مورد علاقه هام✨✨
6 stories
° ᴍɪ ᴘᴀᴢ ° (kookv - vkook) by rira_drk
rira_drk
  • WpView
    Reads 512,044
  • WpVote
    Votes 50,091
  • WpPart
    Parts 44
[complete] + "اسپانیایی ها یه اصطلاح دارن، بهش میگن 'mi paz'... به معنی آرامش ابدی... وقتی حس می‌کنی یه نفر برای تمام عمرت کافیه و می‌تونه تا پایان زندگیت برات یه آرامشی ابدی باشه...و تو... تو "می پاز" منی تهیونگ." + "مهم نیست الهه ی ماهِ لعنتی تو رو به عنوان جفت خواهرم درنظر گرفته... من تو رو به هیچ کسی نمی‌دم ته..." " تو سهم من از آرامشی :) " .. « کاپل : کوکوی - ویکوک (ورس) » « ژانر : رمنس، امگاورس، اسمات »
I'll Shout If I See Blonde | VKOOK | Completed by elicasso
elicasso
  • WpView
    Reads 428,768
  • WpVote
    Votes 72,584
  • WpPart
    Parts 27
「 اگر بلوند ببینم جیغ می‌کشم 」 • ژانر : عاشقانه، کمدی، زندگی‌روزمره، ای‌یو دارای محدودیت سنی +۱۸ . . . فردی با لقب جی‌کی توی توییتر نقاشی هاش رو به اشتراک میزاره و علاقه‌ای به گذاشتن اتفاقات روزمره توی توییتر نداره. بعد از مدت ها عکسی از خودش رو با موهای بلوندش آپلود میکنه و کمتر از یک روز بعد متوجه میشه فردی با یوزر نیم "اگه بلوند ببینم جیغ میکشم" براش فن اکانت زده و مثل یک آیدل باهاش رفتار میکنه. اون فقط دلش میخواست پیام بده تا بفهمه فاز ادمین تنها فن اکانت جئون جونگکوکِ نقاش که یک آدم معمولی مثل بقیه‌ست چیه! 𝗧𝗮𝗲𝗵𝘆𝘂𝗻𝗴 ➪ Tᴏᴘ 𝗝𝘂𝗻𝗴𝗸𝗼𝗼𝗸 ➪ Bᴏᴛᴛᴏm
Young Daddy !! by ti_VK_na
ti_VK_na
  • WpView
    Reads 63,032
  • WpVote
    Votes 9,530
  • WpPart
    Parts 70
Young Daddy 2 (Completed) این بوک فصل دومِ داستان یانگ ددی هست اگر نخوندید اول اون رو از پیجم پیدا کنید و بخونید چون داستانها کاملا بهم مرتبطن❌️ genre: omegavers, drama, romance, smut, mpreg, comedy couples: تموم کاپل هایی که تو فصل یک خوندید🙌 خلاصه: با سر و سامون یافتن توله های بزرگ پک و گسترش یافتن خاندانشون همه انتظار آروم شدن روال زندگی هاشون رو داشتن اما خب مثل همیشه الهه ماه براشون داستانها داره و قرار نیست به این راحتی ها زندگی رو بگذرونن... ❌️❌️ یه نکته خیلی مهم اینه که همونطور که خودتون میدونید کاراکترای های اصلی داستانهام هفتا پسرامونن پس نگران نباشید قراره باز هم گل سر سبد خودشون باشن بخاطر کاور فکر نکنید قراره برن تو حاشیه یا چیزی شبیهش..
Young Daddy! by ti_VK_na
ti_VK_na
  • WpView
    Reads 246,288
  • WpVote
    Votes 28,798
  • WpPart
    Parts 86
(completed) Couple: TaeKook, YoonMin, NamJin, HoMing(ㅋㅋ) Genres: Omegavers, Romance, Mpreg, Smut, Angst, Comedy بخشی از فیک: هارین نق زد: خودت گفتی هر وقت فهمیدم جفت هاجون اوپا کیه بهت بگم! و کل سالن غرق سکوت شد.... یونگی با عصبانیت گفت: هارین بسه دیگه مگه بهت نگفتم دروغ گفتن کار زشتیه؟ هارین: من دروغ نمیگم بابا خودم دیدم یونگی با لحن آرومتر هشدار داد: باشه دخترم تو راجب جفت درست متوجه نشدی منو مامان شب واست توضیح میدیم باشه؟ هارین بغل یونگی نشست و گفت: خودم میدونم دوتا گرگ جفت هم میشن یعنی چی یعنی عروسی میکنن و نی نی میارن مثه تو و مامان، مثه عمو کوکی و عمو تهیونگ، مثه عمو جینی و... . . قبل از شروع فیک حتما بخش توضیحات رو چک کنید❌
𝖹𝖾𝗉𝗁𝗒𝗋 ✔︎「KV」 by Niramwrites
Niramwrites
  • WpView
    Reads 151,986
  • WpVote
    Votes 21,470
  • WpPart
    Parts 57
[زِفیر] [این عجیب‌ و محال‌ترین واقعه‌ای بود که می‌تونست رخ بده! چون جونگ‌کوک هیچ‌وقت فکرش رو هم نمی‌کرد که جفت مقدر شده‌‌ش رو زمانی ببینه که برای اتحادِ دو منطقه، پا به اون اتاق برای مذاکره می‌ذاره! اما الههٔ‌ ماه و همینطور سرنوشت همیشه چیزی فراتر از تصورات رو برای گرگینه‌ها رقم می‌زنن...] ••••••••••••••••••••••• «به قلمروی من خوش اومدید آلفا.» «من به خاطر هیچ چیز،به جز صلح و متحد شدنِ منطقهٔ شمالی و جنوبی اینجا نیستم.» جونگ‌کوک آروم سری برای تأیید تکون داد، تُنِ صدای آلفا کیم، بم و کمی خشن بود. هر دو دست هاشون رو جلو آوردند و برای نشون دادنِ اتحاد با همدیگه دست دادند. در حینِ دست دادن چشم هاشون به هم خیره بود. ناگهان جونگ‌کوک چیزی حس کرد! یک پیوند بینِ خودش و اون؟ 🌪 ≘ کاپل↜ کوکوی 🌪 ≘ ژانر↜ بی اِل ٫ امگاورس ٫ اسلوبِرن ٫ فلاف ٫ روزمره ٫ کمی انگست ٫ اسمات 🌪 ≘ محدودهٔ سنی↜ NC_17 🌪 ≘ نویسنده↜ 𝖭𝗂𝗋𝖺𝗆 🌪 ≘ تعدادِ قسمت ها↜ 53+After Story 1+ After Story 2 🌪 ≘ وضعیت↜ [تکمیل شده | Completed] ↳Bᴇɢᴀɴ Wʀɪᴛɪɴɢ: 31 Jᴜʟʏ 2022 - Sᴛᴀʀᴛ Uᴘʟᴏᴀᴅɪɴɢ: 9 Dᴇᴄᴇᴍʙᴇʀ 2022 Fɪɴɪsʜᴇᴅ Wʀɪᴛɪɴɢ: 23 Aᴘʀɪʟ 2023 - Fɪɴɪsʜᴇᴅ Uᴘʟᴏᴀᴅɪɴɢ: 7 Sᴇᴘᴛᴇᴍʙᴇʀ 2023
𝘐𝘮𝘱𝘰𝘴𝘴𝘪𝘣𝘭𝘦 || KookV by yamiic3
yamiic3
  • WpView
    Reads 508,773
  • WpVote
    Votes 61,180
  • WpPart
    Parts 57
「پایان یافته」 چشم های لرزون و خیس از اشکش رو باز کرد و با صدایی آرومی که می‌شد فریاد ترس رو شنید، سکوت جنگل رو شکست: _خواهش.. م-میکنم... ن-نزدیکم نشو! اما تنها چیزی که اتفاق افتاد نزدیک شدن اون گرگ عظیم‌الجثه بود. می‌تونست قسم بخوره بازدم داغش تمام صورتش رو سوزنده بود. قطره‌ای اشک از گوشه چشم‌هاش پر کشید و به سمت چونه لرزونش کوچ کرد "زندگیش همیشه به تکراری ترین حالت ممکن می‌گذشت و همیشه فکر میکرد یک روز شخصی جنازش رو زیر پتو روی تخت پیدا میکنه، درحالی که بوی گندش تمام خونه رو به کثافت کشونده!" با غرش بلند اون موجود ترسناک، فهمید اونقدرها هم زندگیش کسل کننده نیست... "حداقل قرار بود توسط یک گرگ، گوشت از بدنش جدا شه!" •┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈ 𝐰𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: 𝐘𝐚𝐦𝐢🌱 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐤𝐨𝐨𝐤𝐯, 𝐡𝐨𝐩𝐞𝐦𝐢𝐧 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐎𝐦𝐞𝐠𝐚𝐯𝐞𝐫𝐬, 𝑨𝒏𝒈𝒔𝒕, 𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐦𝐩𝐫𝐞𝐠, 𝐬𝐮𝐦𝐭