Lomara_926
- Reads 83,938
- Votes 4,715
- Parts 25
رمانِ: DAMON
نویسنده: لومارا
کیمتهیونگ٬بااونپوستِگندُمی و لطیفش ..یجور زیباییِ دستنیافتنی داشت..استخونهگونهٔش برجسته بود..لب های خوشفرم و قلوهای داشت که همیشه یِ حالتِ نیمهلبخند روشون بود ٬
اما چیزی که تهیونگ رو از بقیه خاصتر نشون میداد ٬ چشمهاشبود...قهوهایِروشن مثلِ عَسلِناب ..بعضی وقتا وقتی نور بهشون میتابید یه هالهی طلایی دورِ مردمک چشمش درست میشد ..مژه های بلند و مشکیش مثلِسایهبونه ظریفی روی چشماش افتاده بود
تهیونگ ی زیبایی دلنشین و گیرا داشت..یجورایی انگار تابلو نقاشی زنده بود ی اثره هنریِ بینقص..
و
جئون جونگکوک..
مردی که به گرگ سیاه میشناسنش..
مافیایی که بیرحم و کاریزماتیکه٬تنهاییِ عمیقی داره..
گذشته ی سختی داشته اونقدر سخت که میتونم بگم از همون بچگی برای تسکین درداش به یه قاتل تبدیل شد
"نقطهضعف؟!"
ممکنه یِنفر باشه ٬ کسی که قلبشرولمسمیکنه که باعث میشه چشمهای اون مرده تنها بازشه..
کسیکه با ی نگاهِ آرومش٬ همهی زخمهاش رو ساکت میکنه..
"آیا ممکنه کیم تهیونگ و جئون جونگکوک که از دو دنیای کاملاً متفاوتن..
یکی مثلِ نور ٬ ساده ٬ لطیف و بیخبر از تاریکی دنیا..
یکی مثلِ شب٬ پر از راز ٬پر از زخم ؛ پر از خشم و نفرت.."
همدیگرو ملاقات کنن..
و بعدعاشقبشن؟