+جفت من شو _ها؟ جانم؟ چی چی؟ +گفتم جفت من شو +ولم کن دادا تو حالت خوش نیست،تو که فقط امروز من و دیدی،چه جفت شدنی :P کاپل:وانگشیان ژانر: امگاورس،اسمات

تنها چیزی که حس می کرد درد و بود و درد......بند بند وجودش در زجر و عذاب بود.‌‌‌‌.......در دنیایی که همه خواستار خوشی بودند او تنها می خواست که درد نکشد......اشکالی نداشت که اگر خوشبخت نمی شد حداقل کاش درد نمی کشید _شیجیه شیجیه کجایی؟؟.....شیان شیان داره دنبالت می گرده....شیجیه من تنهام....درد دارم شیجیه.......این تنهایی درد دارهه.....کمکم کن +وی یینگ‌داری با کی حرف می زنی؟ _لان ژان لان ژان......شیجیه اومده بود.....لان ژان لان ژان با این حرف وی یینگ لان ژان بند بند وجودش یخ بست کاپل: وانگشیان همونطور که دیدین اسم این فیک توهم هست........وی ووشیان بعد پرت شدن به تپه های تدفین و مرگ عزیزانش روحش بیمار میشه و اتفاقات ناگواری میفته و کم کم حقایق برای همه باز میشه داستانم قراره غمگین باش ولی اخرش هپی اند هست.....حمایتم کنین پس موچ موچ

زمانی که وی وو وشیان نیمی از تالی ببر یین رو از بین برد، مرد. خب.... لا اقل اون فکر می کرد مرده ، اما انتظار نداشت که دوباره توی بدن پانزده سالش در اسکله لوتوس بیدار بشه. اما یه چیز متفاوت بود. به نظر می رسید دنیایی که در حال حاضر توش گیر افتاده، یه جور دنیای موازیه و جنسیت ها پیچیده تر از زن و مرد هستند. Couple: لان ژان | لان وانگجی/وی یینگ | وی ووشیان ⭕️هشدار:این ناول MM هست.(یائویی) که شامل: صحنه های نامناسب، Mpreg(بارداری مردان) و امگاورس هست. 🛑فن فیک انگویئنگ هست❗️

بعد از گذشت چند ماه از پایان ماجراها... بالاخره وقتش رسیده که ووشیان و وانگجی با هم ازدواج کنن! اما قوم لان و جیانگ هنوز هم ووشیان رو تایید نمیکنن و صد درصد با این ازدواج مخالفن! پس... باید چی کار کرد؟ وانشات کریسمس ۲۰۲۵

 📌وضعیت: پایان یافته - درحال بازنویسی⌛🖤 🥀 ⃟▬▬▭••🅘'🅜 🅢🅞 🅛🅞🅝🅔🅛🅨 ɪ ʜᴀᴠᴇ ɴᴏ ᴏɴᴇ ᴛᴏ ʜᴇʟᴘ ᴍᴇ تنهاتر از آنم که به دادم برسند ‌. . ! 🥀🥀🥀 نگاه سرد اما غمگینش را به آسمان دوخت جگرش می‌سوخت ، حرف هایی که از مردمان سرزمینش بر مبنای علاقه‌ی آن بی‌همتا و بی‌قراری اش می‌شنید غم را به قلب یخی اش هدیه کرد باران بیرحمانه شلاق ضرباتش را روی صورت یخ‌زده اش فرود می‌آورد گویا فرشتگان نیز از غم او و اطفال قنداقه گریانش به گریه افتاده بودند -یعنی ممکنه آخرین‌فرصت «خودِمَن» باشم؟ صدایش از بغضش لرزید چه کسی فکرش را میکرد ولیعهد سرد سرزمینِ‌رزسرخ روزی این چنین همراه با آسمان بِگِریَد ؟ #S_M_H #ییبو_تاپ #هپی_اند #آمپرگ

When Wei Ying let go of Lan Zhan hand, he waited for the impact of the ground with hIs body. Wei Ying didn't feel the impact instead he hear, "Wei Wuxian. This isn't the right way for you to die." "Who are you?" Wei Ying asked with his conscience. "My name is Hua Cheng. I saw what happen to you. I will show you whose behind what happen at Qiongqi path and at NeverNight." What Wei Ying about to see will make him want to destroy the whole Jin clan. Also, Wei Ying will also take his anger out on Lan Qiren......he saw something that make him very very very very dangerous angry. Let's see what will Hua Cheng show Wei Ying.

بعداز مستقر شدن وی ووشیان و ونی‌ها در تپه‌های تدفین، لان ژان که توانایی دیدن رنج و سختی های کسی که دوست داره رو نداره، با کلی تلاش و دردسرهای فراوان عمو و برادرش رو راضی میکنه تا به همه‌ی اونها داخل قبیله پناه بدن. در این بین وانگجی احساساتش رو نسبت به وی ووشیان اعتراف میکنه و ازش درخواست نامزدی و ازدواج میکنه و اون هم می‌پذیره و تقریبا سه ماه بعداز آن وی یینگ-سرکش‌ترین و دردسرسازترین تهذیبگر دنیا به عنوان همسر لان وانگجی به دنیای تهذیبگران معرفی میشه... اما چندین ماه بعداز ازدواجشان متاسفانه بخاطر اتفاقات پیش آمده در منطقه چیونگ‌چی، تمام دنیا به دنبال ریختن خون وی ووشیان می‌افتن و همه بدون داشتن اطلاعات کافی درباره آن اتفاق در مقابل او قرار میگیرن و اورا چون موجودی نحس و کثیف در زندگی خود می‌خوانند. ‌ ---------------------- ((اون ی شیطانه)) ((اون باید بمیره)) ((نباید مراعات شیطان رو کرد)) ((شیطان تو دنیا جایی نداره)) ((کسایی مثل تو که از ریشه نحسن همون بهتر که تک به تک از دنیا محو شن!)) ((موجود رقت‌انگیزی مثل تو هرگز نباید وجود داشته باشه!)) ((بابت همه‌چی...ممنون و ببخشید...!)) *** کاپل: وانگشیان وضعیت: درحال آپ...

مجموعه ای از داستان های کوتاه ایمجینی پر از درد و حسرت قلبی خسته و بی طاقت، بی حس و پشیمان از ناتوانی برای محافظت از عشق...

Wei Ying felt too suffocated because of Lan Qiren's pressure. He wants Lan Zhan to get married to another to have an heir, same as for Lan Xichen. Wei Ying promised not to leave Lan Zhan anymore... What will Wei Ying do? Also, It seems that Jiang Cheng also wants to try to achieve his happiness too. Warning: This is MPREG. If you don't like them, don't read. Disclaimer: characters used aren't mine. So are the pictures that is used. Date Created: March 5, 2022 Date Ended: June 19, 2022 #2 xicheng 06/05/2022 #1 xicheng 06/07/2022