Select All
  • Blue Side [KookV]
    148K 27K 28

    "آلفا در رو برام باز کن، خیلی درد دارم. چرا لباس‌هام رو درآوردی؟" "چون توی تمام سوراخ‌های لباست مواد پنهان کرده بودی، حسابی هم حرفه‌ای شده بودی نه؟" جونگ‌کوک با طعنه گفت و تهیونگ با بغض لب زد:"من و مسخره نکن." "به‌خاطر خریتت نازت رو بکشم؟ بگم عزیزم عیبی نداره که اول گند زدی به زندگی خودت و بعد تمام احساسات لعنتی من و...

    Mature
  • 𝐖𝐢𝐧𝐭𝐞𝐫 | 𝗞𝗢𝗢𝗞𝗩
    48.6K 9.4K 16

    - نمی تونی بری. این پایان بحثه. تهیونگ حس عجیبی داشت، انگشتاش مور مور می شدند و شکمش یه حالی بود. ولی خودشو جمع کرد و خیره به اون چشم ها با لحن محکمی گفت: - این کارو نکن. نمی دونی چقدر می تونم دیوونه باشم. زندگیتو جهنم می کنم. جونگ کوک لبخندی زد، ولی فاقد شوخ طبعی بود. - اگر تو دیوونه ای، من از تو دیوونه ترم. صداش تیز...

    Mature
  • Rebel (AU)
    67.7K 12K 33

    هفت سال پیش وقتی جونگ‌کوک رو از دست داد بابونه‌اش هفت ماهه باردار بود و منتظر تولد دختر کوچولوشون بودن؛ اما حالا اون رو درحالی پیدا کرده بود که شکمش کاملاً صاف بود و توی شرایط جسمانی اسف‌باری قرار داشت! +می‌شه بپرسم چرا من رو جونگ‌کوک صدا می‌زنید؟ _ت... تو... من رو نمی‌شناسی؟ Writer: Ashil Couple: Vkook Genre: Omegave...

    Mature