نگاهی به مرد که چشمهاش رو بسته، نفس نفس میزد و به تنهی درخت تکیه داده بود انداخت، مثل همیشه پالتوی مشکی و بلندی پوشیده بود و شالگردن قرمز رنگ مورد علاقهاش رو دور گردنش گره زده بود. لب پایینش رو گاز گرفت و نگاهی به اطراف انداخت، وقتی مطمئن شد هیچکس اون اطراف نیست جلو رفت؛ دست مرد رو گرفت، لبهاش رو روی لب های مرد گذاشت و وقتی مرد دست آزادش رو روی سینهاشگذاشت تا به عقب هولش بده، دست دیگهاش رو پشت گردنش برد، فاصلهشون رو صفر کرد و برای مدت کوتاهی عمیق بوسیدش.
من و تو و یه فنجون چایی
بیا یکم از واقعیت دور شیم
خلاصه داستان📜
یک عاشقانهی لطیف...
داستان انتخاب سخت بین عشق و دوستی
ییبو ناخواسته شاهد مکالمات نامزد و بهترین دوستش میشه.
بعد از شنیدن این حرف ها دیگه هیچ چیز مثل سابق نمیشه و اون باید تصمیم مهمی بگیره.
اینکه با حقایقی که فهمیده چیکار کنه؟
𓂅 𔘓 𓂃𓈒
من و تو فقط دوست بودیم!
فقط دوست بودیم؟
من ترجیح میدادم همان طور باقی بمانیم.
اما لحظهای که به خود آمدم؛
فیلی درست وسط اتاق بود.
حتی اگر هزاران سال بگذرد؛
و این تنها راهی باشد که بتوانم کنارت باشم؛
من هزار سال دیگر به نادید گرفتن آن فیل ادامه خواهم داد!
فقط برای اینکه بتوانم لحظهای بیشتر کنارت باشم.
و مطمئن باش در آخر استخوان هایی که از من باقی میماند نیز تو را دوست خواهند داشت.
فراموش نکن من بودن با تورا بسیار آرزو کردم!
╮✮ کاپـل ❲ ییـجان ❳
╮✮ ژانـر ❲ انگست، فلاف، برشی از زندگی ❳
╮✮ نویسـنده ❲ 𝑠𝑡𝑎𝑟 𝑑𝑢𝑠𝑡 ❳
فیل در اتاق یک اصطلاح استعاری زبان انگلیسی است که منظورش مشکل یا ریسک واضحی است که هیچکس نمیخواهد در موردش بحث یا کار کند یا یک وضعیت گره زدگی که هیچکس نمیخواهد آن را به چالش بکشد.
این فیل میتواند عشق و علاقه بارزی باشه که سعی در نادید گرفتنش داری اما این ب
خلاصه ای از داستان: بازیگر معروف شیائو ژان برای فرار از نفرت ها و رسوایی های پیش اومده پا به دهکده ی کوچیکی میزاره تا بتونه کمی هم که شده استراحت کنه و آرامش رو توی تک تک سلول های قلبش حس کنه.
اینجاست که با پسر جوون وانگ ییبو که شخصیتی آزاد و منحصر به فرد خودش رو داره، آشنا میشه.
با وجود احساسات و روابط پیش اومده، می تونند آینده ای داشته باشن؟
ژانر: رمنس ، درام ، اسمات
کاپل: ییژان
نویسنده : yizhan-love
مترجم: Ha_Ka_Ni
●completed●
●پایان یافته ●
● + تو مگه انسان نیستی ؟
- نه ، من قلب ندارم
+ چرا ؟
- چون قلبم رو دادم به کسی
+ به کی
- کسی که روحم رو آتش زد
● کاپل: ییژان
● تاپ : ییبو
● تعداد پارت : 20
● پایان : هپی اند
●○کانال : windflowerfiction ○●
●top : wang yibo
●bottom : xiao zhan
یه ولیعهد امگا که باید با پسرعموی آلفاش که تا حالا ندیدتش ازدواج کنه و پادشاهی رو بهش بده، این تنها راه زنده موندنشه...!
ژانر: تاریخی، درام، امگاورس، اسمات
کاپل: ییژان
***توجه***
این داستان برداشتی آزاد از رابطه بین کاپلهاست و هیچ ارتباطی با واقعیت نداره!🙄
قسمتی از داستان:
[لبهاش فقط یه نفس با ژان فاصله داشتن که متوقف شد و تو همون حالت آروم گفت:
+ژان؟!
ژان خجالتزده و مست از رفتار ملایم آلفاش گفت:
_ب...بله... سر... سرورم؟
+این لبها... قبلا... لمس شدن؟!
ژان متعجب و مبهوت گفت:
_سر... سرورم... هی...هیچ... کس... تا حالا... طوری که شما... لمسم میکنید... من رو... لمس... نکرده...
با شنیدن این حرف، گرگ ییبو غرش سرشار از غروری کرد که گرگ ژان رو خوشحال میکرد...]
Write by ARALIA
FULL PART 1
آپدیت فصل دوم
پنجشنبه ها
همچنین میتونید آپدیت این فیک رو در چنل @YizhanStories در تلگرام هر سه شنبه ساعت ۸ شب دریافت کنید.. یعنی دو روز زودتر از آپدیت واتپد!
Copel: Yizhan
♡مقدمه♡
اینجا چی کار میکردم؟! الان.. این لحظه.. این تاریخ.. این ثانیه.. این بالا.!
حس کردن باد سردی که به بدنم برخورد میکرد آتش درونم رو اروم می کرد؟! عطشم به انتقام رو میخوابوند؟!
به پایین نگاه کردم.. به شهر همیشه در شلوغی.. به چراغای رنگیش.. به مردمی که هر کدوم توی حال خودشون قدم میزدن.. یه نفر دخترش خونه منتظر بود تا نقاشیش رو نشون پدرش بده و دیگری شاید مریضی توی بیمارستان انتظارش رو می کشید.. یکی برای کمک به دیگری قدم برمی داشت و دیگری شاید برای قتل؟! تجاوز؟!
چرا انقدر تناقض توی این دنیای زمینی وجود داشت؟!
چرا انقدر پاکی در مقابل ناپاکی؟!
چرا یکی به قصد کشت قدم برمی داشت و یکی به قصد نجات؟!
چرا انقدر مردم خوب و بد دارن؟! چرا گاهی مردم دست به تجاوز میزنن؟! چرا به پاکی و ناپاک شدن دیگری اهمیتی نمیدن؟!
چرا یکی دیوونه است؟! یکی سالم؟!
چرا روانشناسا گاهی به احساسات مریضاشون دقت نمیکنن؟!
چرا ادمایی که میل به زجر دادن بقیه دارن قبل از انجام دادنش به پزشک مراجعه نمیکنن؟!!
انقدر سخته؟! خوب بودن.. واقعا انقدر سخته؟!
نمیدونم چی فکر میکن
─نام فیکشن: ࿐࿔🪁Half Is Loss, Half Is Gain🪁࿐࿔
─کاپل: ییـــژان
─ژانر: رومنس، اسمات، فلاف، جنایی، AU
─نویسنده: Yin_Chi
─مترجم: Sebastian 🐾🍓
─وضعیت: full
─تیم آنالیز اطلاعاتی به این نتیجه رسیده که قاتل احتمالا استاکر شیائو ژان باشه. هرچند اغلب اوقات اگه اوضاع باب میل استاکرها پیش نره و احساساتـشون متقابل نباشه، وسواس شدیدشون به در اختیار داشتن فرد مورد نـظر شروع میشه. اما اگر دست رد به سینه اش بخوره، مطمئنا کار به خشونت کشیده میشه و شیائو ژان رو در معرض خطر قرار میده. اینجاست که تو وارد عمل میشی.
تا زمان حل این پرونده تو محافظ شخصی شیائو ژان هستی"
خیلی ناگهانـی مأموریت محافظت از آیدل محبوبی که چندان باب میل وانگ ییبو، افسر نیروی مسلح چین نیست، بهش سپرده میشه! اگرچه بعداً معلوم میـشه که این آیدل کسی نبود که ییبو تصورش رو میکرد و حالا ییبو چاره ای نداشت جز همزمان جنگیدن با یه استاکر روانـی و دست و پنجه نرم کردن با احساسات درونـیش!
➥All rights reserved to the original author and we are just translator of this work and permission to translating has already got.
破镜重圆 (pò jìng chóng yuán)
پو جینگ چونگ یوان
معنی لفظی: بهم چسباندن قطعات آینه ای شکسته شده
معنی اصطلاحی: بهم برگشتن زوجی که از هم جدا شدن
یا طوری که دو نفر میتونن از هم جدا بشن و بزرگ شن، و بعد همدیگه رو پیدا کنن و دوباره کنار هم قرار بگیرن...
✷𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆:𝒀𝒊𝒛𝒉𝒂𝒏(𝒀𝒊𝒃𝒐 𝑻𝒐𝒑)
✷𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆:𝑶𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆,𝑽𝒂𝒎𝒑𝒊𝒓𝒆,𝑴𝒑𝒓𝒆𝒈,𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆
گرگها مرگ را میپذیرند اما هرگز تن به قلاده نمیدن...
((دوستان عزیز این فیک اسمات نداره))
عنوان فیک: آزادی تبعید
نویسنده: ᴘᴛꜰᴍ5
کاپل: ییجا ن
ژانر: امگاورس، جنایی-معمایی
روز آپ: دوشنبهها
اپ اصلی: UkyioStory
تعداد چپتر: فصل اول ١٠ (تمام شده)
فصل دوم ١١ (تمام شده)
خلاصه ای از داستان:
با شنیدن کلمۀ "تبعید"، اسارت و انزجار توی ذهن هر انسانی تداعی میشد و چهرهش درهم میرفت؛ حتی برای منی که به این حکم محکوم شدم دلسوزی میکرد.
اما برای من این تبعید، کلیدی برای باز کردن و رهایی از قفسی بود که تمام عمر من رو اسیر خودش کرده بود. برای من آزادی این تبعید، به عروسک خیمه شب بازی بودن میلیونها بار میارزید.