Persian translation
28 stories
Niall Horan Short Imagine(Persian Translation) by Mary-1Di
Mary-1Di
  • WpView
    Reads 3,802
  • WpVote
    Votes 187
  • WpPart
    Parts 2
...تو و نایل با هم توی آشپزخونه...بعد حموم...و بعد روی تخت تا آخر بخونید تا متوجه شید .خب..سلام دوستان،من مریمم و این اولین ترجممه.امیدوارم لذت ببرید در ضمن این یه فن فیک برای نایله ;) Writer:BethJayne_1Dxo
New beginning[Zayn Malik Short story](Persian Translation) by pardis_bartra
pardis_bartra
  • WpView
    Reads 1,066
  • WpVote
    Votes 74
  • WpPart
    Parts 2
اون گروهو ترک کرد. ما فکر کردیم که این اخرش بود. ولی این شروعی تازه واسش بود.
sad lyrics (persian) by Morning-breeze
Morning-breeze
  • WpView
    Reads 25,427
  • WpVote
    Votes 1,133
  • WpPart
    Parts 33
تصمیم گرفتم آهنگای غمگینی که معنی قشنگی دارن جمع کنم و برای کسایی که انگلیسی رو دوست دارن ترجمه کنم. لطفا حتما نظر بدید و اگه آهنگی رو دوست داشتید بگید ترجمه شو میذارم . در ضمن اکثر آهنگا مفهومی ترجمه شدن
Roommates(Persian Translation) by pardis_bartra
pardis_bartra
  • WpView
    Reads 105,249
  • WpVote
    Votes 10,243
  • WpPart
    Parts 29
چیکار می کنی اگه هم اتاقیت کسی باشه که بیشتر ازهمه ازش بدت میاد؟امی الان داره زندگی می کنه با دشمنش ،کسی که قلب اونو شکسته و اون ازش بدش میاد اون کسی نیست جز هری استایلز .
I'm a ghost(h.s) by Hazstories
Hazstories
  • WpView
    Reads 88,268
  • WpVote
    Votes 12,093
  • WpPart
    Parts 42
رزا دختری تنهاست که یک زندگی ساده داره اما همه چیز عوض میشه وقتی یه موجود خبیث وارد زندگیش میشه آیا اون واقعا یه روحه؟
FREE (persian translation) by SaraKhdd
SaraKhdd
  • WpView
    Reads 4,459
  • WpVote
    Votes 256
  • WpPart
    Parts 4
by:Anna Todd
marriage - short story by m_mrs_horan_k
m_mrs_horan_k
  • WpView
    Reads 2,705
  • WpVote
    Votes 181
  • WpPart
    Parts 3
better than words (Persian) by thisismahtab
thisismahtab
  • WpView
    Reads 32,289
  • WpVote
    Votes 3,141
  • WpPart
    Parts 25
نمیتونستم ادامه بدم. همه رفته بودن. رفتم جلوی قبرش. به اسمش و عکسش که داشت میخندید نگاه کردم. صداش تو مغزم تکرار میشد. «میدونی چیه؟ میخوام عشقمو بهتر از کلمات بهت نشون بدم.» بهش گفتم. دستمو کردم تو جیبم. درش آوردم و گذاشتمش رو سرم. چشمامو بستم. «بهتر از کلمات..» زمزمه کردم و ماشه رو کشیدم.