گاهی برای بازسازی خودت، باید اول خراب بشی.
این داستان، دربارهی بازگشت از لبهی پرتگاهه؛ دربارهی تراپی، اشک، خشم، و در نهایت... صلح با گذشته.
هوسوک و یونگی، نه قهرمانن، نه بینقص؛ اما یاد میگیرن چطور کنار زخمهاشون زندگی کنن. و شاید... چطور عاشق هم بمونن.
sope
" من این را والاترین وظیفه پیوند میان دو نفر میدانم:
اینکه هر یک از انزوای دیگری محافظت کند. "
Main Couple: Sope
Sub Couple: Kookv, Namjin
Genre: Thriller, Criminal, Dram, Romance, Angst
یونگی چشمهاش رو تنگ کرد. هوسوک و اسنو چند قدم اون طرفتر ایستاده بودند، دستهای دختر بچه به سمتِ پدرش دراز بود، با لبخند نازی روی چهرهاش سرش و کج کرده بود و انتظار بغل شدن توسط پدر امگاش رو میکشید. مقابلش اما، مردِ امگا با چهرهای سردرگم و گیج ایستاده بود. چرخدندههای ذهنش به سرعت حرکت میکردند اما در هیچ گوشهای از خاطراتش، چهره اون دختر بچه رو نمیدید. مین اسنو تنها براش یک غریبه بود.
چند قدم اونطرفتر، مین یونگی که تنها شاهد این صحنه بود، با خودش فکر کرد، بلایی که ازش میترسید به سرش اومده بود، خاطرات هوسوک پاک شده و خانوادهاش از هم پاشیده بود.
کاپل: سپ
آلفا یونگی، امگا هوسوک
ژانر: امگاورس، انگست، اسمات، امپرگ
‼️فصل یک این اثر با عنوان تاج محل در پیج آپ شده.‼️
مین یونگی افسر پلیس فدرال، به همراه اعضای تیمش مامور میشن تا یک مامور مخفی پلیس رو که داخل یک کارتل مواد مخدر به سر میبرده، از ماموریتش بیرون بکشن.
اونا وقت زیادی ندارن و هیچ اطلاعاتی از مامور مخفیای که باید نجاتش بدن در اختیارشون نیست بجز یک محل ملاقات.
همه چیز صرفا یک ماموریت کاریه تا زمانی که یونگی اونجا یک چهره آشنا میبینه. کسی که یونگی ازش نفرت داره. کسی که زخم خنجر خیانتش هنوز بعد از چند سال روح خستش رو خراش میده: دوست پسر سابقش، جانگ هوسوک.
چی میشه وقتی با رویاروییشون، کدورتها شعلهور بشن و احساسات قدیمی دوباره زبونه بکشن؟ به نظر میرسه رابطه آشفتهای که زمانی به فاجعه ختم شد، بار دیگه داره همون مسیر رو طی میکنه.
♡عنوان: خون و خاکستر
♡کاپل: سپ
♡ژانر:جنایی، اکشن، اجتماعی، انگست، رمنس، اسمات، رازآلود، درام
آغازِ دهه دو هزار، شروع یک تاریخ تلخ برای قبلیه گرگها بود. آغازِ یک نسل کشی. در شبی که ماه ناقص بود و نورِ زیباش به دستِ خورشید پوشیده شده بود، در سیاهی مطلقِ آسمون، جنگ بزرگی صورت گرفت. حملهای به قبیله گرگها از سمتِ جادوگر و خونآشامهای متحد شده، موجبِ مرگِ افرادِ زیادی شد. جادوگرها، آلفا و بتاها رو ضعیف میکردن، توانایی جنگیدن رو از اونها میربودن و خون آشامها، با لذت بردن از هر ثانیه، به سلاخی امگاها و نابود کردنشون میپرداختن. در اون شب نحس، یکی از چهار قبیله گرگها نابود شد و دو قبلیهیدیگه آسیب دیدن، تنها قبلیهای که کسی رو از دست نداد، قبلیه مین بود. قبلیهای که توسطِ آلفای جوان مین یونگی و لونای محبت دیدهاش، جانگ هوسوک، محافظت شد و افراد طایفهاش سالم موندن. اما پس از گذشتِ هفت سال، پیشبینی و رویاها از آغازِ جنگی دیگه خبر میدادن، جنگی که این بار ترسناکتر بود..
☾ نام: آخرین وارث
☾ کاپل ها: یونسوک، نامجین
☾ ژانر: امگاورس، عاشقانه، انگست