شاید عجیب بود ولی اون با خودش فکر کرد که یک پسر چطور میتونه اینقدر زیبا باشه ولی شاید این فکر رو زیادی بلند گفت که پسر روبه رو با لحن زیبایی گفت :ممنونم. و شاید همین کلمه ی کوچیک شروع یک مکالمه ی بزرگ بود🤷‍♂️. ______________________________________________ خب اولین بوکی هست که نوشتم . کاپل:هیونین ژانر:روزمرگی،رومنس، روز های اپ:هر وقت پارت هارو نوشتم

اگر یک روزی عاشق یک فردی بشی که میدونی بهش نمیرسی چیکار میکنی؟ خب معمولا انسان ها بیخیال عشقشون میشن و به زندگیشون ادامه میدن اما این موضوع برای هیونجین فرق داره. خب درسته، هیونجین یک مقاله‌نویس‌ سادست که عاشقِ یک‌ خواننده معروف شده . هزاران راه رو امتحان کرده که به " یانگ جونگین " نزدیک بشه ولی هیچ‌کدوم تاثیری نداشتن، اون هیچ وقت دست از استاک کردنش بر نداشت یا حتی هر روز از عشقش به جونگین دیوونه تر میشد تا اینکه بالاخره میفهمه یانگ جونگین درخواست مصاحبه‌ش رو با اون قبول کرده.

سونگمین شاهزاده ای تبعید شده که روحش درون شاخه گل رزی مهر و موم شده و به همین دلیل هیچ حسی نداره. جونگین پسری که همراه با پدرهاش زندگی شاد ، آروم و به دور از هر مشکلی داره. پسری که هرکاری که یک نوجوان به سن اون انجام میده رو میکنه. اما چی میشه اگه ناگهان پدرش تو یکی از ماموریت هاش غیبش بزنه؟ و اگه غیب شدن پدرش زیر سر سونگمین باشه چی؟..اگه جونگین بخواد بره تا پدرش رو پیدا کنه و این وسط خودش گرفتار بشه چی؟ یعنی چه آينده ای در انتظارشه؟ _______________________ با تمام توان می‌دوید تا خود را از دست ان موجود خونخوار برهاند. قلبش چون قلب یک گنجشک کوچک میتپید، هر لحظه به پشت باز می‌گشت تا ببیند که او نزدیک شده است یا نه! آنجا بود! درست در چند قدمی اش با لبخندی کج ارام گام بر می‌داشت و طعمه کوچکش را دنبال میکرد. " دویدن فایده نداره بیوتی بلاخره که میگیرمت! پس پسر خوبی باش و خودت وایسا چون اگه من بگیرمت اصلا به نفعت نمیشه" پسر از ترس نفس های عمیق می‌کشید، پاهایش دیگر رمق دویدن را نداشتند و راهرو ها دور سرش می‌چرخید. نگاه آخری به پشتش انداخت و او را در فاصله ای نزدیک از خودش دید. چشمانش درشت شده و جیغ خفه ای کشید. تمام توان باقی مانده اش را بکار برد تا از دستش فرار کند اما، دیگر دیر شده بود. "گرفتمت بیوتی"

جایی در کافه بلـوم تئـوری، احاطه شده با عطر تازه اسپرسو که در فضا پیچیده، گیاهانـی کـه از هـر گــوشـه خـودنمـایـی می‌کنند و رازهایـی کـه پشت پیشخـوان مثل نوشیدنی آرام آرام دم می‌کشند. 〃 𝗀ꤕ𝗇𝗋ꤕ omegaverse . fluff 〃 𝗐𝗋𝗂𝗍ꤕ𝗋 enizly 〃 𝗍𝗋ꤌ𝗇𝗌𝗅 thinkaboutriko

خب اگه میخواید به زندگی این سه نفر سفر کنید و نگاهی بکنید ، به قطع یقین باید بگم که به سیرک خوش اومدید Main Couple: hyunin Other couples: minsung,chanlix &..? Genre: slice of life/ romance / fun / smut

BLACK EYES [Hyunin] "دنیایِ من بر چشمان سیاهِ تو بناشده" -اتفاقاتی که پشت سر هم برای یه پسر ۱۸ ساله افتاد، باعث شد شونه هاش زیر سنگینی هضمشون خم بشه! حالا؛ اون داشت خودش رو مقابل مسبب همه این اتفاقا میدید و بعید نبود تنها چیزی که توی چشمای وحشی و گستاخش موج بزنه، آتیش انتقام باشه! "انتقام از هوانگ ها" ☪Couple : Hyunin , 2min , Changlix ☪Side Couple: Chanmin , Minsung ☪Genre : Romance, Angst , Slice of life ,Smut ,Drama

او را تماشا کردم، درتاریکی. میخواستم از او محافظت کنم و او را در امان نگه دارم... _چانمین_مینسونگ_هیونین ژانر:درام_اسمات

-اولین باری که بهت گفتن یه جفت داری که استرالیاعه واکنشت چی بود -فقط داد زدم وات د فاک جفت من یه امگا از ناکجا اباده کاپل:چانگلیکس،مینسونگ،هیونین،ووچان ژانر:فانتزی،امگاورس،زندگی روزمره،اسمات وضعیت:کامل شده

ぃ HADES & APHRODITE " 🩰 ────────── ꞋꞌꞋ 𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : Hyunin ꞋꞌꞋ 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Fantasy - Romance - Smut ꞋꞌꞋ 𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Zemea ꞋꞌꞋ 𝗨𝗻𝗸𝗻𝗼𝘄𝗻 ─

ぃ POST " 🐕 ────────── ꞋꞌꞋ 𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : Hyunin ꞋꞌꞋ 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Fluff - Smut ꞋꞌꞋ 𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Zemea ꞋꞌꞋ 𝗨𝗻𝗸𝗻𝗼𝘄𝗻