•Bermuda•
″من تلاشم و کردم تا زندگی شادی داشته باشم،حتی از خونه هم جدا شدم و مستقل شدم،کسی و پیدا کردم که دوستش داشته باشم و دوستم داشته باشه،نترس و شجاع شده بودم اما همهش موقتی بود.مثل یه رویای شیرین کوتاه.وقتی بیدار شدم دیدم همه چیز از بین رفته و نمیتونم هیچ کاری کنم. طولی نکشید که همهش و از دست دادم و دردام دوباره سمتم حمل...