Persian shit
8 stories
𝕌𝕟𝕕𝕖𝕣 𝕋𝕙𝕖 𝕃𝕒𝕜𝕖 || 𝚔𝚘𝚘𝚔𝚟 by atoon210
atoon210
  • WpView
    Reads 7,727
  • WpVote
    Votes 1,351
  • WpPart
    Parts 10
[ 𝚄𝚗𝚍𝚎𝚛 𝚃𝚑𝚎 𝙻𝚊𝚔𝚎 || زیر دریاچه ] - دریاچه؟ + آره پسر جون... طبق افسانه ها،زیر دریاچه یه دروازه وجود داره! - به کجا میره؟ + یه دنیای دیگه! دنیای موجودات افسانه ای و جادوی سیاه... - پدربزرگ! این چیزا رو باور نکن.. پیرمرد پوزخندی به پسر زد و از جاش بلند شد: + باشه پسر جوان...فقط مواظب باش گیر لیِرگانیس نیوفتی! کاپل: کوکوی (این دومین کار منه و امیدوارم دوسش داشته باشین *~* احتمالا اسماتم داشته باشه فرزندانم|: ) #2 magic #2 alfa #3 kooktae
⛓• Cᴏᴜʀɪᴇʀ Oғ Dᴇᴀᴛʜ •⛓ by Atibts
Atibts
  • WpView
    Reads 22,605
  • WpVote
    Votes 2,793
  • WpPart
    Parts 19
«من چی هستم» این سوالیه ک از وقتی چشامو توی بیمارستان باز کردم هر روز و هر ساعت از خودم میپرسم! عمو بهم میگفت : اونا تورو "پیک مرگ" صدا میکنن . . . از پشت به مردی که با طناب به صندلی بسته شده بود نزدیک شد دستشو جلو برد و طنابارو به سختی باز کرد که مرد بلا فاصله بعد از رهایی از طنابا با یه حرکت غیر منتظره دستشو گرفت و پیچوند و پشتش قرار گرفت با صورتی جدی غرید: _تو دیگه کودوم خری هستی؟ با قیافه خونسرد سرش رو چرخوند و ب صورت جدی اون مرد فوق جذاب نگاه کرد و پوزخند زد یهو از زیر دستش خودشو خارج کرد و با یه زیر پایی اونو با صورت ب زمین زد و فرصت هر کاریو ازش گرفت و از پشت روی کمرش نشست و گفت: +این اصلا مودبانه نیست، بزرگترت بهت یاد نداده از کسی ک جونتو نجات داده تشکر کنی؟ سرشو ب گوش مرد پهن شده روی زمین نزدیک کرد و با لبخند و صدای ترسناکی ک برای خودشم نا آشنا بود و کم از زمزمه نداشت نجوا کرد: +میتونی "فرشته نجات مهربونم" صدام کنی. °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° کاپل اصلی ←ویکوک کاپل فرعی ←یونمین ، نامجین ژانر←جنایی ٬ ماجرا جویی٬ انگست ، کمی اسمات و تخیلی 🛑متوقف شده🛑 نویسنده: •KIM KoKO #vkook
𝐒ɴɪᴘ & 𝐀sʜᴛʀᴀʏ by sil_chana
sil_chana
  • WpView
    Reads 454
  • WpVote
    Votes 16
  • WpPart
    Parts 1
[𝘖𝘕𝘌 𝘚𝘏𝘖𝘛] ※𝘗𝘦𝘳𝘴𝘪𝘢𝘯: ته سیگار و جاسیگاری ※𝘑𝘢𝘱𝘢𝘯𝘦𝘴𝘦: 灰皿の剪 ※𝘎𝘦𝘯𝘳𝘦: 𝘔𝘢𝘧𝘪𝘢, 𝘙𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦, 𝘖𝘮𝘦𝘨𝘢𝘷𝘦𝘳𝘴𝘦, 𝘚𝘩𝘰𝘶𝘯𝘦𝘯 𝘈𝘪. ※𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦𝘴: 𝘚𝘰𝘶𝘬𝘰𝘬𝘶, 𝘈𝘬𝘶𝘢𝘵𝘴𝘶 ●𝘚𝘵𝘢𝘵𝘶𝘴: 𝘊𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 ▶𝘞𝘳𝘪𝘵𝘵𝘦𝘯 𝘣𝘺: 𝕾𝒾𝓁_𝒸𝒽𝒶𝓃 ناکاهارا چویا؛ سردسته گروه ماهی های سفید. خون یه الفا تو رگاشه ولی کسی نیست که به الفا بودنش تکیه کنه و همین روحیه ی سرسخت و دیکتاتورشه که باعث شده همه ی زیر دستاش بی چون و چرا ازش پیروی کنن. ولی همیشه یه امایی وجود داره.. این الفای کوچولومون تو دلش یه رازی داره که سر به مهرش کرده. چی میشه اگه برای بار دوم باعث و بانی این راز خجالت اورشو ملاقات کنه؟
•Until We Disappear• [SunaOsa] ~by MeikoAtsuhi on AO3 by YellowOtaku4
YellowOtaku4
  • WpView
    Reads 636
  • WpVote
    Votes 79
  • WpPart
    Parts 6
متناوباً: سونا و اوسامو هفت‌سال‌ـه که با همدیگه رابطه دارن. سونا خسته شده و میخواد جدا بشه. خودش که همچین نظری داره، تا این که اوسامو شروع به از دست دادن حافظه‌ش میکنه- به فراموش کردن خاطراتی از خودشون. بالاخره، هرچی نباشه، یه‌زمانی عاشق همدیگه بودن. -------------------- انیمه/مانگا: هایکیو!! زوج: سونا رینتارو × میا اوسامو [Persian Translation]
Capitan Bitch | Jenlisa (translated)  by jenlisa_6310
jenlisa_6310
  • WpView
    Reads 12,621
  • WpVote
    Votes 1,636
  • WpPart
    Parts 52
'کاپیتان عوضی' (ترجمه) جنلیسا~ کار گروهی. اعتماد. باور. در آنجا، لالیسا برای تیم والیبال مدرسه خود تلاش کرد و با کاپیتان سخت گیر، بی رحم و با استعداد تیم والیبال به نام جنی روبی جین کیم آشنا شد. "خدایا! اون همیشه انقدر عوضیه؟" یه بلوند قد بلند با ناراحتی توپ ها را از روی زمین برداشت. "چیزی داری میگی، مانوبال؟" یه سبزه قد کوتاه با سردی ازش پرسید. "مانوبان، نه مانوبال!" Lisa G ! P
puppeteer by ariiellmina
ariiellmina
  • WpView
    Reads 532,340
  • WpVote
    Votes 43,636
  • WpPart
    Parts 41
♡ʙᴇ ᴛʜᴇ ᴄʜᴀɴɢᴇ ᴛʜᴀᴛ ʏᴏᴜ ᴡɪsʜ ᴛᴏ sᴇᴇ ɪɴ ᴛʜᴇ ᴡᴏʀʟᴅ
I sleep naked(persian translation) by larents_fanfics
larents_fanfics
  • WpView
    Reads 38,765
  • WpVote
    Votes 4,008
  • WpPart
    Parts 20
The Proposal | VKOOK | Completed  by elicasso
elicasso
  • WpView
    Reads 432,358
  • WpVote
    Votes 54,967
  • WpPart
    Parts 27
「 خواستگاری 」 • کامل شده • • ژانر: عاشقانه، کمدی، دارای محدودیت سنی . . خلاصه: تهیونگ توی کل زندگیش عاشق این بود که ویرایشگر بشه و بخاطر همین هم به سئول اومده بود، دانشگاه خوب، تحصیلات خوب و شاید یک شغل خوب؟ همه‌چیز خوب تا زمانی که اون جادوگر استرالیایی رئیسش نمی‌شد. . . - رئیس... من می‌خوام یه دستیار نمونه باشم و علاوه بر اون نمی‌خوام این سه سال زحمتی که کشیدم، تمام اوقاتی که باهم بودیم، تمام لاته‌های کاراملی، تمام قرارهای کنسل شده ، تمام پیچوندن‌های شبونه، همه برای هیچی از بین بره. و همچنین آرزوی من برای ویرایشگر بودن. می‌دونم می‌بخشیم و این کاری که میخوام بکنم به نفع توهم هست. پس فقط همکاری کن. فکر کن واقعا دوست‌پسرتم. در هر صورت واگن توهم به قطار من وصله.