Sope
43 stories
ولیعهد سرکش by samirabagha
samirabagha
  • WpView
    Reads 29,167
  • WpVote
    Votes 3,084
  • WpPart
    Parts 44
بوی خون و مرگ در اطرافم پیچیده بود، دشمن از هر طرف محاصره شده بود، سربازان و ژنرال‌های قدرتمند همگی برای نجات جانشان زانو زده و تسلیم شده بودند و من به او خیره شده بودم؛ جسم زخمی و عصیان‌گری که همچنان در برابر فوج عظیم سربازانم می‌جنگید. شاید در نگاه سربازانم تنها رقص ماهرانه شمشیرش به چشم می‌آمد اما من میتوانستم ناامیدی، خستگی و حتی ترس را از چشمانش بخوانم. محبوب سرکش و عاصی من.... در بحبوحه جنگ شیلا و بکجه، یونگی ولیعهد بکجه مجبور به انتخابی سخت می‌شود؛ قربانی شدن مردم و سربازانش یا قربانی شدن سرنوشتش و البته که ولیعهد سرکش ما مقام خود را در راه نجات مردمش فدا می‌کند. امپراطور شیلا شرط سختی پیش پای یونگی میگذارد؛ قتل‌عام سربازان و مردم بکجه یا واگذاری ولیعهدی و ازدواج با برادر کوچکتر امپراطور شیلا.... داستان در دنیای امگاورس اتفاق می‌افته و البته که این اولین فیک و تجربه من هست.
Agnosthesia by Senior_yuheng
Senior_yuheng
  • WpView
    Reads 18,452
  • WpVote
    Votes 2,843
  • WpPart
    Parts 51
یونگی به گیسوان سفیدش چنگ زد و درحالی که قطره اشکی از روی بیچارگی از پلکش چکیده بود فریاد زد: "به چی قسم بخورم تا باورم کنی؟ به اعتماد از بین رفتت؟ به جون خواهرم؟ به روح پسرمون؟ به خون پایمال شده ی مردمم؟ به کدوم خدا پناه بیارم تا باورم کنی؟" هوسوک چانه ی اورا محکم در دست گرفت و به چهره ی رنگ پریده و بیمارش زل زد.بوسه ای خشن را شروع کرد، بوسه ای که ترس و درد را به دل امگا مینداخت. آلفا آنقدر بوسه را ادامه داد تا طعم گس خون، دهان جفتشان را پر کند. از او فاصله گرفت و غرید: "باور داشتن به تو، آخرین چیزیه که درون وجودِ سوختم می تونی پیدا کنی لادا!" ᨏᨐᨓ ᨓᨐᨏ کاپل اصلی:سپ(هوسوک تاپ) کاپل فرعی: وانگشیان ژانر:امگاورس،تاریخی،امپرگ،رمنس،درام نویسنده:یوهنگ
- Farewell Beneath the Sunset by D_h0pe
D_h0pe
  • WpView
    Reads 1,101
  • WpVote
    Votes 273
  • WpPart
    Parts 18
- وداع زیر غروب آفتاب ‌ ‌ ‌ همه حاضر بودن روی پیروزیش شرط ببندن، روی قدرتش، روی شجاعتی که تا مرز مرگ میرفت؛ روی برنده شدن جی، دزد دریایی‌ای که هیچ‌وقت نمی‌باخت، حتی وقتی پای جونش وسط بود. ‌ ‌ ‌ اما هیچ چیزی همیشگی نیست، روزی از راه رسید که بازی برای کاپیتان شجاع دریا ها، برگشت. وقتی کسی رو پیدا کرد که اصلا نباید توی دریا می‌بود؛ با چشم های نابرابر که یکی از اون ها به رنگ خاک بود و دیگری به رنگ دریا، و نگاهی که کم‌کم جاش رو توی دلش باز کرد و این‌بار، برای اولین بار نه سکه‌ها مهم بودن، نه بادبان‌ها. فقط اون بود و قلبی که بی‌اجازه از دست رفت. ------- Genre: drama | angst | adventure | historical fiction | action | romance | enemies to lovers couple: sope (hopegi) روز های آپ: نامشخص ------- کاپیتان جی و شاهزاده یونگی، از بودن شماها کنارشون و خوندن داستانشون خیلی خوشحال میشن، پس، با خوندن و حمایت از این داستان به نویسنده و شخصیت ها عشق بورزید!
Roe scape (𝘚𝘰𝘱𝘦 𝘝𝘦𝘳) by Senior_yuheng
Senior_yuheng
  • WpView
    Reads 1,751
  • WpVote
    Votes 347
  • WpPart
    Parts 4
طبق افسانه های دور، دریاچه ای وجود داشت که درون آن آبی مقدس جریان داشت. محافظ آن دریاچه، ببری سفید و افسانه ای بود. ببری که تمام سرزمین ها خواهان شکار اون بودند و شاهزاده مین یونگی جزوی از آنها بود. به آن ببر محافظ مقدس می گویند و اون مخوف ترین رازی هست که جنگل در خودش پنهان کرده! ** کاپل:سپ(هوسوک تاپ) ژانر:فانتزی، رمنس، اسمات نویسنده:یوهنگ✍️🏼
Red Diamond(هوپگی) by mahnaz23
mahnaz23
  • WpView
    Reads 2,060
  • WpVote
    Votes 383
  • WpPart
    Parts 13
نام داستان: الماس سرخ ژانر: تخیلی(جادوگری)، انگست کاپل اصلی:هوپگی درباره: وقایع در روستایی نزدیک به جنگل رخ میدهد.جایی که جانگ هوسوک جادوگر ۲۸۰ ساله ای نقطه ی ساکتی را برای زندگی انتخاب کرده.اما آیا این آرامش و تنهایی دائمی است؟
ᴅᴇᴀᴅ ɪᴍᴍᴏʀᴛᴀʟs by Brunetta_Garcia
Brunetta_Garcia
  • WpView
    Reads 3,854
  • WpVote
    Votes 1,170
  • WpPart
    Parts 23
لوایتن همه‌ی زندگی‌اش رو ازش گرفت. اون مارمولک آبی و غولپیکر همه چیز رو به هم ریخت. فقط یه دلیل به بروتا بدین تا ازش تنفر نداشته باشه. آره، بروتا تا آخرین لحظه، تا زمانی که خیلی دیره از لوایتن متنفره میمونه. کاپل: سپ (مثل همیشه) زمان آپ: وی در این زمینه بدنام است. Couple: Sope Genre: Supernatural, Fantasy, Enemies to lovers Enjoy.
𝐓𝐡𝐞 𝐋𝐚𝐬𝐭 𝐎𝐫𝐢𝐠𝐢𝐧𝐚𝐥 | 𝐒𝐨𝐩𝐞 by IHOM_Z
IHOM_Z
  • WpView
    Reads 14,996
  • WpVote
    Votes 3,382
  • WpPart
    Parts 33
[ 𝐨𝐧 𝐠𝐨𝐢𝐧𝐠 ] انگار شعله‌های جهنم خاموش شده بود؛ سوز سرما به صورتش سیلی می‌زد و تنش رو میلرزوند. هر چه جلوتر میرفت به درستی مسیرش بیشتر شک می‌کرد. هیچ اثری از تابلوی راهنما نبود. تنها چیزی که قدم‌هاش رو متوقف نمی‌کرد، رد لاستیک‌هایی بود که هنوز ادامه داشت. بعد از مدتی راه رفتن مقابل دری فلزی با خزه‌‌ها و پیچک‌های سرخی که به ذهنش هم نمیرسید با خون رشد کردند، رسید. چشم‌های یونگی با دیدن عمارت روبه‌روش گرد شد. نمای عمارت شبیه تکه ابر سیاهی بود که خودش رو توی آسمون لاجوردی جا کرده. همه چیز عجیب بنظر میومد و این تردیدش رو بیشتر می‌کرد. گزینه‌های زیادی برای انتخاب نداشت. در رو کمی هل داد. دری که بنظر میومد از قبل باز بوده به راحتی‌ باز شد. یونگی فکر می‌کرد انتظار هر چیزی رو داره، حتی خفاش‌ها اما منظورش از هر چیزی یه عمارت مجلل با ارباب خوناشامی که زندگیش رو تغییر میده نبود. «فکر میکنم باید بادم زمینی صدات بزنم.» «چرا؟!» «چون بهش حساسیت دارم.» ᭧ 𝐒𝐨𝐩𝐞 | 𝐘𝐨𝐨𝐧𝐬𝐞𝐨𝐤 | 𝐇𝐨𝐩𝐞𝐠𝐢 | 𝐇𝐨𝐩𝐞𝐦𝐢𝐧 ᭧ 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐕𝐚𝐦𝐩𝐢𝐫𝐞 | 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞 | 𝐀𝐧𝐠𝐬𝐭 | 𝐒𝐦𝐮𝐭 ᭧ 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: 𝐈𝐇𝐎𝐌_𝐙 ᭧ 𝐁𝐨𝐫𝐧:【2021/9/18】
𝓓𝓮𝓪𝓽𝓱 𝓡𝓲𝓭𝓮 | 𝓗𝓸𝓹𝓮𝓰𝓲 by Moonika93
Moonika93
  • WpView
    Reads 15,330
  • WpVote
    Votes 870
  • WpPart
    Parts 9
داستان یه دیوونه‌ی جنایتکار.. یکی که زندگیش پر از شهوت و خونه! یکی که دنبال یه آدمه تا بتونه نیاز هاش رو براورده کنه. و احتمالا.. اون ادم رو پیدا کرده! نام فیکشن: Death Ride وضعیت: تکمیل شده کاپل: سپ (هوسوک تاپ) ژانر: اروتیک
MAFIA FAMILY by aypari
aypari
  • WpView
    Reads 70,301
  • WpVote
    Votes 9,125
  • WpPart
    Parts 45
{COMPLETED} یه باند بزرگ و خطرناک که خانوادگی اداره میشه.... یه رئیس مافیای سرد و مغرور.... یه عاشقِ دلشکسته.... دو تا پسر خاله.... یه عشق اشتباه، شایدم یه آدم اشتباه.... چی میشه اگه یه روز همه چیز عوض شه؟؟ جای آدمای این قصه عوض شه؟؟ اونی که عاشقه، دیگه عاشق نباشه.... اونی که نمیخواسته، دچار درد خواستن بشه؟؟ داستان عشق اونا، به خوبی تمام میشه یا.... با خون؟؟ . . . . _💜به ششمین بوک من خوش اومدید💜_
+11 more
A BLOODY DATE || SOPE by UniqueBeat
UniqueBeat
  • WpView
    Reads 2,412
  • WpVote
    Votes 456
  • WpPart
    Parts 2
صفحه نمایش‌های غول پیکر آسمون‌ خراش‌های شهر نیویورک، به جای نشون دادن بنرهای تبلیغاتی همیشگی، تصویر مرد ماسک پوشی رو به نمایش گذاشته بودند که با آواز کودکانه اما دیوانه‌وارش، وحشت رو به دل مردمان حاضر در خیابان انداخته بود. تنها کسی که اون بین مانند احمق‌ها لبخند میزد، یونگی مین، مأمور ویژه‌ی اف‌بی‌آی بود. • یک قرارِ خونین •برگرفته شده از مودبرد •جنایی/پلیسی Credit to okayoonji on Twitter