Select All
  • Crocodile, the Material (chanho)
    1.9K 547 6

    دست‌های بسته‌ شده، دهان خونین، پهلوی سوراخ و رون‌های لرزون، فرومون‌های چای پخش شده توی هوا و درد بدنش، همه و همه تصویری نه چندان غریبه برای افراد توی انبار بودن. صدای آب، از زیر دریچه‌ی آهنی زنگ زده‌ای که روش نشسته بود می‌اومد و امگا می‌دونست که چه چیزی در انتظارشه. کروکودیل‌ها منتظرش بودن. name: Crocodile, the materi...

    Mature
  • crocodile cigarette (chanho)
    30.4K 6.7K 36

    Completed دست هاش محکم تر دور گردن امگا حلقه شدن و به دیوار پشت سرش چسبوندنش _ها؟ فکر میکنی زندگی راحتی داشتم؟ فکر میکنی راحته که هر شب توی یه کمد کوچیک زندونی بشی و توی دلت بلند بلند التماس کنی و بخوای که کر بشی تا صدای ناله های مادر فاحشه ات زیر دو سه تا مرد غریبه توی گوش هات نره؟ فکر میکنی راحته که از سوراخ روی در...

    Completed   Mature
  • see me please(hyunho)
    2.5K 535 12

    Completed مهم نبود که هیچ‌چیز تقصیر خودش نبوده. مهم نبود که حتی اسم پسری که توی بغلشه رو هم نمی‌دونه و مهم نبود که احتمالا فردا صبح توی مدرسه، به جای این پسر کتک می‌خوره. تنها حسی که داشت تاسف بود. یه تاسف عمیق و واقعی. warning: this story contains school violence and may make you uncomfortable name: see me please c...

    Completed   Mature
  • dance under bullets(chanho/hyunsung)
    9.5K 2.5K 28

    Completed به افکارش پوزخند زد و وقتی سردی فلز نوک اسلحه رو پشت سرش حس کرد، ثابت ایستاد. جواب سوالش کاملا واضح بود. لی مینهوی قدیمی عاشق شده بود و به خاطر ناراحتی از دست معشوقه‌اش چند شب نخوابیده بود و حالا هم نزدیک بود به همین خاطر بمیره. شبیه یه پایان پوچ به نظر می‌رسید. مخصوصا وقتی کسی که قرار بود بهش شلیک کنه، کریس...

    Completed   Mature
  • Bucket list (chanho)
    2.3K 623 7

    Completed "متاسفم که این رو می‌گم اما شما..." مینهو نمی‌تونست چیزی که شنیده رو هضم کنه. سردردی که چند وقتی بود گرفتارش شده بود دوباره برگشت و باعث شد گوشی از دستش بیوفته. انگشت‌هاش رو به دیوار تکیه زد تا تعادلش رو حفظ کنه اما آخر سر پاهاش کم آوردن و روی زمین نشست. درست شنیده بود؟ می‌تونست صدای زن رو از پشت گوشی بشنوه...

    Completed  
  • ReClock(chanho)
    9.9K 2.1K 25

    Completed دیوونه شده بودم نه؟ شده بودم دیگه. وگرنه کی دم مرگ، میره سراغ اکسش و بهش میگه «بهم بگو شب بخیر.» .•••. "یه... یه سوال بپرسم؟" عقلم بدون اطلاع قلبم عمل می‌کنه. دلم از چیزی که می‌خوام بپرسم مطمئنه، مغزم نیست. دلیل و منطق می‌خواد، مدرک می‌خواد. اطمینان می‌خواد... لعنت بهش که نمی‌تونه از بین آرایه‌ها بکشه بیرون...

    Completed   Mature
  • Near the Thetford forest(minsung)
    8K 1.7K 19

    Completed تیغه گوشت و پوست را برید و از استخوان عبور کرد و قلبش را پاره کرد و امگا، در حالی که هنوز دست های آلفا را از روی خنجر در دست داشت، کنار او روی زمین افتاد. بوی نان سوخته با بوی هیزم های گردو مخلوط شد و دقایقی بعد، بدن امگا گرمایش را کنار جسد آلفا از دست داد. سال ها گذشت. بدن آن دو زیر خاک، جایی نزدیک به جنگل...

    Completed