My Little Angle
وانشات تهکوک و کوکوی اولین بوکیه دارم مینویسم اگه خواستید برای بوکاتون ایده بگیری بهم بگید بخونم خوشحال میشم✨
وانشات تهکوک و کوکوی اولین بوکیه دارم مینویسم اگه خواستید برای بوکاتون ایده بگیری بهم بگید بخونم خوشحال میشم✨
[ 𝚄𝚗𝚍𝚎𝚛 𝚃𝚑𝚎 𝙻𝚊𝚔𝚎 || زیر دریاچه ] - دریاچه؟ + آره پسر جون... طبق افسانه ها،زیر دریاچه یه دروازه وجود داره! - به کجا میره؟ + یه دنیای دیگه! دنیای موجودات افسانه ای و جادوی سیاه... - پدربزرگ! این چیزا رو باور نکن.. پیرمرد پوزخندی به پسر زد و از جاش بلند شد: + باشه پسر جوان...فقط مواظب باش گیر لیِرگانیس نیوفتی...
➖⃟◇ 𝗖𝗢𝗨𝗣𝗟𝗘 : 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞 | 𝗞𝗢𝗢𝗞𝗩 ➖⃟◇ 𝗚𝗘𝗡𝗘𝗥 : 𝗥𝗢𝗠𝗔𝗡𝗖𝗘 , 𝗦𝗠𝗨𝗧 , 𝗢𝗠𝗘𝗚𝗔𝗩𝗘𝗥𝗦 , 𝗦𝗖𝗛𝗢𝗢𝗟 ➖⃟◇ 𝗢𝗡𝗘𝗦𝗛𝗢𝗧 چی میشه اگه یه امگا که توی هیت به مدرسه بره و یه الفا تو اوج نیاز اونو پیدا کنه ؟ کیم تهیونگ همون امگاس که جونگ کوک توی اوج نیاز اونو پیدا میکنه .... _ حالت خوبه ؟ نمیدونستم چ...
[پرنس || prince]🍻 |COMPLETE| کیم تهیونگ، انترن جوانی که به طرز عجیبی برادرش چند وقتیه ناپدید شده و اون طبق گذشتهای که از برادرش میدونه هر روز به کازینوها و کلابهای سئول سر میزنه تا بتونه ردی ازش پیدا کنه اما یه روز توسط افراد مافیایی دزدیده میشه... برشی از داستان: فصل1📍 _میخوای منو بکشی درسته؟اصلا تو دلیلی برای او...
بی شک، من آفریده شدم تا دوستش داشته باشم. گاهی اوقات حس میکنم، من حتی قبل از این که متولد بشم هم، عاشقش بودم! من به این دنیا پا گذاشتم، تا آخرین راه نجاتش باشم. من اومدم تا حداقل اینبار، جلوی مرگش رو بگیرم. پس عقب نمیکشم، جا نمیزنم، نمیترسم و تا آخرین لحظه، برای به دست آوردنت تمام دریاها رو، یه تنه شنا میکنم. چو...
بذارین اینجوری بگم بهتون... میخوام با کسی آشنا شم که وقتی باهاش نبودم، نفسم بگیره و دلم طاقت نیاره. یکی که روحمو بشکافه... که هر اتم از بدنش برام عزیز باشه. کسی که وقتی بهش رسیدم و طعمِ بودن باهاشو چشیدم، تازه متوجه شم که چقدر تا اون لحظه تشنه بودم... کسی که با دیدنش قلبم یک در میون بزنه... حتی بعضاً نزنه! کسی که بو...
+جونگو میشه یه خواهش ازت داشته باشم؟ _بگو ببر دوستاشتنیه من +میشه باهام ازدواج کنی _چی....؟ تهیونگ پسری که مجبوره بزای خواسته ی قبل از مرگ پدربزرگش ازدواج کنه جونگ کوک پسری که پدرش اونو به اسم بیمار عصبی توی اسایشگاه بستری کرده این دوتا عاشق هم دیگه ان سرنوشت چی براشون رقم میزنه؟...... Copel:kookv/vkook,namjin,sopmin...
با اینکه عصبانی بود و خط چشمش کمی پخش شده بود، حالت اسموکی جذابی به چشمای وحشیش داده بود که داشت جونگکوکو از خود بی خود میکرد... . . _من به خاطر پیوندمون و قول شما..باهاش ازدواج میکنم. . . _به این فکر کردم که.. اگه تو نباشی چی میشه.. _خب..چی میشه؟ _منم نمیدونم چون پشت سرت میام:) *حتما موقع خوندن از منو برین پارت بعد...
Full خب ... این داستان راجب پسریه که مجبوره با پادشاه ازدواج کنه و براش فرزندی بیاره پادشاه علاقه ای بهش نداره طی اتفاقاتی میخواد پسر و بچش رو بکشه که پسر فرار میکنههه و...🙄😬🙄😬 خب ژانرش امپرگ امگاورس شاید کمی انگست اسمات فانتزی
{اتمام یافته} جئون جونگ کوک، وارث باند RM تصمیم میگیره رقیب اصلیش رو از میدون به در کنه... چه اتفاقی میوفته اگه توی این ماموریت، ناخواسته صاحب یک هیبرید بشه!؟ کیم تهیونگ، هیبریدی که از جونگ کوک به خاطر به هم زدن آرامشش متنفر شده... چه اتفاقی میوفته اگ هیچ چیز اون طور که اون ها فکرش رو می کردن پیش نره!؟ _تو یه پسر کوچو...
خلاصه داستان: جونگکوک بخاطر قرار دادی که با کمپانی BJ بسته باید به جزیره جیجو بره و نقاشی هایی که بهش سفارش شده رو کامل کنه.. و حالا چی میشه که یه توله روباه رو تو حیاط خونش پیدا کنه؟ کاپل : کوکوی ژانر : هیبرید فلاف اسمات روزمره تایم های آپ روز مشخصی نداره ولی تند تند آپ میکنم♡ قسمتی از داستان: -توله؟چرا داری گریه میک...