Emotional
10 stories
𝐕𝐞𝐫𝐢𝐭𝐲 | حقیقت by RosieRosalind
RosieRosalind
  • WpView
    Reads 18,850
  • WpVote
    Votes 2,474
  • WpPart
    Parts 20
«حقیقت» حین جنگ جهانی دوم، یکی از هواپیماهای بریتانیایی در خاک اِشغالی فرانسه سقوط کرد؛ هواپیمایی که هم خلبان و هم مسافرش دو مرد آسیایی بودند. جسد خلبان در لاشه سوخته هواپیما پیدا و مسافرش که جاسوس ارتش بریتانیا بود، نیز توسط نیروهای نازی دستگیر شد. گشتاپو به آن جاسوس وعده داد تا در ازای تخفیف در حکمش، اطلاعات خود را فاش کرده و به آنچه میداند اقرار کند. و در کمال تعجبشان، او پذیرفت تا به صورت مکتوب اعتراف کند... «𝑽𝒆𝒓𝒊𝒕𝒚» ° ᴡʀɪᴛᴇʀ : ʀᴏꜱᴀ ° ᴄᴏᴠᴇʀ ʙʏ @ᴍᴄꜰʟᴜʀʀʏ-x | @ᴀʟɪꜰᴇʀᴏᴜꜱᴅɪꜱᴛʀɪᴄᴛ ° ɢᴇɴʀᴇ : ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ, ʜɪꜱᴛᴏʀɪᴄᴀʟ, ᴀɴɢꜱᴛ~, ᴀ ʟɪᴛᴛʟᴇ ʙɪᴛ ᴄᴏᴍᴇᴅʏ ~~ ° ᴄᴏᴜᴘʟᴇ : ᴛᴀᴇᴋᴏᴏᴋ ©𝐓𝐡𝐞 𝐭𝐢𝐭𝐥𝐞 𝐢𝐬 𝐈𝐧𝐬𝐩𝐢𝐫𝐞𝐝 𝐛𝐲 𝐄𝐥𝐢𝐳𝐚𝐛𝐞𝐭𝐡 𝐄.𝐖𝐞𝐢𝐧'𝐬 𝐍𝐨𝐯𝐞𝐥
The Real Me [kookv]  by Simieminiemoonie
Simieminiemoonie
  • WpView
    Reads 1,033,688
  • WpVote
    Votes 146,600
  • WpPart
    Parts 85
- نمی‌تونم مثل قبل بغلت کنم. - نبایدم بتونی. من ماسکم رو جلوت زمین انداختم. ~~~ - بودنت اعتیادیه که دلم نمی‌خواد هیچ‌وقت ترکش کنم؛ مثل اعتیاد تو به لیمو. ~~~ ژانر: رمنس، درام، اسمات، روزمره - این فیکشن فقط اینجا و توی همین اکانت واتپد آپ شده و هیچ فایلی نداره. اگر جایی فایلی دیدید، سریعا ریپورت کنید چون بدون اجازه‌ی من فایل شده.
Little Thingsᵛᵏᵒᵒᵏ (Full) by Iamfaranak
Iamfaranak
  • WpView
    Reads 3,291
  • WpVote
    Votes 616
  • WpPart
    Parts 7
"اما عروسک دیوانه من، هیچ شوقی برای ماندن ندارد. انگشت شماری میکند تا من هم او را به حال خود رها کنم سپس مثل جادوگر ها دستش را بهم بمالد بگوید "بالاخره! کو تیغ کوفتی؟" "این کتاب تقدیم به کسایی که در شاد ترین لحظات زندگیشون، خودشون رو برای شاد نبودن سرزنش کردن." ژانر:‌ روانشناسی، واقع‌گرایی پلشت، اسمات، عاشقانه، کمدی.
𝗡𝗔𝗭 | نآز  by ShiigaisHere
ShiigaisHere
  • WpView
    Reads 144,953
  • WpVote
    Votes 19,944
  • WpPart
    Parts 23
"تو دزد توت فرنگی های باغ بابابزرگمی؟" ابروش رو با شیطنت بالا انداخت و جوری که انگار هیچ اهمیتی به حضور الفای‌ کله فندقی نمی‌ده توت فرنگی نشسته رو بین دندون هاش گیر انداخت: "قراره دعوام کنی؟ " "آره!" "پس نه، من دزدی که عصر ها بعد از مدرسه میاد و به باغ بابابزرگت‌ حمله می کنه نیستم. مطمئن باش." توی اون لحظه جونگ‌کوک فقط حس می‌کرد می‌خواد امگای‌ روبه‌روش رو هم مثل درخت های اطرافش توی زمین بکاره؛ البته با کَله‌اش. °°°°°°°°°°°°°°°° 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: AU -رمنس - امگاورس - روزمره - اسمات- ددی کینک 𝐍𝐚𝐦𝐞: نآز‌ | 𝗡𝗮𝘇 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: کوکوی - هوپمین‌ 𝐔𝐩 𝐓𝐢𝐦𝐞: هفته‌ای یک تا دوبار
Plumeria | Vkook, Hopemin [Completed]  by sequoia_07
sequoia_07
  • WpView
    Reads 250,753
  • WpVote
    Votes 37,603
  • WpPart
    Parts 46
پلومریا یا فرانگی پانی نام درختچه یا درخت کوچک گلدار همیشه سبز است، زمان شکوفایی این گل طولانی بوده و پر عطر است، از اسانس آن برای تولید عطر و موادی طبی با خواصی آرامش بخش و تسکین‌دهنده استفاده می‌شود. جئون جونگ کوک بعد از مدت ها تلاش موفق میشه نمایشگاه نقاشیش رو راه بندازه که با استقبال خوبی هم مواجه میشه. بعد از پایان نمایشگاه، زمانی که به خونش برمیگرده یه شماره تلفن تو کیفش پیدا میکنه! چی میشه اگر جونگ کوک تصمیم بگیره به اون شماره پیام بده؟ Name: Plumeria 🌼 Couple: Vkook, Hopemin Writer: Sequoia & Sylvie Genre: Romance, Comedy, Smut Editor: Sequoia Telegram Chanel: @Papacita01
Van Gogh was his god! • [Completed] by amaraaa_7
amaraaa_7
  • WpView
    Reads 94,464
  • WpVote
    Votes 15,678
  • WpPart
    Parts 45
•Name: Van Gogh was his god! •Couple: Vkook •Sub couple: Hopemin •Writer: Amara •Genre: Romance, Angst, smut •Channel: @papacita01 ~•Teaser: _چرا هیچ وقت از ته دلت نمیخندی؟ از اون لبخند‌هایی که به چشمات میرسن و برق خوشحالی رو توشون روشن میکنن! سرش رو تکون داد و از پنجره به زمستونی که سفره‌ی سفیدی و غم‌هاش رو روی سر شهر پهن کرده بود، خیره شد: _من تفاله‌های باقی مونده از تنهایی‌های یک نقاش دیوانه‌م... حاصل مرگ بی‌رحمانه‌ش توی تنهایی... چطور میتونم بخندم یا اشک بریزم وقتی فراموش کردم که چطوری باید زندگی کنم؟ من همه چیز رو فراموش کردم، دوست داشتن رو، فکر کردن، نقاشی کردن و حتی فریاد زدن... خیلی وقته مردم... مرده‌ها که لبخند نمیزنن!
Ellipsism by BTSIR7_FF
BTSIR7_FF
  • WpView
    Reads 40,231
  • WpVote
    Votes 6,594
  • WpPart
    Parts 22
•Name: [Ellipsism] 🌑 •Couple: Vkook •Translator: Nelin •Update: Saturdays •Genre: Angst, Romance, Drama, Tragedy, ⚠️Suicidal Ideas •Summery: Ellipsism (n.) Sadness that you'll never be able to know how history turned out. درد آدم‌ها رو تغییر میده و جئون جونگکوک هم از این قاعده مستثنی نیست.
Jade Halo [vkook] by Simieminiemoonie
Simieminiemoonie
  • WpView
    Reads 316,174
  • WpVote
    Votes 53,953
  • WpPart
    Parts 79
- این‌ها همه‌اش تقصیر خودته. من فقط می‌خوام مال تو باشم، درست مثل لباس‌هایی که تن گرمت رو هرروز توی آغوش خودشون می‌گیرند. ولی تو این اجازه رو بهم نمیدی و من هرروز، به محض باز کردن چشم‌هام از خودم می‌پرسم که اگه مال تو نباشم، پس مال کی باید باشم؟ ژانر: امگاورس، رمنس، درام، اسمات، امپرگ( فصل چهارم و پنجم) - این فیکشن فقط اینجا و توی همین اکانت واتپد آپ شده و هیچ فایلی نداره. اگر جایی فایلی دیدید، سریعا ریپورت کنید چون بدون اجازه‌ی من فایل شده.
MoonStruck | VKook, KookV by Wynstann
Wynstann
  • WpView
    Reads 2,281
  • WpVote
    Votes 361
  • WpPart
    Parts 31
« بودن یا نبودن، مسئله این است... مسئله‌ی ما همیشه نبودن است جناب شکسپیر. نبودن انسان‌هایی که در میان جبر‌های زندگی از دست میدهیم و برای من مسئله‌ نبودنِ کسی ا‌ست که در لا‌به‌لای کلماتِ کتابِ جبرِ جنگ از دست دادم. » • 𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲: 𝗩𝗞𝗼𝗼𝗸/𝗞𝗼𝗼𝗸𝗩 • 𝗦𝘂𝗯 𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲: 𝗦𝗼𝗽𝗲 • 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲: 𝗛𝗶𝘀𝘁𝗼𝗿𝗶𝗰𝗮𝗹, 𝗗𝗿𝗮𝗺, 𝗥𝗼𝗺𝗮𝗻𝗰𝗲, 𝗔𝗻𝗴𝘀𝘁, 𝗦𝗺𝘂𝘁 • 𝗨𝗽: 𝗪𝗲𝗱𝗻𝗲𝘀𝗱𝗮𝘆 • 𝗖𝗵𝗮𝗻𝗻𝗲𝗹: @𝗣𝗮𝗽𝗮𝗰𝗶𝘁𝗮_𝟬𝟭
Along the Seine River | Vkook | Completed  by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 373,629
  • WpVote
    Votes 52,585
  • WpPart
    Parts 45
┊Summary: توی این بوک داستان عاشقانه یه زوج فرانسوی از دل پاریس رو میخونیم. تهیونگ و جونگکوکی که هفت ساله ازدواج کردن و دوتا دختر دوقلو دارن، اما بعد از هفت سال اختلاف ها و مشکلاتی بینشون شکل گرفته که باعث شده جونگکوک تصمیم به جدایی از همسرش بگیره...اما چه آینده ای انتظار این زوج رو میکشه؟ ┊Teaser: _ یقه‌ت زیادی بازه! _چی! زبانش را در لپش چرخاند و نگاهش را از پاها تا چشمانم بالا کشید: _ یقه‌ت عزیزم...زیادی بازه! _ جدا تهیونگ؟ حالا که میبینی دیگه عصبی نیستم شروع میکنی به گیر دادن؟ او نیز اخمی کرد و با بردن دستهایش به جیب شلوار سفید رنگش، با لحنی جدی تر گفت: _ میدونی که دوست ندارم توی یه فضای خیلی عمومی و شلوغ مردم نگات کنن. متعجب خندیدم و سرم را به تاسف تکان دادم، لبم را به دندان گرفتم و در حالی که دکمه‌های پیراهنم را میبستم پاسخ دادم: _ تلافیشو سرت در میارم آقای کیم. _ تلاشتو میکنی آقای کیم. پیج نویسنده: @sylvie_fic Couple: Vkook Sub Couple: Seongsang (Ateez), Hopemin Genre: dram, Romance, Smut, angst Writer: Sylvie Telegram: @Papacita_01