Casino
Completed کیم تهیونگ کسی نبود که چیزی رو ببینه، بخواد، و بدست نیاره.. و اون شب توی یکی از سرنوشت سازترین بازیهاش توی کازینوی شخصی خودش، چشمش به پسری افتاد که قسم میخورد تاحالا مثلش رو ندیده! و اون عروسک از خوش شانسیش، پسر رقیب اون شبش بود و بزرگترین اشتباه اون مرد شرط بستن روی پسرش بود.... *پسرتو میخوام... *چی...