فارسی
18 stories
the little red rose  by writer2world
writer2world
  • WpView
    Reads 665
  • WpVote
    Votes 225
  • WpPart
    Parts 42
《عشق یک مریضیه؛ این عبارتیه که اکثرا اونو شنیده اند، اما چند نفر واقعا به این عبارت باور دارند و آن را درک می کنند؟، از نظر من اون مانند مریضی جنونه، جنونی غیرقابل پیشگیری و غیرقابل کنترل که بخاطر اون حتی ممکنه آدم ها تبدیل به چیزی بشوند که انتظار آن را ندارند. درست مانند چیزی که به آن تبدیل شده بودم؛ تبدیل به آدمی دیگر، با احساسی دیگر، شاید با شخصیتی دیگر، که بخاطر اثبات عشقم دست به هرکاری می زدم.》.
fake husband by writer2world
writer2world
  • WpView
    Reads 345
  • WpVote
    Votes 94
  • WpPart
    Parts 21
《هرشخصی در زندگی خود رازهایی دارد که گاهی آنقدر بزرگ و عمیق هستند، باعث دگرگونی همه چیز خواهند شد. رازهایی که باعث می شود آن را در درون خود با آنکه سنگینی می کنند حمل کنند؛ تا فقط از فاجعه ای که از آن می ترسند جلوگیری کنند. گاهی اوقات نیز ممکن است آن راز آنقدر بزرگ نباشد، ولی شخص آن را ترسناک و بزرگ بداند و از ترس خود، آن را پنهان نماید تا مبادا اشخاص دیگر پی ببرند و به دردسر بیافتند؛ ولی این ترس های بیهوده آن راز ممکن است در آخر دامن گیر شخص شوند و هیچ راه فراری نداشته باشد‌. هرچقدر که می خواهد در پنهان نگه داشتن آن تلاش کند.》درست مانند راز بزرگی که دامن گیر یکی از بزرگ ترین سرمایه داران از خانواده گویچ شد....
youre name by foxsismm
foxsismm
  • WpView
    Reads 9,516
  • WpVote
    Votes 267
  • WpPart
    Parts 5
این یه داستان ایرانیه شخصیت هاشم ایرانین و توی واقعیت وجود دارن اما داستانش از خودمه آرمین یه بیبی بوی خیلی کیوته که زندگی خیلی سختی داره وقتی که چندتا از قلدرای محل میگیرن که اذیتش کنن یه ددی میادو نجاتش میده و از اونجا... این داستان قطعا نوشته های +۱۸ داره پس اگر خوشتون نمیاد نخونین
انتخاب ممنوع  by user49167690
user49167690
  • WpView
    Reads 887
  • WpVote
    Votes 66
  • WpPart
    Parts 41
رمان "انتخاب ممنوع" داستانی پیچیده و پر از تضادهای درونی است که در آن شخصیت‌ها با چالش‌های اجتماعی، خانوادگی و عاشقانه دست و پنجه نرم می‌کنند. داستان حول محور آدرین، پسر جوان و مغرور از یک خانواده پولدار و عمر، جوانی از یک محله فقیرنشین می‌چرخد. آدرین همیشه خود را بالاتر از دیگران می‌داند و به دیگران با تحقیر نگاه می‌کند، در حالی که عمر با سختی‌ها و مشکلات زندگی در محله‌اش مقابله می‌کند. تلاقی زندگی این دو نفر در شرایطی اجباری و ناشی از فشارهای خانواده‌ها و جامعه اتفاق می‌افتد. ازدواجی که از ابتدا با مخالفت‌های زیادی روبه‌روست، اما در این مسیر، آدرین با گذشت زمان به ویژگی‌های انسانی و صداقت عمر پی می‌برد و این دو نفر به تدریج به هم نزدیک می‌شوند. در دنیای پیچیده‌ای که در آن تفاوت‌های اجتماعی، تمایلات شخصی و دستورات خانوادگی در هم تنیده‌اند، آدرین و عمر با انتخاب‌های سختی روبه‌رو می‌شوند که زندگی‌شان را به شکلی غیرمنتظره تغییر می‌دهد. رمان "انتخاب ممنوع" به کاوش در موضوعات هویت، عشق، غرور و فداکاری پرداخته و نشان می‌دهد که چگونه انسان‌ها در مواجهه با دنیای بیرونی و درونیشان می‌توانند تغییر کنند. این داستان سرشار از لحظات احساسی، تعلیق و تصمیمات مهم است که خواننده را به تفکر د
 A boy made of ice  by zervan_dark
zervan_dark
  • WpView
    Reads 62,836
  • WpVote
    Votes 7,515
  • WpPart
    Parts 76
اون تهی از هرگونه احساسیه درست مثل یه مجسمه ، مرموز با نگاهی خالی از زندگی، چی میشه اگه سر از دنیای خوناشام ها دربیاره... [توضیحات] |وضعیت:کامل شده| |تعداد پارت:۷۶| |ژانر:تخیلی،گی،خوناشامی،رمنس| {❗توجه: ناول های من فقط در واتپد آپ میشه، بدون اجازه جایی نشر ندید} Language = persian
نگار by iicequeenn
iicequeenn
  • WpView
    Reads 271,034
  • WpVote
    Votes 20,726
  • WpPart
    Parts 120
اگر چه در پي آهو دويده ام چون شير به من اهالي جنگل،شكار ميگويند به یک نفر که شبیه تو دلربا باشد هنوز مثل گذشته «نگار» می‌گویند..
Soulmates by fighternix
fighternix
  • WpView
    Reads 42,942
  • WpVote
    Votes 3,986
  • WpPart
    Parts 114
رفیق آدم میتونه عزیزترین کسش باشه یا جزوی از وجودش... سنگ صبورش یا میتونه عشقش باشه یا حتی میتونه زندگی آدم بشه...و دلیل نفس کشیدنش...
بخیه | (16+) by Allie_Sad
Allie_Sad
  • WpView
    Reads 23,279
  • WpVote
    Votes 2,621
  • WpPart
    Parts 122
دست هاش دور گردنم نشسته بود و هر چقدر تقلا می کردم تا خودم رو بالا بکشم، اون من رو بیشتر درون وان پر از آب می فشرد. سرم رو زیر آب فرو می کرد و ناخن های بلندم هر چقدر چنگش می زدند، فایده ای نداشت. باز هم شکست می خوردم. آب در بینی و دهانم فرو می رفت و رسیدن اکسیژن به من داشت کمتر و کمتر می شد، و داشت به صفر می رسید. داشت خفه ام می کرد. داشت توی آب وان غرقم می کرد. برای ثانیه ای، فقط ثانیه ای، تونستم سرم رو از آب بیرون بکشم، و با قاتلم چشم در چشم شدم. یک جفت چشم مشکی پر از نفرت درون چشم هام خیره شده بودند. قصد جانم رو کرده بود. 🚫 رده ی (16+) برای کلمات رکیک، صحنه های باز کلامی و موقعیت های خشونت بار. 🚫 شروع تا پایان: ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۳.
Obiymy by r0ckcandy
r0ckcandy
  • WpView
    Reads 100,002
  • WpVote
    Votes 11,174
  • WpPart
    Parts 176
هر آدمی فقط یه نفرو داره که حالشو خیلی خوب میکنه. و فقط یه نفرو داره که حالشو خیلی بد میکنه...! بیچاره اونی که این دونفرش یه نفره🙃 پ ن:معنیobiymyآغوش هست #گی_کاپل 🌻پریا🌻
FORGET ME NOT by r0ckcandy
r0ckcandy
  • WpView
    Reads 247
  • WpVote
    Votes 41
  • WpPart
    Parts 1
فراموشم نکن... یه داستان امگاورس... شاید یکم متفاوت‌تر! تو یه دنیای متفاوت‌تر! این داستان در مورد: امگاهای مهربون🍇🍍🍉🌹🥭🍎💐🍑🍒🍓🌷🍋🌻 و آلفاهای خنگوله🥥🌾🥜🥨🌴🍸🥃🌲☕🍷🍾🍀🍻 و مهم‌ترین قسمت!: این داستان فنفیکشن نیست!!! 🌑🌒🌓🌔🌕🌖🌗🌘🌑🌒🌓🌔🌕🌖🌗🌘🌑🌙 ببینیم امگاورس تو دنیای خودمون چطور از آب درمیاد!؟ 🧟‍♀️🛀👬🏻🤞🏻🦴🐺🐾🌳🍒🍾🎈🧸🎭🌙☃️🎻🕯💸 با پرینگوئن همراه باشید😌❤