KuroSamaDesu
- Reads 2,765
- Votes 453
- Parts 6
ارتباط اون رئیس و مترجم مرموز، بر مبنای یک قرارداد دوطرفه شکل گرفته بود. قراردادی با خطوط قرمز، محدودیتها، قوانین و بندهای مشخص؛ درست شبیه به تمام قراردادهایی که توی محل کار، روزانه زیر دستهای هرکدومشون امضا میشد.
یک قرارداد محکم برای مشخص کردن مرزهایی که نباید زیر نور قرمز چراغهای اتاق بازی از یاد میرفت؛ در حالی که هیچ بند و تبصرهای برای ارتباط اون دو نفر زیر نور عادیِ روز وجود نداشت.
برای نگاههایی که زیاد از حد دقیق میشدن، احساس مالکیتی که خارج از بندهای قرارداد شکل میگرفت، و برای لحظههایی که اراده و خواست طرفین، ذره ذره جای خودش رو به «باید و نباید» میداد.
جونگکوک مرزهای خودش رو میشناخت؛ و تهیونگ باور داشت که اگر همهچیز طبق قانون پیش بره، شکستن ارتباط حرفهای بینشون هیچ پیامد و آسیبی به همراه نخواهد داشت.
مشکل از جایی شروع شد که اون قرارداد از خاطر هر دو رفت؛ و زمانی که از زیر صدها لایه خاک بیرون کشیده شد، کسی نوشتههای روش رو به یاد نمیآورد.
***
- چرا... هر شب بازی رو عوض میکنی؟
- چون تو هر شب یه جای جدید برای شکستن داری.
⛓️⚠️⛓️⚠️⛓️⚠️⛓️⚠️⛓️
Genre: Angst, Drama, Psychological, Adult, Smut