جیسون سالها بود که از استلا خوشش میومد ، همیشه اونو زیر نظر داشت ، ازش محافظت میکرد ولی نمیتونست کاری انجام بده ، باید احساساتشو مخفی میکرد چون اون خواهر بهترین دوستش بود و این برخلاف قانون رفاقت بود! اما اتفاقی که این تابستون افتاد همه چیز رو بین استلا و جیسون عوض کرد و حالا جیسون نمیدوست چجوری باید دوباره تو چشمای بهترین دوستش نگاه کنه. ___________________________________________ Genre: تینیجری- رومنس- +18

دستم رو ول کردی اما من تو رو از قلبم جدا نمیکنم وی یینگ اشک ها کلماتی هستن که قلب نمیتونه بگه ☁️انتیمد☁️ نیمه دوم رمان استاد تعالیم شیطانی روایت برادری ها و نابرادری ها قصه اعتماد و بی اعتمادی بعد از رفتن وی ووشیان تو این 13 سال چی به سر لان وانگجی و دنیای تعلیمات میاد؟ _لان ژان لقب ارباب نور و روشنایی واقعا برازندته حقیقتی زیبا 💫وی ووشیان زندگی لان وانگجیه 💫 در گذر زمان به یکدیگر می رسیم آن روز من اشتباه گذشته را تکرار نخواهم کرد غرور و همه چیز را از دست میدهم اما یکبار دیگر تو را نه🐇

گاهی اوقات دلم میخواد سناریوی کوتاهی که به ذهنم‌ میاد رو پر و بال بدم...پس میخوام اونارو با شما هم به اشتراک بزارم!🎀🍭 Snowy dream ✅ Worng defense✅

+ مین یونگی تو اونو کشتیش! - اون بهت دست زد صورتی! + اون دوست پسر لعنتیم بود تنها کسی که بهم اهمیت میداد! -به هرحال اون بهت دست زد.. ═════════ کاپل اصلی :یونمین کاپل فرعی/ویکوک / کوکوی(ورس) نامجین/هیونلیکس/هیونین/چانبک ژانر:جنایی/ انگست/ اکشن/ اسمات/ رمنس/مافیای/ پلیسی/ و اندکی کمدی؟! انگست+کمدی! هپی اند نویسنده:Elicaster 🥇#yoonmin #vkook #Jimin #bTS #Yoongi #Shuga

من سقوط كرده بودم،ته چاهِ نااميدي نعره ي عريون مرگو تو تو اون دره شنيدي تنِ من به جاي دره توي اغوشِ تو افتاد اشكِ حسرتت چكيدو پلك بسته مو تكون داد من ميخوام مال تو باشم،توي خواب تو بمونم چي تو چشماي تو ديدم؟نميدونم..نميدونم

_Complete_ هری: معذرت ميخوام فرشته کوچولوی من... لویی:برای چی؟ هری: همش تقصیر من بود... باید ازت محافظت میکردم لویی: تو تلاشتو کردی هری هری: پس باید بیشتر تلاش میکردم... منو ببخش عزیز دلم لبخند تلخی روی لب های لویی شکل گرفت لویی: تقصیر من و تو نیست.... دنیا سخت گیر تر از اونيه که اجازه ی نفس کشیدن بهمون بده.... هری: وسط این دنیای سخت گیر... ميشه مال من بمونی؟ لویی: چرا؟.... دوسم داری؟ هری: نه... فقط " قلبم برای تو ميتپه "

___♡__ܥߊ‌ܥ‌‌ࡐ‌ܨ ܧܠܢ̣ߺ__♡___ (تکمیل شده) عشقی که توسط جادوی وحشتناکی به نام کینه قفل شده.. جادویی که اجازه نزدیک شدن دو جوان دلبسته رو به هم دو نمیده و مانند دیواری سر به فلک کشیده بینشون نظارت میکنه.. اما این وضع تا کی قراره ادامه داشته باشه؟ تا کی قراره اون ها عاشق بمونن ولی ناتوان از گرفتن دست یکدیگر؟ از جاییکه پیدا کردن منبع اون جادو برای باطل کردنش غیر ممکنه جادوگر تنها راه رو بهشون پیشنهاد میده. اونا باید بین قلب های دو هم خون‌شون ارتباط برقرار کنن تا به وسیله عشق اون همخون ها طلسم لعنتی خودشون هم بشکنه. اما ایا موفق به این کار میشن؟ اگر یکی از هم خون هاشون دلش جای دیگه ای بند شد چی؟ ____♡____ این جادو عین یه اژدها میمونه! یه اژدهای وحشی توی قفس که با وصل شدن قلب اون دوتا همخون به همدیگه از بین خواهد رفت ولی اگر کسی بخواد دورش بزنه و بدون قانونش جلو بره مثل این میمونه که دره قفسو برای اون اژدها باز کنی! اون خود سیاهیه و بعد از آزاد شدن آماده زخم زدن بهتون میشه پس...خیلی دربارش محتاط باشید! ___♡___ ᴶᵉⁿʳᵉ: ᴿᵒᵐᵃⁿᶜᵉ,ᵐʸˢᵗᵉʳⁱᵒᵘˢ ᴴᵒˢᵖⁱᵗᵃˡ ᵛⁱᵇᵉ.👩‍⚕️🩺 #1 nct127 #1 key #3 shinee #2اکسو #1شاینی

New and improved version of Kiss and Tell is now published by W by Wattpad Books under a new name "As Long As You Love Me". The book is available for order now, link in the chapter inside. As Wattpad reader you can access the original version- Kiss and Tell right here! *** Cata and Gabe are college and internship rivals. But when Cata's visa renewal is rejected, will their fake-dating-to-marriage-of-convenience turn into the real thing? *** Cata is a Venezuelan immigrant who left home after her brother was killed in a political protest. Now a college senior, she has her eyes set on a full-time position at the company where she interns so she can stay in the US. There's only one catch: Puerto Rican Gabe, aka the campus babe. Gabe has it all, and he's poised to snatch the coveted full-time position for himself. But when Gabe breaks up with his girlfriend and needs a date for his brother's wedding, he and Cata strike up an arrangement: a fake date for a very real job. It's all fun and games until Cata's visa renewal is rejected, threatening to bring all her plans crashing down. Will their fake-dating-to-marriage-of-convenience turn into the real thing? [[Word count: 90,000-100,000 words]] Cover designed by Jill Caldwell ©2020-present marianna leal / hubrism. This body of work is available exclusively on Wattpad. If you're viewing it on a different website or under a different username, it has been illegally stolen and you may be at risk of malware. Please notify the original author.

خلاصه=سال 4087،میلادی قرنی که هیچ زنی وجود نداره ونسلشون منقرض شده باپیشرفت علم مردها تونستن نسل خودشونو ادامه بدن دراین بین کیم نامجون ثروتمند ترین فردجهان با کیم سوکجین پادشاه زیبایی(لقبشه مثل ملکه زیبایی ) ازدواج میکنه و حاصل ازدواجشون 5تا بچه قدونیم قدن که لحظه به لحظه زندگیشونو به چالش میکشن توجه=نامجین دچار سندروم lmmortality هستن یعنی هیچوقت پیرنمیشن وباگذرزمان نمیمیرن واین ویژگی نسل به نسل ادامه پیدامیکنه تایم آپ=جمعه ها