Maed_mahyas's Reading List
1 cerita
Sarang  oleh Maed_mahyas
Sarang
Maed_mahyas
  • Membaca 3,383
  • Suara 448
  • Bagian 18
کیم تهیونگ امگایی که گناه نحس بودن رو گردن گرفت و به خاطر خانواده اش همه چیز رو رها کرد، با حال بد مستقیم به قلب قلمرو چوسان میرفت. برادرش رو کفن پوش کرده بودن و تهیونگ تا با چشم های خودش اعدام شدن دست های آغشته به خون همزادش رو نمی دید نمی تونست راحت بخوابه و یا حتی با خیال راحت بمیره. گرد و غبار راه خاکی چوسان روی جسم و روح تهیونگ پوشوند و نفهمید چطور به عنوان ملکه ی جدید کنار پادشاه جئون روی تخت نشست. جونگکوک پادشاه قلمرو چوسان و تنها کسی که تونست قلب تهیونگ رو تصرف کنه همقدم ملکه ی جدیدش میشه و شمشیر عدالت روی گردن همه سایه میندازه؛ ولی چه کسی واقعیت رو می دونست؟ کیم تهیونگ ملکه ی قصر یا جئون جونگکوک پادشاه برحق چوسان؟ چه کسی بوی خون میده؟ عاشقی که کنارش عطر نارنج رو نفس می کشه یا دشمنی که برای برملا کردن راز کیم تهیونگ شمشیر کشیده؟ ───────────── عاشقم شدی بوسیدی و من رها شدم... یه طرد شده ی بی گناه... فراموشت کردم تا از جای زخمی که روی قلبم بود گلی از نفرت جوونه نزنه ولی تقدیر... تقدیر دست های به هم بسته مون رو رها نمی کرد. غرق شدم و تو پا به پای من سقوط کردی