_elaha777's Reading List
9 dzieł
Tsundre:life Or Love? autorstwa Katsukiyuko160
Tsundre:life Or Love?
Katsukiyuko160
  • Odsłon 569
  • Głosy 74
  • Części 1
خاطرات توی ذهنش رژه میرفت... خاطرات خیلی خوشی داشت... صبر کن!... اصلا چه اتفاقی افتاد؟... کی زندگی دوباره دشمنش شد؟... نمیتونست باور کنه کسی که تویتابوتروبروشه، ارن،تنها عشق تو زندگیشه... بی سر و صدا و آروم قدم برمیداشت. نگاهش به لباسش افتاد... کی مجبور شد لباس سیاه بپوشه؟... ریرن و توی بغلش جابجا کرد؛پیشونیشو بوسید و دوباره به روبروش زل زد. هیچ صدایی ازشدرنمیومد فقط به یه نقطه نامعلوم زل زده بود. صدای بقیه رو به وضوح میشنید که برای اونی که توی تابوته گریه و زاری میکردن... ولی هیچکسنمیدونست توی دل اون چه خبره... میدونست؟ هیچکسنمیدونست چقدر دلش تنگه... ارن تنها کسی بود که بهش یاد داد عاشقی یعنی چی... اون واقعا از ته قلبش دوسش داشت و هیچ کس اینو درک نمیکرد...
Tsundre autorstwa Katsukiyuko160
Tsundre
Katsukiyuko160
  • Odsłon 1,415
  • Głosy 83
  • Części 1
خب...خودش هیچ وقت فکر نمیکرد یه ظاهر خشن و یه باطن مهربون داشته باشه.... ولی همین باعث شد زندگی کسل کنندش از این رو به اون رو بشه...
Magic autorstwa Megasam_f_f
Magic
Megasam_f_f
  • Odsłon 1,429
  • Głosy 227
  • Części 17
🔻مقدمه: - پسر من واقعا میخوامش اما اون یه استریت خالصه... + هوم... میتونی امیدوار باشی تو زندگی بعدیت داشته باشیش - باید انقدر صبر کنم... پووف کاش فقط دختر بودم ........................ صبر کن.. اینجا چه خبره؟ من... این بدن من نیست! ........................ × تو آرزو کردی دختر باشی... بدون اینکه بدونی طرفت گیه؟ نباید قبلش یکم تحقیق میکردی؟ - من که نمیدونستم تو جادوگر دیوونه میشنویش و کاری میکنی بین دختر و پسر سوییچ شم... اون یه شوخی فاکی بود... و اینکه اون واقعا استریت میزد × این تقصیر من نیستتتت... تو باید بدونی آسمون حرفاتو میشنوه... چطور میتونی راجب همچین چیزی شوخی کنی؟! به هرحال بیا سعی کنیم یه جادو واسه باطل کردنش پیدا کنیم... 📌 وضعیت : پایان یافته
2:18 A.M. autorstwa Mebonya
2:18 A.M.
Mebonya
  • Odsłon 3,941
  • Głosy 766
  • Części 33
دنیای خلاف دنیای کثیفیه. سرسام آوره. خفه کننده اس. مخصوصا وقتی با تمام وجودت حس کنی بهش تعلق نداری. وین به عنوان پسر اول خاندان آف و گان، وظیفه داره از این دنیا و کار خانوادگی خوشش بیاد. یا حداقل دهنشو ببنده و باهاش کنار بیاد. ولی بالاخره خانواده و دوست و دشمنو میبوسه میذاره کنار که تا جایی که توان داره از این دنیا فاصله بگیره. تا یه مدت هم موفق میشه. ولی برایت از ناکجا آباد پیداش میشه و همه چی رو میریزه بهم. سوال اینه که وقتی برادر خودت دنبالته تا کت بسته تو رو تحویل آف و گان بده وقتی تفنگایی به طرفتون نشونه میره که حتی نمیدونین برای چی میخوان بزننتون وقتی پلیس برای دزدی و قتل دنبالتونه اعتماد کردن و از اون بدتر، عاشق شدن، تا چه اندازه خریته؟ کست فیک: Bright Vachirawit Win Metawin Chimon Vachirawit Nanon Korapat Off Jumpol Gun Atthaphan New Thitipoom Tay Tawan Singto Prachaya Krist Perawat Ohm Pawat Lee Thanat Perth Tanapon Mark Siwat Mild Lapassalan Ticha wongtipkanon Benjamin Brasier Pavel Naret Dome Woranart Saint Suppapong Zee Pruk Mook Worranit Mek Jirakit
The Polca family  autorstwa Mebonya
The Polca family
Mebonya
  • Odsłon 4,164
  • Głosy 668
  • Części 52
خانواده ی پولکا در حالت عادی هم خانواده ی آروم و سر به زیری نبود. نانون از هیچ فرصتی برای اذیت کردن برادرای بزرگ ترش، فرانک و پلوم، دریغ نمیکنه. *و وای به اون وقتایی که با چیمون و اوم دست به یکی میکنه* و همه میدونیم که هرجا تای میره دردسر دنبالش میاد! حالا با اسباب کشی، خونه‌ی جدید و اتفاقات غیر منتظره از همیشه آشفته تر و غیر قابل کنترل تر هم شدن. "یه فیک دورهمی سافت از خانواده های پولکا، بیبی و پرایا (و تقریبا هر بنی بشری که بهشون وصله XD)"
 ₲Ɇ₦ɆⱤ₳₮łØ₦ ₳₦₦łⱧłⱠ₳₮ØⱤ🕯 autorstwa littleHosna
₲Ɇ₦ɆⱤ₳₮łØ₦ ₳₦₦łⱧłⱠ₳₮ØⱤ🕯
littleHosna
  • Odsłon 248
  • Głosy 35
  • Części 6
کاپل : #اهم_نانون #برایتوین ژانر : رومنس/ علمی تخیلی/ روانشاختی part of fic : -نابودگر میکشه..بدون وجدان و درد..قاتلی که شکست ناپذیره.. **** "میدونی روانپزشک ها باور دارن اگه یه خاطره رو به شکل دروغین برای خودت تکرار و تکرار کنی برای ذهنت تبدیل به واقعیت میشه!.. ولی نشد..یا شاید هنوز درحال تلاشم که جوری نشون بدم که میتونم قربانی خوبی باشم!" -منم باید سعی کنم یه قربانی باشم؟! +اره..نمیدونم چرا اون قرص هارو میخوری..ولی هرچی که هست فقط از این منشا میگیره که نمیتونی خودت رو ببخشی! -به من به چشم یه روانی نگاه میکنی؟! فقط خندید و برگشت به جایی که گیتارم رو رها کرده بود +برام بزن آقای کاراپات! -فقط نانون صدام کن.. *** "پسرم گوش بده! خدا همینجاست و میبینتت!" -نه نیست! نیست! چرا نمیاد جلوم رو بگیره؟! چرا هیچکس نیست که نجاتم بده؟!خدارو برام بیار! +این جملات گناه بزر.. -خدارو برام بیار قبل اینکه قیامتش رو زودتر از خودش اجرا کنم! ترک های زمین درست شد.. مجسمه بودا دوباره لحیم کاری شد.. اما اون میز به دستور خود راهب همونطور باقی موند..💔 لطفا همراهیم کنید🤗🏳️‍🌈 ▸ ִֶָ ᴊᴜɪɴᴇ⊰ BLElysium
+ 18 więcej
F4 autorstwa silent747
F4
silent747
  • Odsłon 19,758
  • Głosy 3,752
  • Części 55
(کامل شده)آروم آروم...وقتی من بخوام...تو زیر و رو میشی...
Im here for you autorstwa silent747
Im here for you
silent747
  • Odsłon 13,437
  • Głosy 1,727
  • Części 33
( کامل شده) دوستای گلم این اولین فیکیه که من نوشتم امیدوارم از ازش خوشتون بیاد شخصیت اصلی داستان من برایتوین هستن برایت: عضو سابق ارتش_ سی ساله که زن و بچه اش رو طی حادثه ای از دست داده وین متاوین: بازیگر و خواننده معروف ۲۱ ساله که بدلیل معروفیت و زیباییش دچار مشکلاتی میشه بقیه شخصیت ها در طول داستان اضافه میشن یادتون نره رای و نظر بدید....😍🤩
Hold Me Tight _ Yizhan autorstwa Pd_bun
Hold Me Tight _ Yizhan
Pd_bun
  • Odsłon 28,366
  • Głosy 5,346
  • Części 64
Name : Hold Me Tight محکم بغلم کن Couple Yizhan_ Verse Genre : slice of life _romance _ smut وانگ ییبو‌ قبل اینکه اون قرصا رو بخوره نجات داده میشه . اون مرد بهش اطمینان میده مواظبشه و همه تلاششو برای پیشرفت ییبو می‌کنه اما دلیل شیائوجان برای کمک چیه؟ وقتی احساسات هر دوتاشون تغییر کنه میتونن باهاش کنار بیان؟ +مگه با زندگیت چیکار کردم ؟ _تو زندگیمو طلایی کردی خورشید کوچولوی من! _سعی میکنی منو عصبانی کنی درحالیکه میدونی من تو عصبانیت کنترلمو از دست میدم؟