حالا که دارم فکر میکنم...خاکستری هم معنیِ رهایی میده. معنیِ طردشدگی. خاکستری نه سفیده سفیده و نه سیاهه سیاه. از این و از اون طرد شده. از گذشته و آینده، از دیروز و فردا! اگر با سفیدی قاطی بشه، اونو از بین میبره و اگر با سیاهی قاطی بشه، سیاهی وجودش رو پاک میکنه! فکر کنم دیگه کافی باشه نه؟ دنیای خاکستریم و باید با سیاهی قاطی کنم؟ شاید فکر کنین من ضعیفم. اما نه! من فقط یک آدم قویم که دیگه از قوی بودن خسته شده. تسلیم شدن در آخرین نقطۀ زندگی...به نظر ساده میاد اما، سخت ترین کار دنیاست! درسته...دنیای من عین دنیای شما رنگی نیست..اما بازم دنیای منه. و من در این لحظه مجبورم اونو دو دستی تقدیم سیاهی کنم و برم. نمیدونم...من اونو رها میکنم یا درواقع اون منو رها کرده؟... ャ ･ั 𝙉ᴀᴍᴇ: Gray ( Color me) ･ั 𝙂ᴇɴʀᴇ: Bromance ༢ Drama ༢ Psychology ･ั 𝙐ᴘ 𝘿ᴀʏ: Thursday ･ั 𝙒ʀɪᴛᴇʀ: Faeze Vaez ༮

در مرز های پادشاهی باستانی لیکانترو، امپراطوری خونین و رودوانیا جادوگر و پیشگویی قدم برمیداشت . اون جادوگر پیشگویی می‌کنه که از آخرین خون نسل کشور لیکانتروپی ها امپراطوری خونین و رودوانیا فرزندانی به دنیا میان که سرنوشت مشابهی با اجداد خودشون دارن . به نظرتون این سرنوشت چی می‌تونه باشه ؟ کدوم قلمرو می‌تونه پیروز این سرنوشت باشه ؟ آیا فرزندانی که از آخرین خون نسل ها هستن میتونن وضعیتو‌ به نفع خودشون برگردونن؟ با بلک ولف همراه باشید .

سلین برای تامین مخارج خانوادش پرستار دختر کوچولویی‌ میشه که باعث تغییرات بزرگی در زندگی خانوادش میشه...