مورد علاقه
199 stories
Bermuda by rok_sana20
rok_sana20
  • WpView
    Reads 33,323
  • WpVote
    Votes 3,123
  • WpPart
    Parts 32
جونگکوک برای اولین بار قرار بود به سفر بره.زندگیش داشت خوب پیش میرفت اما همه چی ناگهان خراب شد ، و آخرین چیزی که یادشه اینه که هوا پیما سقوط کرد و اون وسط یه مثلث بزرگ در اقیانوس پرتاب شد. اسم فیک: برمودا کاپل:ویکوک کاپل های فرعی:یونمین،نامجین،هوسوک و یونا،(زیاد دیده نمیشن این کاپل ها ولی داخل فیم هستن) ژانر:فانتزی، اژدهایی،اسمات
Height code |vk| by Vk_12300
Vk_12300
  • WpView
    Reads 14,876
  • WpVote
    Votes 2,629
  • WpPart
    Parts 32
کد ارتفاع.. این یه داستان عاشقانه ست... ولی نه از اوناش که با قهوه و بارون و پتو می‌چسبه. اینجا حرف از یخ‌زدگیه... از طنابی که اگه یکیشون ول کنه، اون یکی سقوط می‌کنه. دو کوهنورد حرفه‌ای،که برای تهیه یک مستند، به سفری اعزام می‌شن که هیچکس نمیدونه چه چیزی در پیشه! صعود قله؟ شاید فقط یه بهونه‌ست برای اینکه بفهمن...هنوز هم میشه تو دل سکوت، با یکی خندید... شایدم انقدر با مشت تو صورت اون ینفر بزنی که فشار و ترسی که درگیرت کرده خالی بشه... کی میدونه! ژانر: عاشقانه، کمدی، درام، ماجراجویانه، اسمات کاپل: ویکوک، یونمین 💅بخون خوشت میاد ناز نکن AU شروع: 1404/4/4 پایان:1404/6/25
protects/ ܩحߊ‌ܦ̇ࡈ߭ߊߺࡅ߳ߺߺܙ by jkvfic_
jkvfic_
  • WpView
    Reads 315,077
  • WpVote
    Votes 28,685
  • WpPart
    Parts 35
𐙚فول شده پسر امگایی که در فانتزی های خودش میچرخید رفتن به بار و بازی کامپیوتری شده بود تفریح یا بهتره بگیم زندگیش ، اون دنبال جفت حقیقی خودش هست ولی از راه اشتباهی میفهمه جفت اون...دوست پسر خواهرشه..... ________________ ژانر:هپی اند،ماجراجویی،s.mut،رمان،امگاورس کاپل:ویکوک . فرعی:یونمین تایم آپ:رسیدن شرط هر پارت
Destruction by vioare
vioare
  • WpView
    Reads 38,967
  • WpVote
    Votes 6,100
  • WpPart
    Parts 29
جونکگوک پسری که پدر و مادرش رو توی سن کم از دست داده و کیم تهیونگ دو رگه‌ای که قرن هاست داره زندگی میکنه! به مدت یکسال تهیونگ رو داخل جنگل طلسم میکنن و اون رو زیر سنگا دفن میکنن. اردویی که مدرسه برای کلاس جونکگوک برگزار میکنه دقیقا اون جنگلیه که تهیونگ توش طلسم شده. و مشکل اینجاست چرا جونکگوک بی حواسی میکنه و بدون این که بدونه طلسم رو می شکنه؟ couple:vkook,yoonmin,namjin,chanbaek,hyudawn Genre:romance,smut,supernatural,little angst
All Of My Life 2🧚‍♂️ by DaryaVkook
DaryaVkook
  • WpView
    Reads 99,872
  • WpVote
    Votes 11,891
  • WpPart
    Parts 26
فصل دوم "همه ی زندگیم" کاپل: تهکوک [تهیونگ تاپ] ژانر: رومنس، فلاف، امپرگ، فانتزی، الف[پری بالدار]، سوییت، اسمات. ****************************************** خلاصه: تهیونگ و جونگکوک تو زندگی مشترکشون همه چیز داشتن! عشق، شادی، آرامش، دعوا، آشتی، هیجان و خوشحالی! تنها چیزی که کم داشتن یه بچه بود! و تهیونگ... از بچه ها خوشش نمیومد! ولی چی میشه اگه بفهمه جونگکوکش بارداره؟ و میخواد بچه رو نگه داره؟ بچه ای که ثمره ی عشق یه پری و یه انسان بود! ********************** قسمتی از داستان: بوسه ی شیرینشون، با برخورد دست تهیونگ به شکم جونگکوک به پایان رسید و لبخند عمیقی روی لبهای هر دو نفر نشست. تهیونگ که روی جونگکوک خیمه زده بود، پشت دستش رو نوازش وار روی گونه اش کشید و زمزمه کرد: -چرا زودتر بهم نگفتی قراره بابا شیم؟ نفس عمیقی کشید و اون هم آروم گفت: +از واکنشت میترسیدم...از اینکه این بچه رو نخوا... انگشت اشاره اش رو روی لبهای جونگکوک گذاشت و اخم کمرنگی کرد. -نگرانتم..ولی مگه میتونم بچه ای که از وجود خودم و عشقمه رو نخوام؟ و در ادامه ی حرفش باز هم دستش رو به سمت شکم جونگکوک برد و شروع کرد به نوازش کردن. -این فسقلی...قراره نور زندگیمون باشه. *************************** آپ: پنجشنبه از اول مرداد، آپ به صورت منظم شروع میشه Darya🌊 Start: 1 es 00
All Of My Life🧚‍♂️Vkook by DaryaVkook
DaryaVkook
  • WpView
    Reads 295,094
  • WpVote
    Votes 38,960
  • WpPart
    Parts 51
[کامل شده] کاپل: تهکوک [تهیونگ تاپ] ژانر: رومنس، فلاف، فانتزی، اِلف[پری بالدار]، اسمات، سوییت، هپی اند. جئون جونگکوک یه پسره که به شدت عاشق پری هاست و یه زندگی روزمره داره که به شدت ازش خسته شده و دنبال یکم هیجانه. خوشبختانه همه چیز با تهیونگی که با سن نامعلوم و یه راز خیلی بزرگ وارد دبیرستانش میشه تغییر میکنه و جونگکوک چیزهایی رو تجربه میکنه که حتی خوابشون رو هم نمیدیده! چی میشه اگه تهیونگ یه پری باشه که از عشق فراریه ولی قلبش برای جونگکوک بتپه؟ چی میشه اگه جونگکوک راز تهیونگ رو بفهمه و قول بده کنارش بمونه؟ ~~~~~~~~~~~~~ قسمتی از داستان: تهیونگ در گوشش آروم زمزمه کرد: -میدونی چرا نمیشه وسط بوسه نفس کشید؟ جونگکوک که کنجکاو شده بود، عقب کشید و به چشم های تیره اش خیره شد. با یه حالت بچه گونه گفت: +خب واسه اینه که راه تنفسمون بسته میشه. لبخند گرمی بخاطر لحن کیوتش زد و دستش‌ رو روی گونه ی جونگکوک کشید: -چون ارزش بوسه و نفس کشیدن یکیه... و بعد لبهاش رو روی لبهای خرگوشش گذاشت. ~~~~~~~~~~~~~~~~ +نمیخوای دست از بازی کردن با ضربان قلب من برداری؟ -وقتی قراره مال خودم باشه چرا باید دست بردارم؟ ~~~~~~~~~~~~~~~~ Writer: Darya🌊 Start: 1 Mordad 00 Finish: 24 Bahman 00
𝗠𝗲𝗿𝗹𝗼𝘁 by vk_dusk
vk_dusk
  • WpView
    Reads 3,731
  • WpVote
    Votes 232
  • WpPart
    Parts 3
• خـلاصـه: شراب چندین ساله‌ی مسابقات رالی، قراره به‌محض دیدن پسری چشم‌وابرو مشکی هوس کنه اون رو برای یک شب روی تختش داشته باشه و البته به اینکه جئون جونگ‌کوک دوست‌دختر داره هیچ اهمیتی نمی‌ده؛ اما تمام ماجرا همینه؟! • بـرشی از داسـتان: - ماشین خوشگلی داری. + اگه روی صندلی عقبش برام زانو بزنی، خوشگل‌تر هم می‌شه. ▸ 𝐍𝐚𝐦𝐞: Merlot ▸ 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: VKook ▸ 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: Thriller, Racing, Smut ▸ 𝐔𝐩: Friday ▸ 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: Silvana
My birthday wish [Completed] by me_master_momo
me_master_momo
  • WpView
    Reads 360,223
  • WpVote
    Votes 59,077
  • WpPart
    Parts 79
تا حالا روز تولدتون، آرزو کردید؟ خب منم آرزو کردم ولی آرزوی من زندگیمو تغییر داد... من، جئون جانگ کوک، 21 ساله، بخاطر آرزوی احمقانم و تصمیمات احمقانه تره کیم نامجون، وارد سریال مورد علاقم، هوارانگ شدم! و منظورم هر وارد شدنی نیست... بله! من به داخل داستان پرت شدم! کاپل : ویکوک ژانر : عاشقانه، درام، اسمات، کمدی، تاریخی، کمی هم معمایی
New Competitor | vkook AU by Sani_00ss
Sani_00ss
  • WpView
    Reads 37,615
  • WpVote
    Votes 4,725
  • WpPart
    Parts 14
دزدیده‌شدن توسط یه مرد جذاب و جنتلمن و دیدن کسی که سال‌ها پیش ترکش کرده بود، اصلاً چیزی نبود که جونگ‌کوک بتونه فکرش رو بکنه.
Wine by nana42607
nana42607
  • WpView
    Reads 5,963
  • WpVote
    Votes 783
  • WpPart
    Parts 6
جونگ‌کوک، تک امگای خاندان آلفا پرست جئون بود و زمانی که به درخواست خانواده‌اش، قراری مبنی بر ترک خونه و رفتن به سئول گذاشته شد، همه چیز به هم ریخت. تمام آینده‌اش وابسته به تصمیمی بود که در اون لحظه باید می‌گرفت؛ به سئول می‌رفت و با فردی که پدربزرگش انتخاب کرده بود، تشکیل خانواده می‌داد؟ یا راهی برای بیرون اومدن از زیر سایه‌ی جئون بزرگ پیدا می‌کرد؟ _____________ «این رو خوب توی گوش‌هات فرو کن امگا، تو جزوی از خاندان من نیستی و فقط فامیل و خونم رو به یدک می‌کشی!» حالا که بعداز پنج‌سال دوباره مقابل هم قرار گرفته بودن، آخرین جملات جئون بزرگ، توی گوش‌هاش می‌پیچد و خشم نهفته‌اش رو بیدار می‌کرد. توله‌‌ آلفاهای شیطونش رو به پشتش هدایت کرد و نگاه تیزش رو به مرد مسنی داد که بچه‌های اون رو جزوی از خودش و خاندانش دونسته بود. بی‌توجه به حضور کیم‌ها و هرکسی که نگاهش بهشون زوم بود، فاصله‌‌شون رو به حد نصاب رسوند و نیشخند رضایت‌مندی روی لب‌هاش نشوند. برق نگاهش خبر از حضور گرگش می‌داد و برای حفاظت از توله‌‌هاش، با رایحه‌‌ی سنگینش، آلفاهای اطرافش رو تهدید می‌کرد. _این رو خوب به یاد بیار آلفا جئون؛ من جزوی از خاندان تو نیستم و با تأسف زیاد، فقط خون و اسم بی‌ارزشت رو به یدک می‌کشم! پس بچه‌هام هم به هم