Pilih semua
  • فیکشن جانلاک : نیاز دارم منو ببینی (I Need You to See Me)
    2.6K 303 2

    اینستاگرام: Johnlock.ir "بعد از رفتن به جنگ، جان دوباره به خونه برگردونده میشه، این بار با یه قوزک شکسته و حافظه ای که بخشیش رو از دست داده. جان نمیتونه 5 سال گذشته رو به خاطر بیاره. 5 سالی که به عنوان همکار و همسر شرلوک هولمز سپری کرده بود. " . . خب این داستان مال من نیست. من فقط برای یه دوست ترجمش کردم. حتی نمیخواست...

    Lengkap   Dewasa
  • it supposed to be an outing!!!
    9.9K 1.5K 12

    شرلوک و جان، به پیشنهاد یا شایدم اجبار شرلوک، به یک سفر تفریحی روی دریا میرن. "که جان یکم استراحت و تفریح کنه..." مشکل اینجاست که شرلوک هیچوقت اهمیت نمیده. و مخصوصا هیچوقت خودشو گرفتار شرایط کسالت آوری مثل تفریح به سبک مردم عادی وسط دریا نمیکنه. اونم وسط دریا!! "یه جای کار میلنگه" جان با خودش فکر میکنه. یه فف جانلوک...

    Lengkap  
  • Red Roses & Milk
    14.5K 2.4K 33

    [Johnlock][جانلوک] تو کوچه پس‌کوچه های شهر بزرگ لندن، یه دختر ۱۶ ساله میدوه. عشق شکارشه. مخصوصا غنچه‌های عشقی که زیر برف‌های سنگین بیتفاوتی و حماقت مردم، هیچوقت فرصت شکوفا شدن نداشتند. غنچه‌ای توی طبقه‌ی دوم بیکر بی۲۲۱ ده ساله که زیر برف مونده. دست‌های دختر مو قرمز از کنار زدن برف‌های بیشمار، زمخت و سوخته شدند. هیچکس...

    Lengkap   Dewasa
  • You Might Just as Well Be Blind [Johnlock]
    41.5K 7.4K 20

    وقتی شرلوک و جان به قاتلی بر میخورن که کاپل ها رو شکار میکنه، مجبور میشن کاری رو انجام بدن که همیشه میدن: به هر نحوی دستگیرش کنن. اما این بار یه چیزی فرق داره! [وضعیت:کامل شده]

    Lengkap