𝗔𝗧𝗘𝗘𝗭
16 stories
Sit In front Of me For sixty Days | Ateez  by RoziDabiri
RoziDabiri
  • WpView
    Reads 20,233
  • WpVote
    Votes 2,049
  • WpPart
    Parts 33
" کامل شده" شصت روز جلوی من بشین خلاصه: با برخورد نور به صورت گچی شده و به خواب رفته اش آروم لای چشمانش رو باز کرد. دستش رو جلوی صورتش آورد و سرش رو از روی میز کارش بلند کرد و به اطرافش نگاه کرد. با دیدن اینکه دوباره توی کارگاهش خوابش برده و به خونه نرفته پوفی کشید، کش و قوصی به بدنش داد و از جاش بلند شد. به مجسمه نیمه کاره روبه روش که یک چهره بود خیره شد. _تو یه چیزی کم داری...کی قراره کامل و بی نقص بشی؟! ژانر:عاشقانه، مدرسه ای، اسمات، ملودرام کاپل: ووسان، یونگی، سونگسانگ چنل تلگرام برای دانلود پی دی اف فیکشن هایی که نوشتم 👇🏼 آیدی چنل تلگرام: MyStory_RD آیدی پیج اینستا: YourVoiceSKZ
𝑊𝐻𝐼𝑇𝐸 𝑅𝑂𝑆𝐸 by iamnotclyde
iamnotclyde
  • WpView
    Reads 1,992
  • WpVote
    Votes 316
  • WpPart
    Parts 20
یک قاتل سریالی چهار مقتول که بیشتر میشن رز سفیدی که بعد از هر قتل بیشتر قرمز میشه حقایقی دروغ احساساتی نمادین راز‌هایی نگفته آخر این داستان کجاست؟ به هیچ کس توی این داستان اعتماد نکنید!
Tokyo Revenge ᵃᵗᵉᵉᶻ by _helika_
_helika_
  • WpView
    Reads 4,772
  • WpVote
    Votes 686
  • WpPart
    Parts 35
ارتباط خونی چیزی نیست که بشه ازش فرار کرد. مهم نیست چقدر تلاش کنی برای خودت یه هویت جدید بسازی، باز هم وقتی توی آینه به خودت نگاه کنی، سخت نیست که متوجه بشی فرزند همون خانواده‌ای هستی که دلت نمی‌خواد سر به تنشون باشه. وویونگ یه پدر مجرد بود. پسر بیست و هشت ساله‌ای که تا اومد متوجه بشه از خودش و این زندگی چی می‌خواد، فهمید باید همه‌ی عمرش رو وقف بزرگ کردن دوجون کنه. خیلی طول نکشید که تنها هدف زندگی‌اش به محافظت از اون بچه تبدیل بشه و وویونگ به همین دلیل از عمارتی که وجب به وجبش از دروغ و فریب ساخته شده بود، فاصله گرفت. با این حال، بعد از گذشت بیشتر از شش سال، خانواده‌ای که سعی در پنهان کردنشون داشت، دوباره به حضورش احتیاج داشتن و وویونگ هرگز فکر نمی‌کرد یه سفر کوتاه به وطنش، به همین راحتی باعث به هم خوردن تعادل زندگی خودش و پسرش بشه. •••• Couple : WooSan, SeongJoong Genre : Romance, Slice of Life, Mystery, Angst, Smut Status : Ongoing (Every Wednesday)
My Way ||| Ateez [Persian Translation] by AteezShips
AteezShips
  • WpView
    Reads 5,094
  • WpVote
    Votes 622
  • WpPart
    Parts 48
تو دنیایی که انسان ها از افسانه ها ترس دارن، یه گونه موفق شدن تا مثل یه راز پنهان بمونن انسان ها بهشون گرگنما میگن دنیاشون توسط ژنتیک دسته بندی میشه: آلفاها، امگاها، بتاها. آلفاهای قدرتمند و گرسنه ای تصمیم گرفتن حکومت کنن، و دنیای گرگ ها رو به هم ریختن و پک ها رو از هم متلاشی کردن. هشت گرگ باید یاد بگیرن چطور تو این دنیایی که داره فرو می‌پاشه به زندگی ادامه بدن. از پسش بر میان؟ میتونن با همدیگه انجامش بدن؟ یا از هم جدا میشن؟ انسان ها چطور؟ این جنگ قراره گرگ هایی که بینشون پنهان شدن رو لو بده؟ ⊱ ────ஓ๑♡๑ஓ ──── ⊰ کتاب متعلق به من نیست و ترجمه شده ست. کردیت اصلی به @flamewhipper برمیگرده که یکی از بهترین نویسنده هاست و اثری به این زیبایی خلق کرده*-*
𝘿𝙚𝙘𝙚𝙥𝙩𝙞𝙤𝙣 by ReyhanehMarvi
ReyhanehMarvi
  • WpView
    Reads 3,030
  • WpVote
    Votes 445
  • WpPart
    Parts 18
سان رئیس مافیای مواد مخدر که حتی سران پلیس از اون وحشت دارن در این میون وویونگ پسری جوون از تیم مبارزه با مواد مخدر که به دنبال تلاش های زیادش راه ورود به این باند رو پیدا میکنه تا سان و تمام دم و دستگاهش رو از بین ببره چی میشه اگر حسی ممنوعه بین این دو نفر که نقطه ی مقابل همدیگن به وجود بیاد سرنوشت چه چیزی رو رقم زده ... ووت یادتون نره💜🤍 -deception -Genre : Romence , Drum , Smut -Couple : woosan , Seongjoong -Writer : reyhaneh @woosan_deception 彡 چنل تلگرام #woosan #ateez #ووسان #ایتیز
Proud | Woosan | ووسان by Ltinyworthles
Ltinyworthles
  • WpView
    Reads 172
  • WpVote
    Votes 18
  • WpPart
    Parts 3
داستانِ چوی سان آیدول معروف و تهیه کننده موسیقی جانگ وویونگ !
one day at a time by fao_oti
fao_oti
  • WpView
    Reads 6,849
  • WpVote
    Votes 1,386
  • WpPart
    Parts 26
ژانر : رمنس، فانتزی ، معمایی کاپل: ووسان خلاصه : روح هر آدمی توسط فرشته های نگهبان محافظت میشه... اما به طرز غیر منتظره ای نیمی از فرشته ها اعتراض کردن که دیگه نمی خوان نگهبان اون دسته از آدمایی باشن که آدمیت یادشون رفته... سان برای اثبات این که هر آدم حتی راه گم کرده هاشون ارزش محافظت شدن دارن؛ قبول می کنه مامور مراقبت از وویونگی که بقیه معتقدن روحش خیلی لکه داره بشه تا بتونه تئوریش مبنی بر لایق بودن ادما رو ثابت کنه!
Blue Orchid  by Zherminal
Zherminal
  • WpView
    Reads 17,724
  • WpVote
    Votes 2,699
  • WpPart
    Parts 31
شاهزاده میانی، وویونگ، بعد از آخرین سوقصدش مجبور به پذیرفتن محافظ جدیدی به نام چوی سان میشه. چوی سان که از خوش نام ترین محافظین قصره، به فرمانده مافوقش پیشنهاد میده که اون رو برای محافظت از شاهزاده انتخاب کنه تا بتونه دینی که به گردن داره رو ادا کنه. غافل از اینکه شاهزاده میانی، شخصیتی متفاوت تر از اون چیزی که قبلا تصور میکرده، داره.
Night Queen ᵃᵗᵉᵉᶻ by _helika_
_helika_
  • WpView
    Reads 3,763
  • WpVote
    Votes 804
  • WpPart
    Parts 21
اعتراف کردن به اشتباهات با بالاتر رفتن جایگاه اجتماعی سخت‌تر و سخت‌تر میشه. تا قبل از اینکه به جایی برسی، هرروز توی آینه نگاه میکنی و به خودت قول میدی وقتی به چیزی که خواستی رسیدی، به گناهت اعتراف کنی اما به محض اینکه توی اجتماع شناخته میشی، ترس از دست دادن اون جایگاه، هوش از سرت می‌بره. چوی سان، دادستانی بود که به اجبار و با کمک مقام دولتی پدرش، این جایگاه رو به دست آورده بود و زیاد طول نکشید که یک کلاغ، چهل کلاغ مردم پشت سرش شروع بشه. همه‌ی تهمت‌هایی که بهش زده می‌شد رو می‌شنید؛ اینکه توی آزمون ورودی تقلب کرده، فقط اینجاست تا روی جرم و جنایت‌های دولت سرپوش بذاره یا حتی در راه رسیدن به خواسته‌هاش مرتکب قتل شده! با این حال، هیچکس دقیق نمی‌دونست که کدوم یکی از این اتهامات واقعیت دارن و همه چیز خوب پیش می‌رفت تا اینکه، سان مجبور شد با دوست سابق دوران دبیرستانش برای حل کردن پرونده‌ی قتل همکاری کنه. غافل از اینکه، رازهای قدیمی قراره دونه دونه برملا بشن. Couple : WooSan, GunRae, Secret Genre : Criminal, Mystery, Smut Status : Completed
FxxkBoys' Karma | Woosan | by SanShineAfterRain
SanShineAfterRain
  • WpView
    Reads 6,052
  • WpVote
    Votes 618
  • WpPart
    Parts 27
"اگر ما شماره ی 2ییم پس حتما کسی شرورتر از ما وجود داره، اینطور فکر نمیکنی؟" "شماره ی 2یید چون شماره ی 1 خودِ شیطانه!" کارما وجود نداره. این چیزی بود که وویونگ فکر میکرد. ولی حالا اون مجبور بود که به خاطر تمام کارهاش خودش رو بارها بکشه..و بدتر از اون، وویونگ با چوی سان یه جا گیر افتاده بود! کارمای اون این بود! عاشق پسری شه که از کشتن هیچ ترسی نداشت!