فعلا نخوندم👁
90 stories
𝙂𝙧𝙚𝙚𝙙𝙮 by ImLuna_moon
ImLuna_moon
  • WpView
    Reads 117,995
  • WpVote
    Votes 16,846
  • WpPart
    Parts 36
دستور ساده و واضح بود. جونگکوک قرار بود فقط پاش رو روی اون پدال لعنتی فشار بده و ماشینی که حامل جانشین کمپانی YK گروپ بود رو زیر بگیره. یه تصادف بزن در روی تمیز، کاری که قرار بود بابتش پول خوبی توی حسابش بشینه. اما پسر درست یک متریِ ماشین لوکس مشکی رنگ، به خودش اومد. "مواظب سایه‌های مرگی که اطرافت می‌چرخن باش، همشون قرار نیست مثل من پشیمون بشن." Name: Greedy Couple: Kookv Genre: Romance, Criminal, Action,Angst, Smut Written by Luna🌙
Raven [ ریوِن] by Bitamoosavi
Bitamoosavi
  • WpView
    Reads 416,851
  • WpVote
    Votes 65,716
  • WpPart
    Parts 56
-اینقدر استاکم نکن. -اخه تو مال منی، دردونه ی من. ... -دهنتو باز کن پسر خوب... -...ولم...کن... لبخند گرمی زد و فک پسر زیرش و محکم تر فشورد... -خوش ندارم حین بوسه همکاری ازت نبینم تهیونگ... چشم هاش و محکم بست و سعی کرد به تن خسته و کرختش حرکتی بده...وزنش زیاد بود و انگار کاملا به زمین پینش کرده... -خواهش میکنم...ولم کن... سرشو جلو برد و گونش و با انگشت شصت نوازش کرد... به جنون رسیده بود... -خیلی زیبایی...جوری که دلم میخواد تا اخر عمرم پیش خودم اسیرت کنم...دکتر کوچولو. -چرا باید بهت اعتماد کنم؟ -واقعا نباید بکنی‌. ... کیم تهیونگ...روانپزشک مرموزی که اخرین پروندش متعلق به یک بیمار خطرناک با هویت جعلیه... ... کاپل:kookv/ vkook کاپل فرعی: ؟ ژانر: دارک رومنس/درام /جنایی_مافیا/اسمات/هپی اند ... روند اپ: دو روز درمیون به بچم عشق بدین... لاویو 🐯🐰
  ✻Ferita🥀❊ by _Moonsan_
_Moonsan_
  • WpView
    Reads 30,869
  • WpVote
    Votes 3,380
  • WpPart
    Parts 12
[کامل‌شده] «می‌گم... اگه دکتر باهاش حرف بزنه، شاید قبول کنـ...» با صدای برخورد محکم بشقاب و تکون خوردن شدید میز، توی جاش پرید و با شنیدن فریاد مرد چشم‌هاشو بست. «ساکت شو جونگ‌کوک، گفتم نمی‌خوام! دهنتو ببند!» هول محکمی به میز داد و با قدم‌های بلندش سمت اتاق رفت و در رو بهم کوبید. جونگ‌کوک با ناباوری، شوک زده نگاهش رو به میز دوخته بود، چراکه هضم وضعیت پیش اومده خیلی کار سختی بود. همسر همیشه ملایم و پخته‌اش، کسی که هیچ‌وقت خم به ابرو نمی‌آورد و موقعیت‌هایی که خودش عصبانی بود سعی می‌کرد با صدای آروم و آرام‌بخشش آرومش کنه، حالا چه بلایی سر تهیونگِ همیشه ملایمش اومده بود؟ ـــــــــــــــــــــــــــــــ༺Ferita ༻ــــــــــــــــــــــــــــــ ✤ganer: Angst, Romance, smut ✤Couple: Taekook (vers) ‌Telegram: @lunenoire_6 ~𝓜𝓸𝓸𝓷𝓼𝓪𝓷 𝓵𝓸𝓿𝓮𝓼 𝔂𝓸𝓾♡
✧HOME✧ by timi_vkook
timi_vkook
  • WpView
    Reads 641,550
  • WpVote
    Votes 62,629
  • WpPart
    Parts 43
وضعیت عمارت کیم افتضاح بود. همه جا سکوت کر کننده ای جیغ میکشید و تنها کسی که این وسط با آرامش دمنوشش رو مزه میکرد تهیونگ بود و این رفتار خونسردانه اش داشت تمام نورون های عصبی خانواده رو بیشتر و بیشتر تحریک میکرد.. انگار ک متوجههِ ماجرای پیش اومده نشده بود! این ماجرا نه تنها زندگی خودش بلکه تمام اطرافیانش،حتی باغبون عمارت هم تحت تاثیر خودش قرار میداد. هنوزم صدای مجری مو کوتاه و خوش قیافه شبکه خبر توی گوشاشون پخش میشد "کیم تهیونگ،تنها فرزند تاجر بزرگ،کیم دهیون گی است؟" _______________________________ قسمتی از داستان: ×گول چندتا بوس و بغل و نگاه پر لذت و نخور بدبخت! اینا همش شهوته..تهیونگ آدم خودخواهیه حالا که فرصتشو داره میخواد تمام استفاده اش رو ازت بکنه.اونی که اول و آخرش واسش میمونه منم مننننن! + تو به قول خودت چند سال جلو چشمش،بیخ گوشش و توی بغلش بودی ولی من و ندید انتخاب کرد.. اونم نه برای یه وان نایت برای ساختن تموم زندگیش توی بغلم!! _______________________________ کاپل:ویکوک ژانر:زندگی روزمره_رمنس_اسمات وضعیت:درحال آپ نوبسنده:@tiam_vkook
KAIZEN | VKOOK  by toskafic
toskafic
  • WpView
    Reads 30,344
  • WpVote
    Votes 4,526
  • WpPart
    Parts 29
وضعیت: فصل یک کامل شده✓ ☆'Summary: اکثر داستانها با پدید اومدن عشق، به پایان می‌رسن. پایان بعضی‌ها آرام و راضی‌کننده‌است و در بعضی یک پایان تلخ، می‌تونه تنها نقطه‌ی آخرِ یک سرگذشت باشه! خط اول داستانِ ما از یک پایان نشات گرفت. پایانی که آمیخته به یک زندگی مشترکِ بی‌روح بود و عشق سردرگم تر از همیشه، دنبال راهی برای نجات از چنگالِ مرگ می‌گشت؛ فرمانده جئون و رئیس کیم، دو مامورِ خبره از NIS که ده‌سال از زندگی مشترکشون می‌گذره و اتفاق تلخی باعث شده تا عشقِ بینشون کم‌کم به نفرت و لجبازی رنگ ببازه! «اون دست ها دیگه به من برنگشتن رئیس. تو اون روز باعث مرگ سه نفر شدی، تو! سه تا قلبو کشتی... من، کایزن و خودت که قلبِ من بودی.» 𓂃🥀៹✦ 'Couple: VKook, wlw [Lesbian] 'Genre: Political, Romance, Angst, Action, Smut 'Writer: Dmitri Ranking 1: 🏅Angst 🏅political 🏅Crime
domination|سلطه 🔞 by Parsa2M
Parsa2M
  • WpView
    Reads 26,079
  • WpVote
    Votes 671
  • WpPart
    Parts 10
گاهی خیال میکردم از دم در کافه دزدیدمش و به خونه آوردمش. وقتی با جیغ و داد سعی میکرد از دستم فرار کنه لختش میکردم، دست و پاش رو میبستم و تا سر حد مرگ بهش تجاوز میکردم. توی ذهنم یکبار روی زمین میدیدمش یکبار بسته شده به سقف. در دنیای خیالاتم قلاده به گردنش انداختم و هزاران هزار شلاق روی بدنش کوبیدم. اون باید مال من بشه و من هر کاری برای بدست آوردنش میکنم. 🔞 محتوای این داستان برای بزرگسالان است🔞
OBSESSED "KOOKV" (completed)  by sahar_78
sahar_78
  • WpView
    Reads 959,122
  • WpVote
    Votes 100,969
  • WpPart
    Parts 77
تهیونگِ دانشجو نمیدونست زندگی ساده و بی دردسرش به وسیله‌ی رئیس مافیای نیویورک به تاریک‌ترین سمت و سوی ممکن کشیده میشه. از همون شبی که بهترین دوستش جلوی چشماش به قتل میرسه. ژانر: عاشقانه، درام، مافیایی، اسمات کاپل: کوکوی تلگرام نویسنده: taekooki_lvee
Lirablu Story by Blackrabbt
Blackrabbt
  • WpView
    Reads 29,563
  • WpVote
    Votes 2,254
  • WpPart
    Parts 50
🔞لیرابلو اسم دختر بایسکشوالیِ که با اومدن مدی، دختر تازه وارد همه شیطنت و خوش گذرونیاش محو مدی میشه و مدی هم بعد چند باری بحث و جدل کم کم از لی خوشش میاد ❌برای خوندن فصل دوم به بوک ها مراجعه کنید❌
اتاق نفرین شده by dilan_kurd
dilan_kurd
  • WpView
    Reads 5,613
  • WpVote
    Votes 315
  • WpPart
    Parts 18
اتاقی که نفرین شده و هیچکس نمیتونه بیشتر از یه هفته تو اون اتاق بمونه اونم بخاطر اخلاق هم اتاقیش. حالا یه دختر ساده و مهربون فک میکنه که خیلی خوش شانسه که این اتاق رو گرفته اما.......
Fingers by Aphroditesin
Aphroditesin
  • WpView
    Reads 103,621
  • WpVote
    Votes 4,189
  • WpPart
    Parts 106
دستش را خشن میان شیار کصش کشید: لذتی نبردی؟ میان پایش هنوز مرطوب بود چوچولش را فشرد و خیره ی چهره ی جمع شده از درد هلن شد: میخواستی نجات پیدا کنی؟ نمیخواست خودش که میدانست نمیخواست به نفس نفس افتاد: نه لبخند زد: دختر هورنیه من لبانش را به دندان کشید و ناله های هلن در دهانش خاموش شد دستان نوازشگرش بدنش را طی میکردند: یکی از آثار هنریمی هلن! زبان روی ترقوه اش کشید: همون قدر ظریفو شکستنی کمرش پیچو تاب میخورد: پس چرا باهام ظریف رفتار نمیکنی؟ دستانش دور پهلوهایش قرار گرفتند: اول باید شکل پیدا کنی همونطوری که میخوام پای کشیده ی هلن روی شانه ی دیان قرار گرفت: شکلم بده همین الان! دوست دارم زبونت شکلم بده