Yizhan نخوندم
105 story
XZWYB بقلم __XiaoBo__
__XiaoBo__
  • WpView
    مقروء 669
  • WpVote
    صوت 97
  • WpPart
    أجزاء 1
⊹༢࿔ུ 𝑿𝒁𝑾𝒀𝑩 ✵ ℂᴏᴜᴘʟᴇ : Yizhan❤️💚 ✵ 𝔾ᴇɴʀᴇ : Romance,Smut ✵ 𝕎ʀɪᴛᴇʀ : Lonely Star💫 🍉𝑶𝒏𝒆𝒔𝒉𝒐𝒕🍉 °•. [..دم ورودی اورژانس دیدشون, سعی کرد خودش رو بیخیال نشون بده ولی اولین چیزی که چشمش بهش افتاد لباس پاره و خونیش بود.. به صورتش نگاه نکرد، چون میدونست اون داره بهش نگاه میکنه کم کم نزدیک شد و بدون اینکه بهش نگاه کنه...] .•°🥀🥀🥀 پ‌ن: نوش نگاهتون💋💫
•IKIGAI• بقلم Nazanin_zk
Nazanin_zk
  • WpView
    مقروء 196
  • WpVote
    صوت 28
  • WpPart
    أجزاء 1
نام فیکشن : « IKIGAI ( دلیلی برای بودن!) » ژانر : عاشقانه و رمانتیک ، انگست ، اسمات کاپل : ییجان / ییبو تاپ خلاصه : وانگ ییبو ، پسر ۱۸ ساله ای که رویای به تصویر کشیدن آرزوش همراهشه! شیائو جان ، کسی که نخ سرخ سرنوشت ، تقدیرش رو با شخصی گره زده که به تعبیر خودش رنگ و بوی بهار رو داره! قانون هفتم: در نهایت ، از همه مطلوب تر آن است که کسی را بیابی که آینه ات باشد! فراموش نکن ، تنها در دل و جان شخصی دیگر است که میتوانی خود را و حضور خداوند را در خودت ببینی!
My Shelter{Oneshot} بقلم Nazanin_zk
Nazanin_zk
  • WpView
    مقروء 195
  • WpVote
    صوت 33
  • WpPart
    أجزاء 1
تو را چون آسمانی دل گرفته! مثل دلدادگی هایت..دوست میدارمت! تو را چون کودکی هایم.. شبیه بوی خوب خاک و باران ...میشناسمت ! پر از حادثه بودن .. تو چشمت شعر میگوید ..! و من... نت به نت .. مینوازمت:)❤️ ژانر : انگست ، عاشقانه کاپل : ییجان
charmed(one Shot)  بقلم zahrasuju
zahrasuju
  • WpView
    مقروء 1,078
  • WpVote
    صوت 208
  • WpPart
    أجزاء 1
- طلسم شده - ⊹ خلاصه داستان : دو قبیله که در پرورش قهرمانان زبانزد همه بودند مهربانی شجاعت فداکاری صلح دوستی از خصوصیات افراد این دو قبیله بود. البته جز وانگ ییبو و شیائو ژان آن ها نمی توانستند چیزی به نام صلح و دوستی را بین خودشان قبول کنند. آن دو از هم متنفر بودند و از هیچ فرصتی برای آزار یکدیگر دریغ نمی کردند. تا اینکه روزی هنگام شکار شبانه مجبور می شوند شب را در یک کلبه با هم بگذرانند اما چه اتفاقی می افتد اگر جادوگری که بدنبالش بودند برای سرگرمی کمی با آن ها بازی کند؟ چه اتفاقی می افتد اگر صبح عریان در آغوش هم بیدار شوند؟ و چه اتفاقی می افتد اگر مجبور باشند برای کشتن اهریمنی که قصد نابودی قبایل داشت با هم همکاری کنند؟ آیا می تونن دشمنی و رقابتشون رو کنار بزنن و با هم برای نجات مردم بجنگن؟ آیا خاطرات و اتفاقات اون شب باز هم براشون تکرار میشه؟
Wishes after death بقلم merakiyz
merakiyz
  • WpView
    مقروء 72
  • WpVote
    صوت 18
  • WpPart
    أجزاء 1
Imagine: چشمهاش رو باز کرد. بلافاصله اخمهاش توی هم رفتن و نفس‌هاش به شماره افتادن. یکم دقت کرد؛ اینجا که حتی نفس کشیدن هم معنی‌ای نداشت! چرا هیچ درکی از چیزی نداشت...؟ برای ادامه تشریف بیارید داخل داستان قشنگا:)🤍🌿
The Little Prince/ شازده کوچولو بقلم suzilv
suzilv
  • WpView
    مقروء 222
  • WpVote
    صوت 78
  • WpPart
    أجزاء 1
شازده کوچولو باید برگرده به سیاره اش اما میتونه بعد از دلی که رامش کرده به سیاره اش برگرده؟ پس مسئولیت عشقش پی میشه؟
The Panic بقلم suzilv
suzilv
  • WpView
    مقروء 131
  • WpVote
    صوت 52
  • WpPart
    أجزاء 1
بیماری روانی در دنیا وجود داره که بهش میگن پانیک پانیک به معنای ترس یک اتفاق باعث میشه تا وقتی تو شرایط مشابه اون حادثه ی تلخ قرار بگیری بترسی، این ترس تا حدی در ذهن پیش رونده است که مرگ رو برای انسان صحنه سازی میکنه، و گاهی با اینکه ذهن میدونه جسم مشکلی نداره و کاملا نرماله اما نمیتونه با خودش بجنگه و تسلیمش میشه این بیماری از خود مرگ هم بدتره و بیمار هربار در هر حمله آرزو میکنه کاش بمیره اما اینطور به هم نریزه
روح سرگردون بقلم suzilv
suzilv
  • WpView
    مقروء 125
  • WpVote
    صوت 54
  • WpPart
    أجزاء 1
داستان یه روح سرگردون که جسم دو تا دوست رو تسخیر میکنه
The Butterflies in Stomach/ پروانه در شکم بقلم suzilv
suzilv
  • WpView
    مقروء 147
  • WpVote
    صوت 50
  • WpPart
    أجزاء 1
اصطلاح انگلیسی : "butterflies in stomach" که معنیش می‌شه «پروانه داشتن در شکم.» منظور از این اصطلاح دلشوره داشتن یا هیجان‌زده بودن نسبت به یه اتفاق است که مفهوم منفی نداره مثل زمانیکه عاشق می‌شی. و حس می کنی پروانه ها توی شکم یا وجودت بال می‌زنن. به نظرم قشنگ تر ازین نمی شد حس عاشق شدنو توصیف کرد.
Valentine Theives بقلم Mahshid_61
Mahshid_61
  • WpView
    مقروء 322
  • WpVote
    صوت 75
  • WpPart
    أجزاء 1
جان و ییبو تصمیم دارن هر آنچه دیگران برای شب ولنتاین خودشون ترتیب دادن، مال خود کنن. اما به یه شکلی که بقیه هم راضی باشن. آیا توی این سرقت ولنتاینی، وقتی آیوان 6 ساله همراهشونه موفق می‌شن؟ وان شات ییجان فان ولنتاین