Negin8721's Reading List
40 stories
𝗟𝗮𝘀𝘁 𝗰𝗵𝗮𝗻𝗰𝗲 by yaasyy
yaasyy
  • WpView
    Reads 7,157
  • WpVote
    Votes 313
  • WpPart
    Parts 8
+تو کی هستی؟در مورد من چی میدونی؟ -خیلی نزدیکتم..نزدیکتر از چیزی که فکرشو بکنی.خیلی زود به همه اعتماد نکن بیب همه که مثل من نیستن +منظورت چیه؟ -نباید تو کارام دخالت میکردی اونوقت منم کاری بهت نداشتم ولی دیگه راه فراری نداری.... Genre:Angst/Criminal/Romance/Action Couple:jungkook×Yunji Writer:jeondeeper
La Sainte | مقدس 🔞 by byjeymin
byjeymin
  • WpView
    Reads 1,346
  • WpVote
    Votes 93
  • WpPart
    Parts 2
(ᴏɴᴇꜱʜᴏᴛ)[END] داستان در مورد یه عمارت مخفی به اسم لَ سِنت (به معنی مقدس) که نامجون از سهامدارهای اصلیشه و کارش سرویس دهی جنسی به مشتری هاشه. داستان از اونجایی شروع میشه که یورا از روی کنجکاوی توی این کلاب عضو میشه و نامجون هم به عنوان هدیه تولد یه شب اقامت توی این عمارت رو به هوسوک کادو میده...
And I by byjeymin
byjeymin
  • WpView
    Reads 11,320
  • WpVote
    Votes 1,110
  • WpPart
    Parts 24
کیم آرام، گیریمور تیم لوته. بعد آشناییش با تهیونگ و جونگ کوک، تمام زخم های زندگیش سر باز میکنن. زخم هایی که هیچ وقت توان رو به رو شدن باهاش رو نداشته و نداره... "وقتي يکي ميميره ميذارنش تو قبر. يه چهارچوب براي محو شدن، برای فراموش شدن... ولي من زنده ام. زنده زنده فراموش شدم! تنها... تو این قبر فراموشي... صداي هق هقم ميگه زنده ام ولي کسي خبر نداره. حالا تو فکر میکنی منو میشناسی؟ هه... دوباره فكر كن!" ▾ Genre ⤳ Romance, Drama, Mystery ▾ Couple ⤳ KimTaeHyung / KimAram / JeonJungkook ▾ Chapter ⤳
Last decision by Sarinaf9
Sarinaf9
  • WpView
    Reads 143,337
  • WpVote
    Votes 10,682
  • WpPart
    Parts 41
Last decision : تصمیم آخر ژانر : عاشقانه - درام -انگست -جنایی -اسمات - معمایی ‌خلاصه‌ای از فیکشن: درد؟ کینه؟ انتقام ؟ تو نمیتونی همه رو با هم درک کنی و باهاشون بزرگ بشی چون یه بچه ی پنج ساله نیستی که پدر و مادرش رو جلوی چشماش به قتل رسوندن --- چی میشه اگه انتخاب های زیادی نداشته باشی؟ چی میشه اگه آدم های اطرافت متفاوت با چیزی باشن که انتظار داری؟! ازدواج یا مرگ؟ میتونی حسش کنی ؟ ✅بخش هایی از فیک ✅ بسته شدن چشمای اون زن فرتوت تنها ذره ی روشن وجودشو خاموش کرد و این آغاز تاریکی جونگ کوک و امپراتوری خونینش بود --- مرد مسن دستشو روی شونه ی جونگ کوک گذاشت :" دوباره که قرار نیست سرکشی کنی؟ به اندازه کافی برای تهیونگ اینکار رو کردی --- یکی از اونا از روی صندلیش بلند شد :" اینکه یه زن مسئولیت کامل باند رو به عهده بگیره اشتباهه..بیوه ی جئون باید زیر دست ما باشه نه توی مقام مشابهی با ما قرار بگیره --- +ن..نیازی نیست گدایی عشقی رو بکنی که داریش برخلاف انتظارش جونگ کوک فقط پوزخندی زد و پشت میز کارش نشست -مطمئنی که دارمش؟ یا فقط دارم خودمو احمق فرض میکنم که مثلا دارمش --- +حقیقت رو بهم بگو.. تو نمیتونی انسان باشی چون خود شیطانی -اشتباه نکن... من... جئون جونگ کوکم 1 #JungKook ❤
* Dawn After Dark ( طلوع بعد از تاریکی ) * by nana_is_here
nana_is_here
  • WpView
    Reads 11,676
  • WpVote
    Votes 859
  • WpPart
    Parts 29
[ من گفتم سقوط درد نداره چون تو اون کسی بودی که من رو از بلندترین پرتگاه به پایین هل داد! قلبم رو با چاقو هزار تکه کن اما لطفا مواظب باش چاقو به دستت آسیب نزنه! ] * یونا دختری که پدر و مادرش رو در کودکی در حادثه ی تصادف از دست میده و مادربزرگ پیرش سرپرستی اون رو به عهده میگیره..‌ اما زندگی با یونا مهربون نیست و اون قبل از اینکه به سنِ قانونی برسه آخرین عضو از خانوادش یعنی مادربزرگش رو هم از دست میده... دولت اون رو به یه یتیم خونه در سئول منتقل میکنه و خیلی طول نمی‌کشه از اینکه یه راهبه به اسم میا اون رو به سرپرستی میگیره و با خودش به کلیسا میبره... یونا تمامِ ویژگی های یه دختر خوب و معصوم رو داره ولی چی میشه اگر تصمیم بگیره به یه آدمِ اشتباه دل ببنده؟! " به هر حال همیشه دخترای خوب متعلق به پسرای بد هستن" ____________________________________ 🏷 اتفاقات، حوادث ، رویدادها ، سازمان ها و قوانین این داستان ممکن است با واقعیت مطابقت نداشته باشد.
᭝‌ 𝐅𝐚𝐜𝐞𝐥𝐞𝐬𝐬 | بی‌چهـره  by Aristya_1016
Aristya_1016
  • WpView
    Reads 2,453
  • WpVote
    Votes 243
  • WpPart
    Parts 8
،، وضعیت: پایان‌یافته 𓏲 ⤎ کیم نامجون صاحب یکی از موفق‌ترین شرکت‌های پارچه سازی و مُد کشور بود که همه در برابرشش سست و هراسون می‌شدن اما اون تنها مقابل یک نفر ضعیف و عاشق بود. همسرش لی هایون! اما از کجا باید می‌دونست همسری که این همه مدت بهش عشق می‌ورزید هیچوقت باهاش صادق نبوده؟ پیام عجیبی که داخلش همسرش رو یک خیانتکار خطاب می‌کرد و ورود شخص جدیدی به زندگی مشترکشون، باعث به وجود اومدن طوفان بزرگی شده بود! ⋅───╼─╾───⋅ _من هیچی به جز تو ندارم. اگه تو هم نباشی... دیگه دلیلی برای موندن ندارم. اون لعنتی رگش رو زده بود! نامجون با فریادی مردانه به سمت همسرش دوید و اون رو در آغوش کشید. _هه‌ری... لعنتی هه‌ری با من بمون. دستش رو روی برشی که با شیشه ایجاد کرده بود گرفت و فشار داد. نمی‌تونست فشار خونی که به کف دستش وارد می‌شه رو تحمل کنه. این همسرش بود که داشت زیر دستش جون می‌داد. _همیشه آرزوم بود... یک بار من رو با اسم خودم صدا بزنی! ᝰ Couple: ⤷ Kim Namjoon ⤷ Lee HaYeon ⤷ Baek Hae Ri ᝰ Genre: ⤷ Romance ⤷ Angst ⤷ Dram
─═हई╬ weαĸ ѕpoт ╬ईह═─ by Fiction_mood
Fiction_mood
  • WpView
    Reads 24,889
  • WpVote
    Votes 2,233
  • WpPart
    Parts 29
~~~~•~~~~•~~~~• - تو دختری ! نفس در سینه ام حبس شد . کافی بود جئون حقیقت را بفهمد مطمعنم امارت را برایم جهنم میکند. ~~~•~~~~•~~~~~~• هر چقدر تعداد افرادی که دوست داری بیشتر باشه، ضعیف تری. کار‌هایی واسشون می‌کنی که می‌دونی نباید بکنی. نقش یک احمقُ واسشون بازی می‌کنی تا اونا رو خوشحال کنی تا اونا رو امن نگه داری... این یه حقیقته! حقیقتی که خیلی از ما‌ها قبولش داریم، اما بازم این کارو میکنیم !
Desiree | Vkook | Completed by V_kookiFic
V_kookiFic
  • WpView
    Reads 1,657,007
  • WpVote
    Votes 125,778
  • WpPart
    Parts 44
خلاصه: دهه ی نود میلادی. بوی قهوه ی تلخ و کلاه های کج فرانسوی. پوستر تئاتر های شکسپیر در همه جای شهر. و پسری که توی اتاق واحدش در ساختمان هبیتیت مارسی نشسته و به عاشق بودن فکر میکنه... عشق به شوهر خواهرش که نوزده سال از خودش بزرگتره... آیا تهیونگ هم میتونست دل به عشق برادر زنش بده؟ کسی که از مارسی تا سئول رو طی کرده بود تا قلب شکست خورده اش رو ترمیم کنه... .................. _ تو گنج منی...نقطه ی ضعف منی...بهونه ی من...دلیل جنونم...دلیل خشمم...خوب خودت و ببین...تو اگه مال من باشی کارت زاره...دیوونت میکنم، چشم هرکسی که نگاهت کنه رو از کاسه در میارم، دست هرکسی که بخواد بهت بخوره رو قلم میکنم، نفس هرکسی که به پوستت بخوره رو میبرم... اینارو میگم چون خودم و میشناسم، چون تو نیمه ی پنهان منی...چون تو رو سخت به دست میارم ولی اگه به دست بیارم...دیگه راه برگشتی نداری...از یه جا به بعد مال منی...و هرکسی که بخواد تورو از من بگیره باید اول از کلتم اجازه بگیره... Desiree Wr: quake Main couple: Vkook Genre: Dram, Angst, Romance, Smut
LOSING GAME 2 by TANYAHERO2
TANYAHERO2
  • WpView
    Reads 3,513
  • WpVote
    Votes 397
  • WpPart
    Parts 24
هنوزم....هنوزم میترسی... و این منم که خودمو پشت یه نقاب مخفی کردم تا بقیه منو ضعیف نبینن... زیاد وقت نداریم جیمین....برای باهم بودن اصلا وقت نداریم...
The Curse by So_Ng2
So_Ng2
  • WpView
    Reads 13,635
  • WpVote
    Votes 1,591
  • WpPart
    Parts 15
عنوان: نفرین ژانر: ترسناک، معمایی گروه: BTS کاپل: دخترپسری ● تیزر ● _ شیرین. _ دوست داشتنی. _ گرم! یا... جذاب؟ این ها تعدادی از صفت هایی بودند که دوست دخترهای سابق جونگ کوک به ولنتاین نسبت می دادند. او تقریبا مطمئن بود هیچ کدام آن ها مشکلی با این روز به خصوص نداشتند. درواقع طبق تحقیقات جونگ کوک احتمالا بیشتر مردم حس خوبی نسبت به ولنتاین داشتند، به هرحال این رویداد درباره عشق بود و این روزها کمتر کسی پیدا میشد که با ولنتاین رابطه خوبی نداشته باشد. البته جونگ کوک در این مورد هم جزو اکثریت مردم نبود. هر سال وقتی روز ولنتاین میرسید، جونگ کوک تنها میتوانست به یک صفت فکر کند: نفرین شده!