Mamdana
198 stories
The Fencer  /  شمشیرباز by Lotus_WX_YX
Lotus_WX_YX
  • WpView
    Reads 211
  • WpVote
    Votes 42
  • WpPart
    Parts 1
پسر با غرور گفت: "ولی من هرکسی نیستم... تا به حال هیچکدوم از استادام حرفه ای تر از خودم نبودن... پس من یه شاگرد خاصم." صدای جمعیت مشتاق لحظه ای خاموش شد. همه با تعجب به هم نگاه میکردن: -"واقعا زدش..." -"هیچکس تا حالا نتونه بود حریف ووشیان بشه..." -"این یارو واقعا حرفه ایه..."
My Personal Photographer📷 by johnny_wife
johnny_wife
  • WpView
    Reads 1,404
  • WpVote
    Votes 176
  • WpPart
    Parts 1
៛Yizhan ៛ | oneshot | "شیائو ژان...تو بهترین هدیه و جایزه ی دنیا برای منی...بخاطر داشتنت حاضرم توی تمام مسابقه های دنیا پیروز بشم..."
Your eyes tell ✨ by FloconDeNeige_
FloconDeNeige_
  • WpView
    Reads 6,732
  • WpVote
    Votes 1,434
  • WpPart
    Parts 18
فیکشن your eyes tell کاپل : ییژان،وانگشیان ژانر : رومنس ، تخیلی ، زندگی روزمره ، مدرن و تاریخی وقتی چشماش به چشمای پسره رو به روش گره خورد زمان ایستاد... چند قدم بهش نزدیک تر شد... صورتاشون رو به روی هم قرار گرفته بودن و نفساشون پوست صورت همدیگه رو لمس میکردن... با صدای آرومی زمزمه کرد: -به تناسخ اعتقاد داری...؟»
THE OLD WHISKEY by jimsuminimin
jimsuminimin
  • WpView
    Reads 10,984
  • WpVote
    Votes 1,876
  • WpPart
    Parts 57
ویسکی چه طعمی میده؟ ویسکی معمولا شیرینه...اما هرچقدر پررنگتر و قدیمی تر بشه تلخ تر میشه 🥃
💕𝐋𝐮𝐧𝐡𝐮💕 by Yizhan7924
Yizhan7924
  • WpView
    Reads 2,920
  • WpVote
    Votes 676
  • WpPart
    Parts 9
✿ کاپل : ییجان ✿ ژانر : عاشقانه ، تاریخی ، هپی اند ✿ مولتی شات ✿ نویسنده : ZhaoYun 🥀یک نفر برای اینکه عاشقانه بوسه‌ای بر گونه‌اش بنشانم... 🥀یک نفر برای اینکه سرخوشانه با او بخندم... 🥀یک نفر برای اینکه سر بر شانه‌اش بگذارم و با او از خود بگویم... 🥀یک نفر برای اینکه در تاریک ترین لحظه‌های غم ، لبخند بر لبانم بنشاند... 🥀یک نفر برای من تا از عمیق‌ترین نقطه قلبم دوستش بدارم... 🥀نزدیک من بیا و جای خالی همه این یک نفرها را پر کن... دلتنگت هستم💔 ⁦⁦✩⁦⁦★✩⁦⁦★☆★✩⁦⁦★☆★✩⁦⁦★☆✩⁦⁦★☆★ با رسیدن به لب های عشقش،آب دهانش را به سختی بلعید... نگاهش از گرمای اشک پر شده بود. چرا باید تردید کند؟ اگر باز هم لونگ را ببازد چه؟
Love & Hate  by Rira77
Rira77
  • WpView
    Reads 25,964
  • WpVote
    Votes 4,290
  • WpPart
    Parts 11
Love & hate تمام شده📗📕 چی میشه اگه عاشق کسی بشی ، که مسبب همه ی بدبختیات بوده: جان فریاد کشید: لعنتییییی ...کثافتتتت... آشغال عوضییییی.‌..ازت متنفرمممم! در حالیکه من زیر دست و پای تو بودم ، مادرم روی تخت بیمارستان جون میداد و من احمق اونجا نبودم! حتی نتونستم برای آخرین بار ببینمش... لعنت به تو وانگ ییبوووو! و با مشت به سینه ی ییبو کوبید ، به لباسش چنگ زد ، و همچنانکه میلرزید ، توی بغل ییبو غش کرد! ژانر : درام ، انگست ، بی ال . *هپی اندینگ* ییبو تاپ
an unexpected love( completed)  by zahrasuju
zahrasuju
  • WpView
    Reads 9,334
  • WpVote
    Votes 2,616
  • WpPart
    Parts 20
انتخاب اینکه قلبمان برای چه کسی بتپد در دست ما نیست. قلب همیشه کار خودش را می کند و گاهی انگار عاشق همان کسی می شود که مغزمان نهیب میزند و ما را از نزدیک شدن به آن فرد باز می‌دارد... قلب و مغز وانگ ییبو هم اصلا همکاری خوبی نداشتند. هنگامی که ییبو، آن پسر را دید مغزش فرمان داد که از او فاصله بگیرد. ولی قلبش اسیر آن پسر شد. او وانگ ییبو بود ؛ پسر بزرگترین تاجر شهر و آن پسر، تنها یک ولگرد و دزد... قلب ییبو انتخابش را کرده بود که عاشق شیائو جان شود و برای اینکه جان هم عاشقش شود، هر کاری انجام دهد. اما آیا جان هم عاشقش می شد؟ چه بر سر رابطه ای می آید که بر پایه یک دروغ شکل گرفته باشد؟ °
𝐎𝐇!𝐌𝐲 𝐀𝐠𝐞𝐧𝐭 by ukiyostory
ukiyostory
  • WpView
    Reads 10,769
  • WpVote
    Votes 2,082
  • WpPart
    Parts 12
─نام فیکشن: ࿐࿔⚡️Oh!My Agent⚡️࿐࿔ ─کاپل: ییـــژان ─ژانر: انگست، کمدی، رومنس ─نویسنده: Taes_gal ─مترجم: Avy 🌿🍓 ─وضعیت: FULL ─ژان پرسید "واقعا عاشقمی؟ شده واسه یک بار هم قلبت رو لرزونده باشم؟حتی چند ثانیه؟" و قطره اشکی روی گونه‌ی برجسته اس به پایین غلتید. ییبو با لحن سرد و محکمـی جواب داد"نه!" "تظاهر به عشـقت فقط جزئی از مأموریتت بود؟منم تو زندگیت فقط یه بخش از انجام مأموریتت بودم؟" "آره" و این جواب ییبو برای شکستن قلب ژان کافی بود. ➖وانگ ییبو مأمور ویژه ی نیروی پلیس که اغلب اوقات به عنوان پلیس مخفـی مأموریت هاش رو به انجام می رسونه. آیا عشـقش به شیائو ژان واقعا بخشـی از مـأموریتـش بوده؟ اصلا هیچ احساسی به ژان داشت؟ شیائو ژان یه پسـر لوسی که تو پر قو بزرگ شده و بخاطر عشـق ییبو تبدیل به یه آدم دیگه شده میتونـه این حقـیقت رو بپذیره؟آیا ژان از عشقی که به ییبو داره دست میکشه؟➖ مرد با نگاه ترسناک و پوزخند شرورانه ای روی صورتـش گفت"اگه میخوای نجاتـش بدی،جون خودتـو فدا کن" ➥All rights reserved to the original author and we are just translator of this work and permission to translating has already got.
➤𝑨𝒕𝒍𝒂𝒏𝒕𝒊𝒔 𝑴𝒐𝒐𝒏 by VIIWIX
VIIWIX
  • WpView
    Reads 14,146
  • WpVote
    Votes 2,643
  • WpPart
    Parts 35
〄☾ نِیم : Atlantis Moon ✘کاپل : ʸᶤᶻʰᴬᶰ 【ژانر : [𝓢𝓵𝓲𝓬𝓮 𝓸𝓯 𝓵𝓲𝓯𝓮 ] - [𝓡𝓸𝓶𝓪𝓷𝓬𝓮] -[𝓓𝓻𝓪𝓶𝓪] 】 ◀هپی اند. ⏱پایان یافته. . . ★ [تریلر] . . محض رضای خدا، آخه اون هرکسی نبود که ییبو بخواد با تفکر بچگانه اش سر ندیدنش بجنگه! اون شیائو ژان بود، الهه زیبایی و نور شب خیره کننده ای که هر نگاهی رو مجذوب و فریفته خودش میکرد و وانگ ییبو... بله... وانگ ییبو همون مرد قسم خورده ای بود که ادعا میکرد نور شب، فقط ماهه و الان ماهش رو مقابل هلال چشمای معصومانه این قدیسه سیاه پوش ، گم کرده بود. _ آقای وانگ، حرفای منو شنیدید؟ نیاز به این سوال نبود، چون نگاه ییبو قرار نبود به این زودی حواس روحش رو از این همه درخشندگی آسمانی پرت کنه!
Patient Of the Bed Number 85 by KuiYangFiction
KuiYangFiction
  • WpView
    Reads 5,145
  • WpVote
    Votes 1,159
  • WpPart
    Parts 31
ییبو یه نقاش و بچه ی شاد و شوخی که طی یه ماجرایی زندگی گذشته اشو به یاد میاره و همه فکر میکنن دیوونه شده و میفرستنش تیمارستانی که جان دکترشه... حالا جان بعد دیدن ییبو دقیقا مثل ییبو داره گذشته اشو به یاد میاره... این داستان در دو بازه زمانی روایت میشه حال و آینده و این دو نفر تو آینده به طرز دردناکی از هم جدا شدن:) ꩜𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Hana ꩜𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : : Angst, Romance ꩜𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : LSFY