𝐌𝐲 𝐅𝐚𝐯𝐨𝐫𝐢𝐭𝐞(𝐘𝐢𝐳𝐡𝐚𝐧)🐾
15 stories
عشق زرد  by baharan_kim
baharan_kim
  • WpView
    Reads 36,918
  • WpVote
    Votes 7,658
  • WpPart
    Parts 41
داستان زندگی ییجانی داریم... تفاوت سنی ۶ سال تاپ ییبو باتم جان ییبو پسر و نائب رئیس شرکت‌ بزرگ تجاری وانگ و جان یکی از پايه های مهم شرکت جان ییبو رو دوست نداره و در عوض عاشق يکی از نزدیک ترین افراد ییبو اما ییبو با علم بر این که‌ جان عاشقه و تو رابطه رسمی هست عاشق اونه و برای این عشق خودش رو فدا می کنه
جبران می کنم ( پایان يافته ) by baharan_kim
baharan_kim
  • WpView
    Reads 66,104
  • WpVote
    Votes 11,209
  • WpPart
    Parts 43
داستان درمورد یه پسربچه ۱۴ ساله‌ است که به خاطر ناهنجاری های رفتاری مثل دزدی کردن تو مرکز بازپروری زندگی می کنه اما يک دفعه شیائو جان به عنوان قیم اونو از مرکز در میاره درحالی که ازش متنفره
رها شده by baharan_kim
baharan_kim
  • WpView
    Reads 20,752
  • WpVote
    Votes 4,175
  • WpPart
    Parts 51
تایپ: جان تاپ ژانر: شیزون شاگردی ، انگست، اسمات تفاوت سنی : ۱۲ سال خلاصه : ییبو پسر یکی از افراد نسبتا پولداره که با پارتی و بدون داشتن هیچ سطح علمی وارد دانشگاه پزشکی میشه...جان اما استاد همون دانشگاه س ولی با سطح اقتصادی متوسط و حتی رو به پايين و متنفر از مرفه های بی درد
call me master  by raha_panah
raha_panah
  • WpView
    Reads 8,079
  • WpVote
    Votes 884
  • WpPart
    Parts 58
genre: mafia, bdsm, romance, smut, action type: zsww writer: raha گاهی فقط یک امضای کوچیک باعث دردسره. اما این‌بار دردسری خو خواسته. ییبو برای نجات پدرش از یک ورشکستگی بزرگ تن به یک قرارداد میده... قراردادی که به بزرگترین دردسر زندگیش تبدیل میشه و... شیائوجان رئیس یک باند مافیایی تو قلب پکنه مردی که قلبش سیاه و ذاتش با خون و جنایت عجین شده با گذشته‌ای عجیب حالا یک برده جدید داره که اون رو به گذشته‌ش میبره بخشی از فیک: دست‌اش را روی زخم‌اش گذاشت و وارد یک کوچه‌ی تاریک شد. صدای آژیر پلیس از هرطرف شنیده میشد و زخمش وخیم‌تر از ان بود که بتواند حتی یک قدم دیگر بردارد. دست‌اش را به دیوار گرفت و به سختی خودش را به اولین پله‌ای که دید رساند و به سختی نشست. امیدوار بود خواهرش بتواند به موقع خودش را برساند وگرنه نمیدانست میتواند زنده بماند یا نه. در حال خودش بود که در باز شد و قامت کسی نمایان شد. -پس اونا دنبال تو میگردن. احتمالا اکنون عکس‌اش همه‌جا پخش شده بود. به سختی آب دهانش را قورت داد به پسر خیره شد تاریکی اجازه نمیداد جایی را ببیند، با صدای دو رگه شده‌ای گفت-کمکم کن. پسر قدمی عقب رفت و گفت- من نمیتونم... اخمی کرد به هرحال او از یک بچه انتظار بیشتری نداشت.
‌𝆺𝅥𝇁𝇃𝇂 𝐇𝐨𝐦𝐞𝐥𝐚𝐧𝐝 𝇁𝇃𝇂‌𝆺𝅥 by Phantommoh
Phantommoh
  • WpView
    Reads 13,023
  • WpVote
    Votes 1,981
  • WpPart
    Parts 30
شیائوجان و وانگ ییبو نیمه شب توی خیابونی خلوت باهم رو به رو میشن. شیائوجان انیگمایی هستش که زندگیش بخاطر اتفاقات ناگواری دچار تغییر شده و دوران سختی رو پشت سر میذاره و سعی میکنه گذشته‌اش رو فراموش کنه. و وانگ ییبو آلفایی‌ هستش که وارث خاندان بزرگ وانگه. پسری که برای پدرش اهمیت زیادی داره. رابطه‌ی شیائوجان و وانگ ییبو شروع میشه ولی با شروع مشکلات زندگی کم کم همه چیز تغییر میکنه و روزی بدترین اتفاق برای آن دو پدر میفته که همه چیزو تغییر میده... ૢ𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: Phantom ૢ𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: Omegaverse, Mpreg, Angst, Smut, Romance, Drama ૢ𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: Yizhan (zsww) ૢ𝐢𝐝.𝐓𝐞𝐥𝐞𝐠𝐫𝐚𝐦: @PhantomIuna
Tunnel(کامل‌شده) by Mahshid_61
Mahshid_61
  • WpView
    Reads 3,339
  • WpVote
    Votes 719
  • WpPart
    Parts 11
تونل شون تسه سقوط کرد این چیزی بود که درست جلوی چشمهای ییبو رخ داد، اونم وقتی داشت تمام تلاششو می‌کرد که ماشین جان وارد اون تونل نشه... اما شد و ییبو دید که سقف تونل چطور پشت سر اون ماشین فرو ریخت حالا تیم امداد برای بیرون کشیدن جان از زیر آوار تونل داره اقدام می‌کنه و ییبو پشت دیوار تونل با جان حرف می‌زنه تا اونو برای لحظه نجات سرپا نگه داره بخشی از مکالمات: - ییبو! یه چیزی می‌گم نترس - این یعنی قراره تا سرحد مرگ بترسم - نه حالا تا اون حد، اینکه خاک زیر پام داره منو به داخل می‌کشه اونقدر هم ترسناک نیست 👈 هپی اند 👈 پایان یافته
Patient Of the Bed Number 85 by KuiYangFiction
KuiYangFiction
  • WpView
    Reads 5,141
  • WpVote
    Votes 1,159
  • WpPart
    Parts 31
ییبو یه نقاش و بچه ی شاد و شوخی که طی یه ماجرایی زندگی گذشته اشو به یاد میاره و همه فکر میکنن دیوونه شده و میفرستنش تیمارستانی که جان دکترشه... حالا جان بعد دیدن ییبو دقیقا مثل ییبو داره گذشته اشو به یاد میاره... این داستان در دو بازه زمانی روایت میشه حال و آینده و این دو نفر تو آینده به طرز دردناکی از هم جدا شدن:) ꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Hana ꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : : Angst, Romance ꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : LSFY
⌈𝗛𝗲𝗹𝗹𝗶𝘀𝗵 𝗥𝗼𝗮𝗱⌋  by KuiYangFiction
KuiYangFiction
  • WpView
    Reads 933
  • WpVote
    Votes 182
  • WpPart
    Parts 10
جان و ییبو توی سفر جاده‌ای راه رو گم میکنن و توی مسیر یک رستوران پیدا میکنن که.... ꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Narges ꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Thriller, Criminal, Romance ꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : LSFY
⌈𝗟𝗶𝘃𝗶𝗻𝗴 𝗠𝗮𝗱𝗻𝗲𝘀𝘀⌋ by KuiYangFiction
KuiYangFiction
  • WpView
    Reads 7,117
  • WpVote
    Votes 1,039
  • WpPart
    Parts 39
"چیزهایی هستند که از تنها بودن هم بدترند. اما سال ها طول میکشد تا این را بفهمی و غالبا وقتی میفهمی که خیلی دیر شده و هیچ چیز بدتر از خیلی دیر نیست." دقیقا زمانی که فکر میکنی همه چیز داره عالی پیش میره یه طوفان سهمگین میاد و تمام باوراتو نابود میکنه. و دقیقا اونجایی که حس میکنی میتونی همه چیز و از اول بسازی میفهمی داری ذره ذره خودتو نابود میکنی و وقتی به خودت میای که دیگه چیزی از روحت باقی نمونده. ꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Phantom ꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Romance, Drama, Angst, Smut ꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : ZSWW
⌈ 𝐈𝐧𝐯𝐞𝐫𝐭𝐞𝐝 𝐂𝐥𝐨𝐜𝐤 ⌋ by KuiYangFiction
KuiYangFiction
  • WpView
    Reads 2,438
  • WpVote
    Votes 337
  • WpPart
    Parts 15
꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Morana ꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Mysterious, Dark , Romance ꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : Lsfy وانگ ییبو و خانواده‌اش بعد از چند سال به شهرشون برگشتن تا اون خودش رو برای جانشینی شرکت و حرفه خانوادگی‌شون آماده کنه. تنهایی و محیط جدید به ییبو فشار آورده و در این بین شیائوژان رو می‌بینه.. کسی که ییبو تا حد مرگ ازش متنفره..