Select All
  • Money Is God
    71.4K 9.3K 15

    فروختن تنش به تک‌‌پسر نازپرورده‌ی یاکوزا، آخرین چیزی هم نبود که جونگ‌کوک فکرش رو می‌کرد! آدم‌ها توی شرایط سخت بدترین تصمیمات رو می‌گیرن و جونگ‌کوک، زمانی که توی فقر و نداری دست‌و‌پنجه نرم می‌کرد؛ این بهترین کار به‌نظر می‌رسید! _ تو به پول نیاز داری و من به کسی که تختم رو گرم نگهداره، معامله‌ی خوبی نیست؟ + قبوله، من...

    Completed  
  • ᴡʜᴏ ᴡᴀs ᴛʜɪɴᴋɪɴɢ✗
    511K 66.9K 56

    ▪︎ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ▪︎ خلاصه: اون الان دیگه یک مجرد نبود. جونگ‌کوک نمی‌دونست که با انتخاب کردن کیم تهیونگ به عنوان همسر قراره از تمام رویاهای یک زندگی مشترک دل‌زده بشه. تهیونگ مردی نبود که درابتدا خودی نشون داده بود، درست لحظه‌ای که از کلیسا خارج شدن تغییرات شخصیتی همسرش شروع شد. پرخاشگری، بی‌علاقگی، آوردن هرزه‌های مختلف به خو...

    Completed   Mature
  • The Type [ Completed ]
    168K 37.9K 68

    دو نفر که آشنا شدنشون یه حادثه، عاشق شدنشون یه اتفاق و جدا شدنشون یه فاجعه بود. دونفری که کنار هم بهترین، شادترین و جذاب‌ترین کاپل رو تشکیل میدادن و به دور از هم پر از نقص بودن. دو نفر که سال‌ها پیش مسیرشون رو از هم جدا کردن. یکی برای تحصیل به آمریکا میره و روز به روز پیشرفت میکنه و دیگری، توی کره میمونه و... به قعر ج...

    Completed   Mature
  • 𝘍𝘶𝘤𝘬𝘪𝘯𝘨 𝘑𝘬[αυ]
    139K 26.1K 19

    [𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝] +مار از پونه بدش میاد، دم لونه اش سبز میشه.. -چیزی گفتی؟! +اوه سلام مُصی..جی کی!منم خوشحال شدم که دیدمت! ∘₊✧──────✧₊∘ کیم تهیونگ از جی کی متنفره، چون اون مصیبتِ زندگیشه. اون پسره ی باهوشِ لعنتی همیشه کاری می‌کرد که تهیونگ نتونه اول بشه.. توی هیچ چیزی! بعد از تموم شدن دوران دبیرستان تهیونگ امیدوا...

    Completed  
  • Peanut butter🥜[taekook]
    128K 23.8K 22

    پینات باتر، لقب تهیونگِ آلفایی بود که همیشه‌ی خدا توسط یه عده گرگ خوشمزه، اینطور صدا زده می‌شد و به محض شنیدن این لقب، دندون‌هاش برای پاره کردن خرخره‌ی موجودات نمک‌ریز دورش تیز می‌شد. هیچ‌کس نمی‌دونست چی می‌تونست باعث بشه که آلفا با شنیدن لقب به اون بامزگی اینطور خشمگین بشه، به جز خودش که می‌دونست جفت حقیقیش، جئون جون...

    Completed   Mature
  • Star Renaissance || VKook ~ Completed
    199K 35K 40

    Star Renaissance _ زود باش کتابا رو رد کن بیاد حرفاش باعث شد ابرو های جونگ کوک بیشتر بالا برن _ کدوم کتابا ؟؟ پسر بی توجه به تعجب اون از توی جیبش مقداری پول در آورد دست جونگ کوک رو گرفت گذاشت کف دستش _ زود باش پسر من وقت ندارم جونگ کوک اخماشو تو هم کشید و دست پسره رو پس زد _ هی من نمیدونم راجع به چی حرف میزنی پ...

    Completed