BALLERINA.YOONMIN
اشک میریخت . چرا به هیچ کدوم از اون سرفه ها که باعث میشدن عزیزترینش کبود بشه و پنهونی خون بالا بیاره ، یا حتی موهایی که روی بالشت میریختن توجه نکرده بود ؟ چرا نفهمیده بود که حالش بده ؟ چرا نفهمیده بود نبودن های ناگهانیش یا سفر های چند روزه ای که میرفت ، در واقع به مقصد بیمارستان تعریف میشدن ؟ نمیدونست . نمیدونست چرا...