_elaha777's Reading List
17 stories
#𝐀𝐍𝐆𝐈𝐑Ū: 𝐀 𝐬𝐨𝐮𝐥 𝐭𝐡𝐚𝐭 𝐰𝐚𝐥𝐤𝐬 𝐚𝐥𝐨𝐧𝐠𝐬𝐢𝐝𝐞 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐨𝐰𝐧 by 1lxlxth
1lxlxth
  • WpView
    Reads 187
  • WpVote
    Votes 29
  • WpPart
    Parts 2
فیکشن پرث‌سانتا ژانر: امگاورس/امپرگ/عاشقانه کاپل‌های اصلی: پرث‌سانتا کاپل‌های فرعی: ؟؟؟
🐻Daisy🐼 by hehehehehe0_
hehehehehe0_
  • WpView
    Reads 1,204
  • WpVote
    Votes 131
  • WpPart
    Parts 11
همه چی از اونجا شروع شد که پوند به خاطر سردرد پدرش مجبور به‌رفتن به اون شرکت کذایی شد... اما خب کی فکرش رو میکرد که این بی برنامگی چندان‌ هم بد نباشه اون منشی کوچولو زیادی ناز به نظر‌ میرسید Couple:pondphuwin and other genre:....درام،اکشن،فلاف،اسمات،مافیا
one shot bl story by ArusakDolli
ArusakDolli
  • WpView
    Reads 5,009
  • WpVote
    Votes 262
  • WpPart
    Parts 24
از هر کاپل بی ال " جونگ‌دانک.. پوندپووین و.." میخوام وان شات بنویسم میتونه تو هر ژانری باشه کمدی..دارک رمنس..درام..رمنس و... خلاصه تو این بوک میتونی از هر کاپلی وان شات و سناریو ببینی
red bell~|~ناقوس سرخ by Maybe0208
Maybe0208
  • WpView
    Reads 2,507
  • WpVote
    Votes 286
  • WpPart
    Parts 31
داستانی هرچند کلیشه ای بین خانواده ای که با تکیه به هم ادامه دادن و وارثین شرکت داروسازی که ثروتشون به نسبت شغلشون زیادیه کاپل:پوند‌پووین ،پرث‌سانتاجونگ‌دانک،جیمینای‌فورث و ... ژانر: میشه گفت عاشقانه،مافیایی و اسمات
 تابستانی که عاشقش شدم / Summer_I_Loved by naana_fiction
naana_fiction
  • WpView
    Reads 458
  • WpVote
    Votes 60
  • WpPart
    Parts 15
تابستان، یک جزیره‌ی گرم و مرموز، و شیش قلبی که هنوز نمی‌دانند چطور باید احساساتشان را به زبان بیاورند. یه جزیره‌ی داغ وسط تابستون، یه عالمه نگاه یواشکی، یه عالمه حرف نگفته... وقتی موجا بلند می‌شن و خورشید درست می‌تابه وسط تنش‌ها و لبخندهای خجالتی، دیگه همه‌چی از کنترل خارج می‌شه. کی قرار بود عاشق شه؟ کی داشت تظاهر می‌کرد براش مهم نیست؟ و مهم‌تر از همه... کی اول دل داد؟ یه داستان تابستونی پر از کل‌کل، کشش، و اعترافایی که هیچ‌وقت راحت از دهن در نمیان. اما آیا همه چیز طبق نقشه پیش می‌رود؟ یا احساسات، مسیر خودش را پیدا می‌کند؟ داستانی عاشقانه و پر از تنش‌های نرم، با طعمی از گرمای تابستان و هیجان یک رابطه‌ی عاشقانه...
Whiskey[ویسکی] by Bitamoosavi
Bitamoosavi
  • WpView
    Reads 2,474,323
  • WpVote
    Votes 232,975
  • WpPart
    Parts 73
Vkook/kookv [completed] 《صد بار بهت گفتم تو کابین خلبان نباید سیگار بکشی...حرف حساب حالیت نمیشه انگاری؟...بلند شو برو بیرون.》 《اه کیم...با این طرز نگاه کردنت فقط اون پایینیه که واست بلند میشه》 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 《بیاین بریم تو دنیای میلیاردرای دلاری... هوم؟ زندگی سرشار از زرق و برقشون... کسایی که حتی با دلار سر میز دور دهناشون و تمیز میکنن... این یکم هیجان داره و ترسناکه نه؟ دیدن زندگیشون از نزدیک... فاک... میخوام تورو بکنم یه میلیاردر دلاری.》 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ کاپل اصلی: vkook/kookv کاپل فرعی: yoonmin " namjin" ژانر:dram " romence " smat " omegavers نویسنده: biti حمایت یادتون نره 🐻🐰 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
My commander (jinkook_ kookjin) by focus_on_jinkook
focus_on_jinkook
  • WpView
    Reads 3,084
  • WpVote
    Votes 368
  • WpPart
    Parts 3
فاصله برای عاشق همیشه تلخ است، چه ۸۰۰ کیلومتر و چه ۸ متر! این را از چشمان خیس سربازی فهمیدم که از بالای برجک دیده بانی به معشوقه اش می نگریست!! کاپل اصلی: جینکوک_ کوکجین کاپل فرعی: ناموی ریل لایف
𝖡𝖾 𝗆𝗒 𝗆𝖺𝗍𝖾│𝗝𝗶𝗻𝗸𝗼𝗼𝗸  by KAIZUWRITER
KAIZUWRITER
  • WpView
    Reads 19,646
  • WpVote
    Votes 3,749
  • WpPart
    Parts 21
_ از بین همه آلفاهایی که خواستگارت هستن، به من نفرت می‌ورزی و بقیه رو نادیده می‌گیری؛ من به این نوع از اهمیت دادنت هم قانعم، سینره. 𝖢𝖮𝖴𝖯𝖫𝖤: 𝗝𝗶𝗻𝗸𝗼𝗼𝗸, 𝗦𝗼𝗽𝗲. @Spidervictory "چنل تلگرام"
+13 more
Tsundre:life Or Love? by Katsukiyuko160
Katsukiyuko160
  • WpView
    Reads 590
  • WpVote
    Votes 76
  • WpPart
    Parts 1
خاطرات توی ذهنش رژه میرفت... خاطرات خیلی خوشی داشت... صبر کن!... اصلا چه اتفاقی افتاد؟... کی زندگی دوباره دشمنش شد؟... نمیتونست باور کنه کسی که تویتابوتروبروشه، ارن،تنها عشق تو زندگیشه... بی سر و صدا و آروم قدم برمیداشت. نگاهش به لباسش افتاد... کی مجبور شد لباس سیاه بپوشه؟... ریرن و توی بغلش جابجا کرد؛پیشونیشو بوسید و دوباره به روبروش زل زد. هیچ صدایی ازشدرنمیومد فقط به یه نقطه نامعلوم زل زده بود. صدای بقیه رو به وضوح میشنید که برای اونی که توی تابوته گریه و زاری میکردن... ولی هیچکسنمیدونست توی دل اون چه خبره... میدونست؟ هیچکسنمیدونست چقدر دلش تنگه... ارن تنها کسی بود که بهش یاد داد عاشقی یعنی چی... اون واقعا از ته قلبش دوسش داشت و هیچ کس اینو درک نمیکرد...
Tsundre by Katsukiyuko160
Katsukiyuko160
  • WpView
    Reads 1,434
  • WpVote
    Votes 84
  • WpPart
    Parts 1
خب...خودش هیچ وقت فکر نمیکرد یه ظاهر خشن و یه باطن مهربون داشته باشه.... ولی همین باعث شد زندگی کسل کنندش از این رو به اون رو بشه...