نگون سار cyclamen
Farapo21
- LECTURAS 27,192
- Votos 5,623
- Partes 57
[ کامل شده]
مثل گلی که با تابستون و زمستون بسازه ، با گرما و سرمای زندگی ساختم تا فقط ناجیم رو ببینم.
اما اون فقط یه پرتگاه عمیق بود . یه سیاهی مطلق که تمام امیدم رو محو کرد .
و من دیگه نمیتونم به امید اینکه میشنوه ، شبها باهاش حرف بزنم...
~~~~~~~~
**اسامی ذکر شده در داستان هیچ ارتباطی با اشخاص در دنیای واقعی ندارند و صرفا ، برای درک و لمس بهتر داستان به عاریه گرفته شدند**
🔴 زیام