا اخرین نفسی که میکشی متعلق به این خانواده ای، متعلق به ترایادی.. خانواده ای که بقیه به اسم مافیا میشناسنش" . . * تا حالا شده عاشق یه آدم اشتباهی بشی؟ از این عشقا که از دور داد میزنه اشتباهه ولی تو با چشمای باز واردش میشی و با اراده ی خودت مدام جلوتر میری انقدری که وقتی به خودت میای میفهمی حاضری جونتو بدی ولی اون اشتباهو ازت نگیرن؟ من اینجوری عاشق شدم...
Coshay / نامیرا by rominaromina396
rominaromina396
  • WpView
    Reads 368,692
  • WpVote
    Votes 31,647
  • WpPart
    Parts 128
پایان یافته 🔥 بخشی از داستان : کای کنجکاو روی صورت سرخ اپاش خم شد " خب ...بقیش ؟ جیمین چونشو به زانوش تکیه داد و این بار به چشمای براق بچه هاش خیره شد " من ...من فرار کردم ... چشمای همشون در کسری از ثانیه گرد شد سوهو بهت زده دهنش باز موند " چکار کردی اپا ؟؟ با این که وضعیتتو میدونستی..میدونستی اگر پیدات کنن بدبخت میشی !!! با این حال فرار کردی ؟؟؟ کجا ؟ چطوری ؟ چراااا؟؟؟ جیمین لبشو گزید .."من ..من واقعا دوست داشتم... دوباره اونا رو ملاقات کنم ..من ...خسته شده بودم از ۱۶ سال تنهایی.. . . . کاپل " فورسام یونمینکوکوی ،🙈 خانوادگی،🔥 روزمرگی🙂، امگاورش😈، کمدی و تراژدی ، 🤣😭امپرگ، 🫡هیجانی 🤚🏻 . . . " پنج یا شیش تا خاندان بودن جاودانه و همراه با نیرو های عجیب ... با هم رابطه خوبی داشتن و بین مردم عادی زندگی میکردن ...!! همه بزرگ خاندان ها با هم دوست بودن .... و پدر من و پدر ...پدراتون ..با هم برادر بودن ... همشون نسبتا زندگی خوبی داشتن تا این که من به دنیا اومدم ... امگا خون خالص زاده شده از دو والد آلفا... خون من ..میتونست انسان های عادی رو جاودان کنه ... چیزی که تا قبل اصلا وجود نداشت و احتمال به وجود اومدنش از دو والد آلفا زیر ده درصد بود . چشمای همشون گرد شد . جیمین پاهاشو توی شکمش جمع کرد و غمگین به زمین خیره شد " کم کم این موضوع
THE OLD WHISKEY by jimsuminimin
jimsuminimin
  • WpView
    Reads 25,649
  • WpVote
    Votes 3,393
  • WpPart
    Parts 57
ویسکی چه طعمی میده؟ ویسکی معمولا شیرینه...اما هرچقدر پررنگتر و قدیمی تر بشه تلخ تر میشه 🥃
black pearl by ronayeari
ronayeari
  • WpView
    Reads 13,389
  • WpVote
    Votes 2,080
  • WpPart
    Parts 36
این امپراطوری به یک جانشین نخست وزیری نیاز داشت، مقامی که دو فرد یک خاندان بر سرش جنگ داشتند، همه چیز از همین جنگ شروع شد. مین یونگی و کیم تهیونگ، دو آلفای خاندان مین، کسانی بودند که در صف اول نامزد های جانشینی نخست وزیری بودند. همه چیز از یک جنگ بر سر قدرت شروع شد. اما... هیچ چیز همانطور نمی‌ماند، رقابت سست می‌شود و حاصلش چیزی جز بدیمنی نخواهد بود.. #black_pearl #مروارید_سیاه
Dark Race 🔞 (yoonmin)  by Ruby___writer
Ruby___writer
  • WpView
    Reads 293,218
  • WpVote
    Votes 27,047
  • WpPart
    Parts 100
همه چیز از مسابقات غیر قانونی ماشین بوسان شروع شد. جیمین نمی‌دونست چرا به خاطر بردن یه مسابقه ساده باید شکنجه شه و بهش تجاوز بشه. و یونگی هم میدونست که با این باخت شهرتش زیر سوال رفته و باید خشمشو خالی می‌کرد! ...... اما جیمین حالا که یه بار در مسابقه برده بازم میتونه خودشو ثابت کنه و اینبار سخت تر از گذشته برمیگرده. هم برای برد هم برای انتقام! اما... ___________________________________ 🔞 این فیک دارای صحنه های مثبت هجده میباشد ___________________________________ نام فیک : Dark Race 🚘🔥 کاپل اصلی : یونمین ( yoonmin ) کاپل های فرعی : (در داستان مشخص میشه) ژانر : انگست / اسمات🔞 / اکشن / مسابقه ای / رومنس نویسنده : روبی🖤 وضعیت : تمام شده ✔️ (کپی ممنوع)⚠️ ____________________________________
What Is Love Like? by wowmelisa
wowmelisa
  • WpView
    Reads 156,610
  • WpVote
    Votes 17,997
  • WpPart
    Parts 64
ابتدا هیچ بود و هیچ، سپس خاموشی و جاوادن و بعد از آن سرزمین متحد.. اتحادی بر علیه عشق. نگاهم به آن طرف میدان افتاد، چشمانش مرا طلب میکرد و لبانش نامم را بر لب می‌آورد. نگاهم را دزدیدم، به سرزمینم چشم دوختم و بعد از آن به زمین سرد. دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتم، از آسمان خون می‌بارید و میدان بوی خاک خون خورده می‌داد. به چشمان اشکین او نگاه کردم و بدون اندکی درنگ فریاد زدم، حمله! برای اولین بار می‌ترسیدم. ☄عشق شبیه چیه؟☄ ✦حتما مقدمه رو بخونید تا خلاصه داستان رو متوجه بشید✦ کاپل:یونمین_ویکوک_نامجین ژانر:تخیلی(گرگینه-خوناشام) ✷تمام شده✷ ᏯᏂᎯᎿ iᎦ lᏫᏉᏋ liᏦᏋ? Yoonmin Vkook Namjin
«𝗜𝗰𝗲 𝗦𝘁𝗼𝗻𝗲» by Yoonatd
Yoonatd
  • WpView
    Reads 34,170
  • WpVote
    Votes 5,486
  • WpPart
    Parts 32
🐺❄سنگ یخ 🐺❄ژانر:عاشقانه،اسمات،امگاورس،فانتزی 🐺❄کاپل اصلی:یونمین 🐺❄کاپل فرعی: نامجین،(تهکوک"ورس") ❄🐺خلاصه: جیمین یا باید برای زندگی جدیدش میجنگید...یا خودش و تسلیم آلفای برف زندگی گذشته اش میکرد که به شدت کینه ای بود.... ـــــــــ نامجون باید درک میکرد عاشق یه انسان شدن به این راحتیا نبود. ـــــــــ جونگکوک نمیخواست کم بیاره....نه تا زمانی که روبه روش یه گرگ لجباز تر از خودش با چشمای قرمزش براش خط و نشون میکشید... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (هرسه کاپل نقش پررنگ دارن) (آیدل ها تنها بازیگر فیک هستن،زندگی شخصیشون جدای از فانتزی های منه )