f_R2006
- Reads 105,765
- Votes 15,029
- Parts 44
تهیونگ بعد از فهمیدن اینکه یه قسمت اضافی توی بدنش داره می خواست قبل از در اوردنش ازش استفاده بکند.
مرد با سگرمه های درهم فریاد کشید: مردتیکهی بی حیای اسپرم دزد!
دست هاش رو محافظ گونه مقابل شکم برامدش قرار گرفته،متقابلا اخم هایش را برای مرد در کشید.
: داد نزن بچهم میترسه.
: من این مردتیکه رو میندازم زندان.
تهیونگ حق به جانب: بد کاری کردم نزاشتم اسپرم هات برن تو فاضلاب؟ تو باید از من ممنونم باشی
اون غول تشن ها به سختی جئون رو نگه داشته بودند تا به تهیونگ حمله ور نشود.
کوکوی