#MY_LITTLE_ANGEL🥃
خلاصه :
برایان فرشته روشنایی که بخاطر اذیت و آزار هم نوع هاش مجبور میشه دنیاشو ترک کنه.....
زندگی تو دنیای انسان ها سخت و خطرناکِ
مخصوصا واسه پسر سفید و دوست داشتنی مثل اون که گی هم هست
همه چیز آرومِ تا وقتی که یکی شروع به کشتن دخترای کلابش می کنه
برایان در تلاش برای پیدا کردن قاتل با مردی رو به رو میشه که کابوس شبای هر فرشته روشناییِ.......
موجودی که همه وجودش پر از خشونت و کشتاره
موجودی که قدرت و شرارت خالصِ
سایروس هرچی که سر راهش باش رو نابود می کنه
هر چی که بخوادو به دست میاره
مخصوصا اگه فرشته کوچولویی باش که آتیش شهوت و نفرتو بعد از سال ها دوباره تو وجودش شعله ور کرده باش
اون خودِ ترسِ
اون یکی از چهار شوالیه تاریکیِ......
ژانر : اروتیک.گی.بزرگسالانه.درام🔞👅
🔥 این رمان دارای صحنه های کاملا باز و سک*سیِ لطفا محدودیت سنیو رعایت کنید 🔥
لینک رمان های رزی در تلگرام :
@rosenovelsss
≈در آن روزهای تلخ هیچ کسی نمیدانست که جنگ نه تنها کشورها،بلکه قلب هارا نیز شکست میدهد≈
عاشقانه ای میان یک افسر ارتشی و یک آزادی خواه میان جنگ
چه چیزی در انتظار آن دو است؟
تنفرش نسبت به مردی که روبه رویش بود را از چشمان مشکی رنگ و شیطنت بارش میتوان خواند، بر خلاف میل باطنی اش اجبار به کاری داشت که تعفن بر انگیز بود برایش،گرفتن ان دست هایی که به خون خاندانش الوده بود و همکاری با او از مرگ برای دخترک زجر بار تر بود. زخم حقایق نحفته سر باز کرده بود همانند چاقوی دوسر، ترمیمی برای زخم های کهن و دردی هولناک برای زخم های کنونی...
جیسون سالها بود که از استلا خوشش میومد ، همیشه اونو زیر نظر داشت ، ازش محافظت میکرد ولی نمیتونست کاری انجام بده ، باید احساساتشو مخفی میکرد چون اون خواهر بهترین دوستش بود و این برخلاف قانون رفاقت بود!
اما اتفاقی که این تابستون افتاد همه چیز رو بین استلا و جیسون عوض کرد و حالا جیسون نمیدوست چجوری باید دوباره تو چشمای بهترین دوستش نگاه کنه.
___________________________________________
Genre: تینیجری- رومنس- +18
این رمان در ادامه ی حسی به نام عشقه و برای خوندنش اول باید حسی به نام عشق رو بخونید
این دومین کاریه که مینویسم و درباره ی آیداست ... دختر لیدا و آبتین که عاشق بازیگریه و برای دنبال کردن رویاهاش میره آمریکا
اما میتونه در برابر نقش مقابلش فقط یه بازیگر بمونه یا ...؟
وضعیت: تمام شده 💫
حاضری چه چیزی رو برای نجات خانوادت فدا کنی؟ حاضری تا کجاها به خاطر مردم سرزمینت پیش بری؟
برای کایلا ... آخرین پرنسس قبیله ی اژدهای نیلگون ...
بهاش ازدواج با یه دشمن قسم خوردست ...
ازدواجی که بتونه هر دو سرزمین رو نجات بده ...
بیشتر گریه کن شاید خوشم اومد..🍷🔱
از پارت "دعوتی"تازه شروع اصلی رمانه🔥
.
.
رمانی که قراره هم بخندی،هم حال کنی😈
ژانر:bdsm,وانش ات,خانوادگی,طنز🔞🔥
•DR.THA•
محکم به دیوار کوبیدم. صدای قلب ترسیدم که دیوانه وار می تپید توی گوشام اکو میشد. دستشو محکم روی دیوار کنار سرم کوبید و به سمتم خم شد. سرشو کنار گوشم برد و نفس های داغشو روی گردنم خالی کرد که باعث شد مور مورم بشه. آروم زمزمه کرد.
(...):《حتی اگ ه یه قرارداد باشه بازم مال منی... بار آخرت باشه بدون اجازه ی من به یه پسر نگاه میکنی، وگرنه...