Prediction 2
پیشگو چند قدم عقب رفت و چشم دردناکش رو گرفت. بومگیو از خشم می لرزید، از بین دندون هاش غرید: _فقط برو بمیر ازت متنفرم.
Completed
پیشگو چند قدم عقب رفت و چشم دردناکش رو گرفت. بومگیو از خشم می لرزید، از بین دندون هاش غرید: _فقط برو بمیر ازت متنفرم.
دنیای ما وارونه بود، با وصله پینهی قلب هایی از جنس شیشه ساخته شده بود. از برج های انسانیتش، بوی فساد ساطع و راه تنفس به ارامی بسته میشد. اشعهی محرومیت، باعث کم سویی چشم ها و زنجیری از جنس محبت، توسط والدین به گردن فرزندان انداخته میشد دنیای ما سفید ترین سیاهیِ محض بود و ما عذابی به نام عشق به اون اضافه کردیم...