00Libraaaaa
- Reads 852
 - Votes 120
 - Parts 6
 
دستانت را روی قفلِ سکوتِ تنم میلغزانی...  
و من...
یک نقشهی بیقانون میشوم،  
پر از کوچههای پنهان که فقط تو آنها را میشناسی.  
لبهایت را روی نبضم بگذار،  
بگذار ببینم چه کسی زندهتر است:  
من در این آتش
یا تو در این نگاه؟ 
تمامِ خطوطِ حریم را محو کن،  
تا عشق  بیهیچ مرزی
تنها زبانِ بدنمان باشد.  
و بعد...  
در گوشم زمزمه کن:  
حتی اگر سقوط کنیم،  
سقوطمان 
خوشترین بیتعادلیِ دنیاست.
به هات لاین خوش اومدید و بله اینجا اسمات بوکه لری و زیام هستش🔥
By :انجمن اسمات نویسی سایرن
هشدار محتوا: این داستان شامل صحنههای بالغ و اسمات است